این کارگران افغانی
خدا نکند یک کشور اروپایی یا خارجی به یک نفر ایرانی مهاجر توهین کند، به سرعت بمب گوگلی درست میکنیم، طومار امضا میکنیم و... شکایت میکنیم که مردم آن کشور نژاد پرست هستند! افغانستان هم تاریخ دارد، کارگر افغانی هم شخصیت دارد. ایرانی وقتی میخواهد کسی را تحقیر کند، میگوید «هوی ....افغانی». شنیدهاید میگویند: «کار عار نیست» هر کسی این را گفته بوده برای امثال ما نگفته. چون اتفاقا برای ما کار عار هم هست.
کار برای نوجوان افغانی عار نیست که از افغانستان با هزار زحمت، قاچاقی به ایران آمده. تا ۱۷ سالگی به زحمت توانسته فقط خود را زنده نگهدارد. در کشوری که همیشه جنگ بوده، از خیلی وقت پیش. آموزش و پرورشی نداشته، پلیسی نداشته و... مثل ما زیر پایشان نفت نیست. اگر بخواهید از خشخاش هم بگویید، آنقدرها که در کشورهای دیگر ارزش دارد در افغانستان با ارزش نیست.
نوجوان افغانی که در خیابانهای تهران میبینید، خیلی بیشتر از ما زحمت کشیده تا بتواند به همینجا برسد. نمیداند کافی شاپ چیست و میتینگها و دورههای دوستانه یعنی چه.
اتفاقا مثل جوانان فرهیخته ما هم در محافل دوستانه بررسی آرا و نظرات «ژان بودریار» شرکت نمیکند، تا از شرایط بد روزگار مدرن شکایت کند. وبلاگ و چت و ...اصلا درک نکرده.
مفهوم غذا برای او چیزی است که به او انرژی بدهد برای یک روز کار دیگر. غذا برای او معنی طعم، نام رستوران، منو و ... را نمیدهد.
نوجوان افغانی دانشگاه را تجربه نکرده، با ماشین اسپرت شده هم در اتوبانهای نداشته افغانستان لایی نمیکشد. نوجوان افغانی یاد گرفته فقط زنده بماند.
وقتی که در لولههای تنگ و مشمئزکننده فاضلابهای تهران میخزد، شاید فقط به شکم گرسنه خانواده ۶ نفریاش فکر میکند و الا کسی که ندیده یک افغانی در آمدش را در کافی شاپ و پیست اسکی خرج کند، یا جین مارکدار بپوشد، یا گوشی عوض کند.
با این حال کسی که شاید تا به حال یکبار هم دسترنج خودش را تجربه نکرده است و حتی حاضر نیستید به کار کردن، چیزی که از کار در ذهن افغانی است، فکر کند از سر کوچه داد میزند «افغانی ... افغانی... آشغالی » و انتظار دارد او در کمترین لحظه در خدمتگذاری حاضر باشد.
دائما شکایت میکنیم که این افغانیها جای کارگران ما را گرفتند و... بیآنکه فکر کنیم، کارگران ما هیچوقت حاضر نیستند، مثل کارگران افغانی کار کنند. تصورش را بکنید، حتی تصورش وحشتناک است با اخراج کارگران افغانی، کارگران ایرانی حاضر به کار به جای افغانیها نیستند. ایرانیها حاضر نیستند داخل لوله فاضلاب بروند.
کارگران افغانی با ماهی ۱۱۰هزار تومان کارهایی میکنند، که ما با یکمیلیون و ۱۰۰هزار تومان و بالاتر از آن هم نمیکنیم. ولی همان ۱۱۰هزار تومان هم بهشان نمیرسد، چون پیمانکار برگ برنده، نداشتن کارت افغانی را در دست دارد.
زورگیرهای تهرانی برای خرج عملشان با چاقو پولهای آنها را میگیرند، ولی آنها نمیتوانند به پلیسی که از ایران اخراجشان میکند، شکایت کنند.
فکر کنید، اگر ذخایر نفت و گاز جنوب ایران نبود، ما چه بودیم؟ و اگر نوجوانی که اینطور در شبانه روز کار میکند، دانشگاه داشت، نفت داشت، صلح و امنیت داشت چه کار میکرد؟
ارسال نظر