هزینههای مردن
لاالهالاا...- بلند بگو لاالهالاا... یقول اشهد ان لاالهالاا... و.... شاید اسامی خداوند اولین نوایی است که بانگ مردن و مرگ را به صدا درمیآورد.
لاالهالاا...- بلند بگو لاالهالاا... یقول اشهد ان لاالهالاا... و.... شاید اسامی خداوند اولین نوایی است که بانگ مردن و مرگ را به صدا درمیآورد.
عکسها: نسیم گلی
گاه و بیگاه در کوچه و خیابان مراسم تشییع جنازه افراد مختلفی را دیدهاید و ناخودآگاه بدون آنکه حتی نام آن میت را بدانید یا اینکه خانواده میت را بشناسید، به جمع مشایعتکنندگان جنازه اضافه شدهاید.
اما امروز هنگامی که بستگان و خانواده یک مرده زیر تابوت وی میگریند، معلوم نیست که بهحال خود و غم فراق عزیز از دست رفتهشان گریه میکنند یا اینکه از زور خرج و مخارجی که بر روی دوش آنها افتاده است، میگریند.
هفت روز و هفت شب اولین وعده عزاداری است، البته به تازگی هم یک روز بعد از مرگ میت، وی را دفن میکنند تا احیانا اقوام از راههای دور و نزدیک برسند و خلاصه مراسم عزاداری تکمیل باشد.
شب اول
تازه همین امروز فردی به رحمت خدا رفته است. یکی از بستگان از صبح زود مسوول تلفن زدن شده است. از ابتدای دفترچه تلفن تا انتهای آن به همه کسانی که بیخبرند باید اطلاع بدهد تا شاید فردا کسی دیگر گله نکند و بالاخره با گذشت چند ساعت همه از راههای دور و نزدیک به محل موردنظر میرسند.
بیچاره صاحب عزا نمیداند از مهمانها پذیرایی کند یا به فکر خورد و خوراک آنها باشد. اولین قدم پذیرایی در اینگونه مراسم که خداوند برای هیچ خانوادهای قسمت نکند، تهیه حلوا و خرما است. در ضمن حجله نباید فراموش شود. به هر حال همان شب نخست چیزی حدود سیصد، چهارصد هزار تومان خرج روی دست صاحبخانه میگذارد.
شب به ساعات پایانی میرسد و همه به خانههایشان برمیگردند.
آغاز ماجرا
ساعت حدود ۹ صبح است و همه با لباسهای مشکی در محل مورد نظر جمع شدهاند. چند اتوبوس سر خیابان آماده است تا همراهان و مشایعتکنندگان را به سوی قبرستان هدایت کند. البته هر اتوبوس چیزی حدود هشتادهزار تومان کرایه دریافت میکند.
آمبولانس مخصوص حمل میت هم آماده است. اگر آمبولانس عمومی باشد، نوزده هزار تومان و اگر هم بخواهند از آمبولانس خصوصی استفاده کنند هر سه ساعت مبلغی حدود چهل و نه هزار تومان از آنان دریافت میشود. با کنار هم گذاشتن تمام این مسائل یک تشییع جنازه آبرومند برگزار میشود و جنازه به قبرستان، که در تهران به بهشتزهرا (س) معروف است، میرسد. این مرحله نیز آغاز یکسری عملیات پرهزینه دیگر است. حتی آب هم صلواتی نیست و بابت همهچیز باید پول پرداخت شود.
قطعه ۲۵۰ واقع در بهشتزهرا است که قبرهایش به صورت رایگان ارائه میشود، اما اگر در سایر قطعهها به دنبال قبر باشید به صورت رسمی و قیمت مصوب سازمان بهشتزهرا از حدود یکصد و بیست هزار تومان تا سقف دومیلیون تومان است، در ضمن این قیمت در بازار غیررسمی بهشتزهرا تا چیزی حدود ۱۰میلیون تومان هم میرسد. روابط عمومی سازمان بهشتزهرا این موضوع را تکذیب میکند، آیا آنها نمیدانند که مردم هر چیزی را که ببینند، قبول میکنند.
خلاصه هزینه حمل، تغسیل، تدفین و سایر خدمات حواشی آن چیزی حدود سیصد هزار تومان میشود.
دانشپژوه از مسوولین روابط عمومی سازمان بهشتزهرا (س) میگوید، تمام این مراحل به صورت رایگان انجام میشود، ولی با حضور خبرنگار ما در بهشتزهرا خبری از خدمات رایگان نبود.
بعد از اجرای مراسم تدفین همگان با چشمانی گریان و قلبی پریشان سوار بر اتوبوسها شده و به سمت خانه باز میگردند. تدارکات صرف ناهار نیز از سوی خاندان معزا فراهم شده است. هزینه این ناهار که اصولا در سالنهای پذیرایی و رستورانها برگزار میشود، چیزی حدود یکمیلیون تومان آب میخورد.
قبرهای ویلایی
در هنگامی که قصد دفن میت خود را دارید، خوب و با دقت به اطرافتان نگاه کنید و غریبههایی را که متوجه شما هستند، بنگرید. آری اگر خوب دقت کنید مشاوران املاک قبرستان را که به صورت سرپایی فعالیت میکنند، حتما مشاهده خواهید کرد. درهر قطعهای که میخواهید، قبر موجود است. بر خیابان باشد یا قطعات کاملا سایهدار، قطعات قدیمی، کلاس بیشتری دارد یا اگر توان پرداخت صد یا دویست میلیون تومان را دارید یکی از قبرهای خانوادگی را بخرید. آب و برق هم دارد. اینها سخنانی است که در وهله اول از سوی آنها به شما زده میشود. حالا قبر با آب و برق به چه دردی میخورد یا اینکه محل تدفین میت چه فرقی میکند، خدا میداند. به راستی سرمایه آدمی برای سفر آخرت جز یک کفن و اعمال آدمی چه چیزی میتواند باشد، خداوند مهربان و رحیم آگاه است و بس، دانشپژوه وعده میدهد که اگر یک قبر میلیونی پیدا کردیم، یک قبر از روابط عمومی بهشت زهرا به ما هدیه خواهد داد. حال ما منتظر جایزه خود هستیم؛ چرا که در قطعه ۷۲ این قبرستان قبری یازده و نیم میلیون تومانی یافتهایم.
به هر حال دو سه روز اول به همین منوال پشتسر گذاشته میشود تا اینکه نوبت به مراسم ختم آن مرحوم میرسد. در اینگونه مراسم حتما خرما، حلوا و میوههای مختلف استفاده میشود. پذیرایی در مسجد جزو مرسومات آیین عزاداری و ورشکستگی صاحب عزا است؛ اما مسجدهایی که در آنها اینگونه مجلسها ترتیب داده میشود، بسته به منطقهای که در آن قرار گرفتهاند، هزینههای مختلفی را دریافت میکنند. به طور مثال اگر مسجد در مناطق شمالی شهر باشد، مبالغی نظیر دویست و سیصد هزار تومان دریافت میکند، اگر هم در مناطق جنوبی باشد، دیگر کمتر از پنجاه شصت هزار تومان قبول نمیکنند.
هزینه قاری کلاما...، روحانی و مسوول پخش گلاب و قرآن به عهده خود مسجد است، اما هزینه مداح و سایر خدمات مسجد جزو هزینههای صاحب مجلس به حساب میآید و جالبتر اینکه گاهی اوقات افرادی هستند که چه در هنگام تغسیل و تدفین و چه در مساجد به هنگام مراسم ختم یقه پیراهن صاحب عزا را دو دستی میچسبند و در ازای چند خط قرآنی که بهخواسته خودشان قرائت کردهاند، طلب دریافت خیرات و مبرات میکنند.
این ماجرا ادامه پیدا میکند تا پایان روز هفتم؛ البته نباید فراموش کنیم که در اینگونه مجالس وظیفه خرید و تهیه کردن وسایل لازم به عهده آقایان و سهم خانمها هم گریه کردن و شیون و زاری است.
با رفتن دوباره به مسجد مراسم شب هفتم نیز به پایان میرسد و مردم صاحب عزا را تا جلوی در خانه همراهی میکنند و همگی تا رسیدن مراسم شب چهلم به سوی منازل خود بازمیگردند. فردای روز هفتم اولین کسانی که برای عرض تسلیت به در منزل آن مرحوم مراجعه میکنند، همان کسبه محل هستند؛ چرا که طی هفته گذشته همه اجناس به صورت نسیه از مغازهها آورده شده و تازه بندهخدا صاحب عزا به جای اینکه بتواند استراحت کند، باید به فکر تهیه وام از هر کجا که میشود باشد تا بتواند قرض طلبکاران را بدهد.
آن روی سکه
مطالبی را که در بالا خواندید، مختص کسانی بود که به هر حال توان بازپرداخت هزینههای جانبی یک مردن ناقابل را داشتند، اما واقعا خانوادههایی که توان پرداخت این مبالغ را ندارند، چه کاری باید انجام بدهند؟
چندی پیش برای ملاقات یکی از دوستانم به بیمارستانی حولوحوش مناطق جنوبی شهر رفته بودم که از وی عیادت کنم و او را ببینم اما چیز دیگری در آن بیمارستان توجه مرا جلب کرد.
خانمی محترم با ظاهری کاملا پوشیده، داشت زاروزار جلوی رییس بخش حسابداری گریه میکرد و با التماس میگفت: «تو را به خدا آبروی من را نبرید. به دین، به مذهب ندارم، آخه از کجا سه میلیون بیاورم تا جنازه شوهر بیکارم را از شما بگیرم». ولی جوابی که به این زن بنده خدا داده میشد، چه بود، بماند. آیا واقعا این رسم هموطنی یا همنوع دوستی است، پس معنی شعر «بنی آدم اعضای یکدیگرند» چه میشود؟ آیا واقعا این طور طرز فکرها مختص کتابهای رمان شده است؟
نمیدانم جواب این سوال به چه کسی مربوط میشود؟ ولی به این موضوع یقین دارم که در شهر ما بعضی از خانوادههای بیبضاعت توان پرداخت هزینه مراسم خاکسپاری و یادبود عزیزانشان را که از خرج یکی دو تا عروسی هم بیشتر میشود، ندارند. جنازههای عزیزانشان را رها میکنند تا شهرداری زحمت کفن و دفن آن را بکشد.
سکانس آخر
دیگر شب چهلم آن مرحوم فرا رسیده است و پس از یک «مرگ پارتی» مفصل همه به خانههایشان برمیگردند و از فردا صبح خانواده معزا با در دست داشتن چیزهایی مانند کله قند، پارچه، پیراهنهای روشن و ... به سراغ کسانی میروند که طی این ایام به سراغ ایشان آمدهاند و با حضور خود و بر تن کردن رخت عزا با این خانواده احساس همدردی کردهاند. با دادن هدایایی از آنها میخواهند تا دیگر از عزا در بیایند و به زندگی روزمره خود بازگردند. به طور واقع هزینه یک مردن ناقابل بالاخره گریبانگیر تمام انسانهای روی زمین میشود، هزینههای این چهل روز از حدود سه چهار میلیون تومان هم تجاوز میکند.
توصیه
به شما عزیزان توصیه میکنیم، هنگامی که خدای ناکرده برای اینگونه مراسم به بهشت زهرا (س) تشریف میبرید، حتی در کمال ناراحتی، حتما به اطراف توجه داشته باشید؛ چرا که عدهای در انتظار این موقعیتها نشستهاند تا به بهانه عرض تسلیت و سرسلامتی، جیبهای مبارک شما را خالی کنند یا اینکه اگر توانستند از طلا و جواهراتی که به همراه دارید، سرقت کنند.
ارسال نظر