یادداشت
کدام دولت منابع نفت بیشتر در اختیار داشت؟
پیوسته در مباحث اقتصادی و سیاسی پیرامون این سوال که کدام دولت بیشترین میزان در آمد نفت را در کشور ما در اختیار داشته است، مطالبی در جراید و محافل مطرح میشود. معمولا نتیجهگیریای که انجام میشود نیز با این تورش(۱) همراه است که در زمان جنگ و یا زمان کاهش شدید قیمت نفت در سالهای بعد از ۱۹۸۰ «با میزان کمتری منابع از محل در آمد نفت کشور را اداره کردهاند.» برای ارائه پاسخ دقیق به این پرسش باید به چند نکته توجه کرد.
پیوسته در مباحث اقتصادی و سیاسی پیرامون این سوال که کدام دولت بیشترین میزان در آمد نفت را در کشور ما در اختیار داشته است، مطالبی در جراید و محافل مطرح میشود. معمولا نتیجهگیریای که انجام میشود نیز با این تورش(۱) همراه است که در زمان جنگ و یا زمان کاهش شدید قیمت نفت در سالهای بعد از ۱۹۸۰ «با میزان کمتری منابع از محل در آمد نفت کشور را اداره کردهاند.» برای ارائه پاسخ دقیق به این پرسش باید به چند نکته توجه کرد.
اول ضروری است به میزان درآمد حاصل از صادرات نفت که به صورت معمول به قیمت جاری و به صورت در آمددلاری حاصل از صادرات نفت و گاز نصیب دولتها شده است، توجه کنیم. مقایسهها معمولا بر اساس این ارقام انجام میشود که مقایسه صحیحی نیست؛ زیرا این ارقام باید برای دو عامل دیگر نیز تصحیح شود. از آنجا که دولتهای مختلف در دامنه زمانی با فاصله قابل ملاحظه بر سر کار بودهاند، دو عامل دیگر را نیز بایستی در نظر گرفت. یک عامل قدرت خریددلار در بازارهای بینالمللی است؛ به این معنی که در بعضی مقاطع تاریخی که ارزش اسمینفت پایین بوده و تعداددلار حاصله کمتر، لکن قدرت خرید بالاتردلار ارزش واقعی آن میزان در آمد را بیشتر از سالهای بعد که ارزشدلار پایین آمده، لکن قیمت اسمی نفت بالا میرفته است، قرار داده. نکته دوم نیز مساله جمعیت کشور ما است. جمعیت کشور در این سی سال با رشد قابل توجهی روبهرو بوده است. به این معنی که اگر در بعضی سالها در آمد حاصل از صادرات نفت و گاز کمتر بوده، لکن جمعیت نیز کمتر از سالهای بعدی بوده است. بنابر این با احتساب این سه عامل مبنای منطقی مقایسه فقط در آمد نفت و گاز به قیمت ثابت سرانه است. یعنی
ابتدا در آمد حاصل از صادرات نفت و گاز در سالهای مختلف را بایستی بر حسب میزان تورم (کاهش ارزشدلار) تبدیل به قیمت ثابت نموده و به جمعیت همان سال تقسیم کنیم تا به صورت در آمد حاصل از نفت و گاز به قیمت ثابت و سرانه تبدیل شود و آنگاه این ارقام را در دوره تصدی دولتها مقایسه کنیم.
با توجه به ملاحظات ذکر شده در بالا، در این برسی درآمد نفت و گاز کشور از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۸۷ بر حسب قیمتهای ثابت سال ۱۳۸۷ تبدیل شد و به جمعیت کشور در هر سال تقسیم گردید تا درآمد به قیمت ثابت سرانه برای هر سال بهدست آید. این ارقام نیز برای دولتهای مختلف به صورت میانگین سالهای دولتها محاسبه گردید. نتیجه این محاسبه به صورت خلاصه در نمودار ۱ ترسیم شده است. میزان در آمد در دسترس سرانه سالانه در زمان آقای احمدی نژاد حدود ۱۰۰۰دلار برای هر شهروند ایران و در درجه دوم در زمان آقای موسوی حدود ۶۹۰دلار و در زمان آقایان هاشمی و خاتمیحدود ۴۰۰دلار سرانه به قیمت ثابت در هر سال بوده است. به این ترتیب دولتها بر اساس در اختیار داشتن در آمد نفت عبارتند از دولت آقای احمدینژاد، آقای موسوی، و در رتبه آخر آقایان هاشمی و خاتمیقرار میگیرند.
با توجه به ارقام فوق میتوان کارآیی دولتهای مختلف را در به کار گیری این میزان منابع در پیشرفت کشور و بهبود زندگی مردم نیز بررسی کرد. به این معنی که آیا از این امکان بالقوه سرانه، دستاورد در خور و متناسبی برای مردم ایجاد شده و یا این منابع صرف ناکارآییهای نسبی دولتها شده است؟ یعنی اگر هر ایرانی میتوانسته با توجه به در آمدهای مزبور به طور متوسط و سرانه از ارقام فوق برخوردار بوده باشد، آیا عملا این برخورداری تحقق یافته است یا نه؟ برای پاسخ به این پرسش نیز یک روش این است که به کارآیی نسبی استفاده از در آمدهای نفت و گاز در سالهای مختلف توجه کنیم. برای این منظور تولید ناخالص داخلی بدون نفت به قیمت ثابت را به درآمد نفت به قیمت ثابت تقسیم میکنیم و روند آن را برای دوران دولتهای مختلف ترسیم مینماییم؛ به این معنی که درآمد نفت به قیمت ثابت را به صورت یک نهاده در نظر گرفته و تولید ناخالص داخلی بدون نفت به قیمت ثابت را به عنوان ستانده تصور کرده و نسبت تولید به نهاده را محاسبه و مقایسه میکنیم. این ارقام برای سالهای مختلف محاسبه شده و در نمودار ترسیم شده است. از آنجا که برخی نوسانات موردی نیز در این کمیت دخیل
بوده است، روند مزبور به صورت منحنی برازش شده در دادهها نیز ترسیم شده که با منحنی پررنگتر در نمودار نشان داده شده است. این نمودار نشان میدهد که با افزایش درآمد نفت در اختیار دولتها ریخت و پاش و عدم کارآیی نیز افزایش مییافته است.
......................................................................................
1 - به برداشت ناصحیح آماری که دچار خطای استنتاجی است، گفته میشود.
منبع:Rastak.com
ارسال نظر