وقتی یک شغل رویایی تبدیل به کابوس شبانه میشود
لیز، کارشناس مدیریت بیزینس ویک هر هفته به یکی از پرسشهای مدیریتی مخاطبان این نشریه پاسخ میدهد. در زیر نامهای به او نوشته شده است و پاسخ آن را میخوانیم.
مترجم: رفیعه هراتی
لیز، کارشناس مدیریت بیزینس ویک هر هفته به یکی از پرسشهای مدیریتی مخاطبان این نشریه پاسخ میدهد. در زیر نامهای به او نوشته شده است و پاسخ آن را میخوانیم. من در یک موقعیت شغلی بسیار غیرمنتظره قرار دارم. هفتسال پس از آنکه دوره امبیام خود را به پایان رساندم و به عنوان مدیر تولید در بسیاری از شرکتها کار کردم، تصمیم گرفتم شغل رویایی خود، یعنی مدیریت تولید در صنعت غذاهای طبیعی را دنبال کنم. پس از ششماه جستوجوی مخفیانه، شغلی عالی در یک شرکت قابل توجه و با رشد سریع در زمینه غذاهای طبیعی به دست آوردم و هفتههای اول را در عرش سیر میکردم.
بعد از آن شغل رویایی من در هم شکست. پس از گذراندن پنج ماه در این کار واضح است که باید شغلم را تغییر دهم. این شرکت کاملا بینظم است، اشتیاقی برای ایجاد زیربنای اقتصادی وجود ندارد و در نتیجه چیزی که ما به عنوان سازماندهی میشناسیم، به موقع رخ نمیدهد. مشتریان ما عمدهفروشانی هستند که به دلیل سابقه بسیار بد ما در مورد ارسال، صورتحساب، حمایت بازاریابی و هرچیز دیگر صبرشان لبریز شده است. مدیرعامل آدم دوراندیشی است که هر سه دقیقه یک ایده جدید دارد، اما به آنها عمل نمیکند و گروه رهبری او، از جمله رییس من، ترسوتر از آن هستند که چیزی بگویند. شرایط بسیار بدی است و من نگرانم که ماندن در این شرکت اعتبارم را در میان افراد آشنا به این صنعت خدشهدار کند و این موضوع مرا عصبانی میکند.
بعد از تعطیلات به دنبال شغل دیگری خواهم گشت، اما میخواهم از این موقعیت درس بگیرم. در ظاهر این کار بهترین شغلی است که شخصی در حرفه من میتواند داشته باشد و من از گرفتن این شغل بسیار خوشحال بودم، اما اکنون از گرفتن آن پشیمان شدهام. چه چیزی را در نظر نگرفتهام و دفعه بعد دنبال چه چیزی باید باشم؟
پاسخ لیز:
متاسفم که این درس برای شما بسیار پرهزینه و پرتنش بوده است. طبیعی است شغلی که در ابتدا رویایی به نظر میرسد، با گذشت زمان به شغلی صرفا عالی یا خیلی خوب تبدیل شود، اما اینکه شغل رویایی به کابوسی تبدیل شود، تکاندهنده و مایوسکننده است.
از آنجا که شما در سال ۲۰۰۸ دوباره عازم بازار کار میشوید، باید به روش پلکانی، کارفرمای احتمالی خود را ارزیابی کنید. در پایینترین پله، میتوانید اطلاعات کلیدی در مورد جایگاه کارفرما در بازار، رابطهاش با مشتری، پیشینه و گروه رهبری را بدون صحبت با نماینده شرکت به دست آورید. واضح است که اگر وبسایت شرکت نامنظم باشد یا اعضای هیاتمدیره آن تحت بازجویی باشند، باید توجه خود را به شرکت دیگری معطوف کنید، اما بسیاری از مسائل مهم در جستوجوی آنلاین موجود نیست، هر قدر هم که این جستوجوها مستمر باشند.
چیزهای بسیاری در مورد شرکت در مرحله اول این فرآیند میتوانید بیاموزید.
به همین دلیل، زمانی که برای مصاحبه رودررو وارد شرکت میشوید، باید نوع پرسش و مشاهدات خود را گسترش دهید تا مسائل قدم دوم را نیز شامل شود. در مورد شما برای جلوگیری از یک فضای غیر زیربنایی، میتوانید پرسشهای تحقیقی در مورد فرآیند سفارش فروش، فرآیند تخصیص موجودی و دیگر فرآیندهایی که به آنها علاقهمند هستید، بپرسید تا بفهمید چطور یک کارفرمای موفق میتواند در جایگاه عاقلانهای قرار گیرد.
خبر خوش اینکه اگر یک بار مار شما را بگزد، دیگر اجازه نمیدهید این اتفاق تکرار شود. اما مارهای دیگری در بیرون وجود دارند، یعنی شرکتهایی که از طریق کارآیی افراد با آنها رابطه برقرار نمیکنند، شرکتهایی که از کارمندان خود تا حد مرگ کار میکشند و آنها را در تاریکی در میان گونههای فراوان زهرآلود نگه میدارند.
همچنان که در فرآیند استخدام پیش میروید، پرسیدن سوالهای عمیقتر سودمند است و صحبت با افرادی که در حال حاضر در شرکت مشغول به کار هستند، اما در فرآیند استخدام دخالت ندارند (میتوانید آنها را از طریق اتصال به اینترنت پیدا کنید) یا کسانی که قبلا در آنجا کار میکردند و هر کدام از مشتریان یا عرضهکنندگان که میتوانید پیدا کنید، نیز مفید خواهد بود. در زیر یک مدل پلکانی سریع ارائه میشود که باید آن را به خاطر بسپارید.
قدم اول: اطلاعاتی که میتوانید خودتان قبل از مصاحبه به دست آورید.
صنعت چیست؟ اندازه شرکت چقدر است؟ جایگاه رقابتی آن چیست؟ (پیشرو در بازار، یا تازهکار جسور)؟ چه مدت در کسب و کار بوده است؟ مدیرعامل آن چه کسی است؟ چه کسی در راس گروه رهبری قرار دارد؟ گروه رهبری چه مدتی در این پست بودهاند؟ خبرهای تازه در مورد شرکت و صنعت چیست؟ چه گرایشهایی دارند؟ چه اظهارنظرهایی در مورد مدیرعامل یا دیگر رهبران شرکت در نشریات صنعتی، کنفرانسها یا روزنامههای اقتصادی وجود دارد؟ آیا به تازگی انتصابهای رهبری در سطح بالا صورت گرفته است؟
قدم دوم: اطلاعات در مورد عملکرد درونی و ساختار- فرآیندهای سازمانی که میتوانید در اولین مرحله مصاحبه کسب کنید.
چه سطحی از جریان کسب و کار وجود دارد؟ چه سیستمهایی به کار میروند و برای چه مدت و چقدر موفق بودهاند؟ بازاریابی، توزیع، توسعه و تولید چقدر موثر است؟ چه چالشهای جدی در منطقهای که باید در آن کار کنید، وجود دارد؟ سازمان چگونه رابطه برقرار میکند؟ چه ترکیبی از ارتباط رودررو یا الکترونیکی وجود دارد؟ سازمان به چه میزان سلسله مراتبی در مقابل سبک آزاد است؟
گروهها چگونه سازماندهی میشوند؟ موفقیت داخلی چگونه اندازهگیری میشود؟ سازمان با چه مسائل «انسانی» عمده روبهرو است؟ اگر این شغل را بپذیرید، از نظر حرفهای چگونه به نظر خواهد رسید؟
قدم سوم: اطلاعات در مورد ضابطههای فرهنگی که میتوانید در مرحله دوم، سوم و چهارم مصاحبه یا از طریق صحبت با کسانی که با شرکت آشنا هستند، به دست آورید.
چه کسی برنامهها را اداره میکند و چگونه این کار را انجام میدهد؟ سبک رهبری مدیرعامل چیست و این سبک چگونه سازمان را تحتتاثیر قرار میدهد؟ سردمداران این گروه چه کسانی هستند و چگونه عمل میکنند؟ سازمان چه قدر به اعضای خود بها میدهد؟
چه رفتارهایی (به عنوان مثال تحلیل دقیق از یک سو یا برخورد ماهرانه با مشتریان از سوی دیگر) مورد قبول است و چه رفتارهایی مقبول نیست؟ چه کسانی در این سازمان موفق شدهاند و چه کسانی ناموفق بودهاند؟ چه نوع کارمندانی در سازمان ماندهاند و چگونه سازمان را ترک کردهاند؟ قانون فرهنگی نقضنشدنی این سازمان چیست؟ (مثلا «حرف احمقانهای در حضور مدیرعامل نزنید «یا» اجازه ندهید مشتری سرخورده شود.»)
دفعه بعد با پیشتکار موفقتر از دفعه پیش خواهید بود.
باید همه مکالمات مصاحبه و تبادل نامه الکترونیکی بعد از مصاحبه را تجزیه و تحلیل کنید تا سرنخهایی از این تعاملات به دست آورید. این تعاملات نشان میدهد کار کردن برای این سازمان روزبهروز چگونه خواهد بود.
هیچ کدام از ما گوی بلورین نداریم تا در آن همه مسائل مربوط به شرکتی را که میخواهیم در آن مشغول به کار شویم، ببینیم اما شما دیگر با این بدشانسی مواجه نمیشوید.
و این را به خاطر داشته باشید: بسیاری از کارهایی که برای ما شغل رویایی هستند، با گذشت زمان دیگر شغلی رویایی به نظر نخواهند رسید.
شما میتوانید در یک سازمان مناسب با نشان دادن کارهایی که میتوانید انجام دهید، برقراری رابطه و کمک به حرکت سازمان به سمتی که باید برود، یک شغل کاملا معمولی را به یک شغل رویایی تبدیل کنید.
ارسال نظر