مهران مدیری، مرد خنده تلویزیون از خودش میگوید
عاشق تختهگاز رفتن در اتوبانهای تهران
دیگر باید برای همه ثابت شده باشد که مهران مدیری در قواره تلویزیون، با فاصله نفر اول است و حتی اگر مجموعه نه چندان خوشساختی مثل «مرد دو هزار چهره» بسازد، باز هم نسبت به آثار مشابه بیشترین اقبال عمومی را از آن خود میکند. او که در این سالها با وجود همه خطقرمزها، در تلویزیون باقیمانده و به لب میلیونها ایرانی خندهآور است، چندان اهل گفتوگو با رسانهها نیست و اگر هم مصاحبه کند، کمتر از خودش میگوید. شاید این متفاوتترین مصاحبهای باشد که از مدیری میخوانید و در آن میتوانید نکات ریزی از زندگی شخصی مهران مدیری پیدا کنید. این گفتوگو از سوی پایگاه خبری سرو منتشر شده است.
محمد تاجیک
دیگر باید برای همه ثابت شده باشد که مهران مدیری در قواره تلویزیون، با فاصله نفر اول است و حتی اگر مجموعه نه چندان خوشساختی مثل «مرد دو هزار چهره» بسازد، باز هم نسبت به آثار مشابه بیشترین اقبال عمومی را از آن خود میکند. او که در این سالها با وجود همه خطقرمزها، در تلویزیون باقیمانده و به لب میلیونها ایرانی خندهآور است، چندان اهل گفتوگو با رسانهها نیست و اگر هم مصاحبه کند، کمتر از خودش میگوید. شاید این متفاوتترین مصاحبهای باشد که از مدیری میخوانید و در آن میتوانید نکات ریزی از زندگی شخصی مهران مدیری پیدا کنید. این گفتوگو از سوی پایگاه خبری سرو منتشر شده است. مردی که سرخوشی را جلف میداند
آقای مدیری توی یک جمع میتوانید جوک تعریف کنید؟
شوخی میکنید؟ جوک تعریف کنم؟! محال است بتوانم چنین کاری انجام دهم. اصلا تا دوره نوجوانی فکر میکردم شاد بودن، آواز خواندن و هر کاری که آدم را سرخوش نشان دهد کاری است به شدت جلف. به نظرم هیچ چیز بهتر از متانت نبود.
این نظرتان تغییر کرده؟
هنوز تغییر اساسی نکرده است. فقط شکلش عوض شده. حالا به نظرم شادی جلف بودن و سبک بودن نیست و آدم متین الزاما آدمی نیست که نگوید و نخندد! به این نتیجه رسیدهام که شادی اساسا یک چیز درونی است و میتوان متین بود و در عین حال از درون شاد بود و احساس خوشبختی کرد.
مدیری از نگاهی دیگر
وقتی این روزها مرد دوهزار چهره را میبینید و مهران مدیری جدی و تلخ را در نقش خودش ببینید حتما این جملات مهران مدیری را که در ادامه میآید قبول میکنید: من اصلا آدم اجتماعی نیستم. به شدت درونگرایم و به شدت از جمع شلوغی و شادی گریزانم. نگاه اغلب مردم به من این طور است که آدم بسیار شاد و شنگول و بذلهگو و حاضر جوابی هستم ولی اصلا این طور نیست. تنهایی را بیشتر دوست دارم و اصلا طاقت هیاهو و شلوغی را ندارم.
متولد سرآسیاب
مهران مدیری در میدان بروجردی، سرآسیاب دولاب متولد شده است. او از دوران کودکی آن چیزهایی که در ذهنش به صورت یک لکه مانده، یک خانه دو طبقه کوچولو و معمولی است. آنها در طبقه پایین زندگی میکردند و طبقه بالا میهمانخانه بود. مهمترین وسیله در آن اتاق یک پیانو بود تعداد زیادی صفحه کلاسیک و مقدار زیادی هم کتاب. خب وجود یک پیانو در آن محله بسیار عجیب بود و اتفاقا صدای همسایهها در آمده بود که این چه سر و صدایی است که صبح تا شب از خانه شما بیرون میآید. مخصوصا اینکه برادرش که صاحب پیانو بود همیشه یا شوپن میزد یا باخ یا راخمانینف. برای همین مهران مدیری هم وقتی توی کوچه با بچهها تیله بازی و لاستیک بازی میکرد مثل بقیه بود، اما وقتی به میهمانخانه میآمد وارد دنیای دوستداشتنی خودش میشد، احساس تنهایی میکرد چون هیچکدام از آن دوستها آن چیزها را نمیفهمیدند.
فلسفه هگل
کودکی مدیری اصلا شبیه بچههای دیگر نبود. دوستان زیادی نداشت و احساس تنهایی میکرد.دوست داشت توی آن اتاق نشسته و کتابها را ورق بزند اسمهایشان را حفظ کرده و عکسهایشان را نگاه کند. یک روز یکی از دوستان برادرش به شوخی از او میپرسد آیا این کتاب را خواندهای، این اسمش چیست؟ مدیری بلافاصله میگوید : فلسفه هگل.او تعجب میکند که مهران چطور اسم چنین کتابی را توانسته است ادا کند. مدیری در ادامه به او میگوید این که چیزی نیست تازه من میدانم که چه چیزی توی آن نوشته شده وشروع میکند به صورت طوطیوار چیزهایی که در ذهنش مانده بود را برایش تعریف کردن.
خواب سالوادوردالی
برادر مهران مدیری رشتهاش زیستشناسی بود و همین باعث شد که او به زیستشناسی هم علاقهمند شود و کتابهای زیادی در این زمینه بخواند. بهخصوص در زمینه زندگی حیوانات و کتابهای داروین و...این علاقه هنوز هم در زندگیاش مانده و یکی از بهترین ساعات زندگی او ساعتهایی است که فیلمهای مستند حیوانات را میبیند! البته شیطنتهای مهران مدیری پایانی نداشت. او پنهان از برادرش میرفت سر کتابهایش چندتایی کتاب داشت از سالوادور دالی که او آنها را خیلی دوست داشت و شب خوابشان را میدید.
بیهودهترین و پوچترین
در ریاضیات همیشه خنگ بود. مدیری هنوز که هنوز است علت ریاضیات در جهان را نمیداند. یعنی بهنظرش بیهودهترین و پوچترین درس است و هیچ وقت نمرهای بالاتر از ۲ در این درس نگرفت ! در درسهایی هم که به ریاضی مربوط است مثل جبر، فیزیک و غیره، هیچ وقت موفق نبود.مدیری از ریاضی متنفر بود. به عقیده او فقط در حد جمع و تفریق مفید فایده است. بیشتر از جمع و تفریق، نه اینکه به درد نمیخورد، استاد! آن را درک نمیکند.
علاقه به نوری
مدیری در سالهای اخیر در عرصه موسیقی فعالیت قابل توجهی داشته است. او چند سال پیش که کاستی را بیرون داده بود بهدلیل علاقهای که به صدای محمد نوری داشت آن را به نوری تقدیم کرده بود. البته او به استاد شجریان هم علاقه بسیاری دارد و زمانی گفته بود :حاضر است به خاطر شجریان خودکشی کند! مدیری تحصیلات آکادمیک در موسیقی نداشته، سلفژ را به صورت علمی نخوانده، اما به واسطه برادر پیانیستش میداند چایکوفسکی در شنبه سال فلان از کنسرواتور که بیرون آمد کجا رفت و به مادام فون مک چی گفت و باعث خلق چه اثری شد. همیشه موسیقی کلاسیک در خانه آنها شنیده میشد به همین خاطر شاید تاریخ موسیقی کلاسیک را به خوبی بداند. شروع هر اثری را که برایش بگذارند میداند مال کیست، چه سالی است، چه سبک و چه دورانی است و تحلیلش چیست.
جدیتر از طنز
کسی که برخی او را سلطان کمدی در تلویزیون مینامند از همان ابتدا به کار جدی بیشتر از طنز علاقه داشت ولی به گفته خودش اصلا اتفاقی وارد کار طنز شد. طی یک اتفاق علی عمرانی پیشنهاد همکاری را در نوروز ۷۲ به او میدهد و این طوری کار طنز شروع میشود. او با داریوش کاردان و مرحوم خسروی ارتباط داشت و قرار بود با یک مجموعه طنز برای شروع سال ۷۲ همکاری کند. از آنجا قضیه طنزپردازی او شروع شد. قبل از آن هم دو تا کار تئاتر داشت که طنز بود. یکی از آنها پانسیون بود که در تالار مولوی سال ۶۶ اجرا شد.
مدیری تقریبا در ۱۸، ۱۹ نمایش حضور داشت که به غیر از یکی که به عنوان آهنگساز در آن بود، در بقیه نمایشها بازیگر بود. مثل سیمرغ و هملت با دکتر صادقی، کیسه بوکس کار علی مؤذنی و....
بعد چند کار تلویزیونی انجام میدهد، یکی با ثریا قاسمی و چند کار مذهبی با مجتبی یاسینی، قبل تر از آن هم در رادیو کار میکرد.
صورت تلخ
حتما به تو گفتهاند که صورت تلخی داری؟
بله، خیلیها از این هم فراتر میروند و میگویند آدم غمگینی هستی. خیلی وقتها درست است. در طول روز غمگینیم به شادیهایم میچربد. زود هم خودش را نشان میدهد. به قول یکی از دوستان، غم اگر به جاهای ناجور نکشه، چیز خیلی بدی نیست. میتواند منشا خلاقیت هم باشد. ظاهرا در شرق برای غم اصالت بیشتری نسبت به شادی قائلند.
سالهای ممنوع الکاری
مدیری در دورانی ساعت خوش را ساخت که جای این نوع کار بسیار خالی بود. شاید یک بخش از موفقیت آن به خلاقیت فردی و همکاری خوب گروهی برمیگشت. اما بخش دیگر موفقیت آن به خاطر خلاء این نوع کارها و این شکل از شادی در آن دوران بود. بعد مساله ساعت خوش آنقدر درشت شد که خیلی از مسائل جامعه را مثل آموزش و پرورش و جوانها را تحت تاثیر قرار داد. شنیده میشد آموزش و پرورش رسما از صدا و سیما شکایت کرد، چون آن سال افت تحصیلی وحشتناکی بروز کرد و آنها علتش را ساعت خوش میدانستند. حتما همه بچهها سر کلاس از برنامه دیشب حرف میزدند. به جایی رسید که عکس مدیری و یارانش پشت تیشرت و آدامس چاپ شد. تلویزیون وقتی این وضعیت را دید ترجیح داد اول جلوی برنامه را بگیرد. چرا که میزان عواقب آن را حدس نمیزد. در آن دوران تا چند ماه روزی نبود که نشریات زرد به آدمهای گروه ساعت خوش به سخیفترین شکل ممکن نپردازند. بعد هم تصمیم گرفته شد ساعت خوشیها هیچ کاری نکنند و این تصمیم به درازا کشید. در آن زمان به مدیران شبکه گفتند این آدمها دیده نشوند تا خود ما اعلام کنیم کی وقتش است. تا اینکه از اواخر ۷۶ مدیری کاری را با محمد صالح علا شروع میکند که تازه گفتند فقط میتواند بسازد و نه بازیگری، تا ۶ ماه گذشت و به برنامه ۷۷ رسید.
فلانی در فیلم کیمیایی نباشد
بعد از ساعت خوش و بعد از کنار رفتن از تلویزیون چندین کار خوب سینمایی به مدیری پیشنهاد میشود. قرار بود ضیافت را مدیری بازی کند تا پای کلید زدن هم رفتند. روز آغاز آمدند و گفتند فلانی نباشد. سر فیلم سلطان هم عین همین اتفاق افتاد. خیلی کارهای خوب سینمایی و تئاتر را در آن سه سال و نیم از دست میدهد و این برایش ضربه بزرگی بود.
۷۷
مهران مدیری در دوران بیکاری بیشتر به طراحی نوع کار فکر میکرد تا کار به شکل آیتم نباشد. در واقع در دوران بیکاری به طراحی و فرم جدید یک برنامه طنز فکر میکرد که این اتفاق در ۷۷ افتاد. البته پس از سه ماه اول پخش، یعنی دقیقا از شهریور سال ۷۷ کار اصلا عوض شد. در ۷۷ مدیری سعی کرد فاصله را با بیننده کم کرده و حتی از روبهرو با او صحبت کند این بزرگترین ویژگی آن برنامه بود. در آن زمان به مدیری میگفتند ما میدانیم شما برشت و فاصلهگذاری و... میشناسید. اما مدیری معتقد است نمیتوان به برشت چسباند. او فکر میکرد بهتر است بیننده هر آنچه را روبهرو و پشت صحنه اتفاق میافتد ببیند.
اتفاق خودش میافتد
مدیری همیشه دنبال آدمهایی میگردد که میخواهد، کاری هم ندارد که بازیگرند یا نه؟ مهم این است که خودشان را جلوی دوربین بیاورند. این تاکید همیشگی او به بازیگرانش بوده است. بازیگرانی که با خیلی از آنها هم به صورت اتفاقی آشنا شده است.
مردم درگیری را دوست دارند
مردم گفتوگوها و درگیریهای زن و شوهرها را خیلی دوست دارند. این را مدیری زمانی درباره موفقیت برنامهای مثل ۷۷ گفته بود، چون هر کس خودش را جای آن کاراکترها میگذارد و همذات پنداری میکند. به قول سروش صحت هیچکس باور نمیکرد که برنامه ۷۷ همین جوری ۱۰ ماه روی آنتن برود، برنامه ۷۷ برنامه جالبی در نوع خود بود. گروه این مجموعه شب وقتی خداحافظی میکردند برای فردا صبح، هیچ چیز وجود نداشت. نه قصه، نه طرح؛ نه متن. با این حال۷۷ درزمان خود پر بینندهترین برنامه تاریخ تلویزیون شناخته شد البته استاد مدیری الان دیگر آن نوع طنز را دوست ندارد.
ببخشید شما؟
«ببخشید شما» از برنامههای بعدی مدیری بود. این برنامه نیز برنامه جالبی بود که به مساله مشاغل میپرداخت. البته مدیری در این برنامه برخورد صریحی با برخی میهمانها داشت، مثلا آدمی که از شغلش دومیلیون درآمد داشت. وقتی میگفت من آب باریکه دارم مدیری با صراحت به او میگفت که او دروغ میگوید و البته گویا به طرف برنمیخورد. ببخشید شما به گفته خود مدیری به دلیل همین برخورد واقعی و صمیمی قضیه برایشان دوست داشتنی شده بود. مدیری در این سالها همیشه اعتقاد داشته که معمولا کسی که حقیقت را میگوید خوشبخت میشود. این رکگوییها باعث شیرینی شد که در بطنش خیلی تلخ بود.
چرا مدیری همیشه خودش بازی میکند؟
واقعا چرا؟ دو دلیل داشت که باعث شد این وضعیت ادامه داشته باشد و شدیدتر شود. یکی اعتقاد خود مدیران شبکهها بود و هست. مدیری بارها میخواهد بازی نکرده و فقط کارگردانی کند، ولی به شدت مخالفت شد. به نظر مدیران شبکهها بازی مهران مدیری برای مردم مهم است. دلیل دیگرش این است که نویسندهها این کار را نمیکنند. بارها مدیرانی از نویسندگانش خواسته بنویسید فلانی رفته مسافرت. در برنامه نود شب آنقدر التماس کرد که چندبار این کار را کردند. اما نویسندهها هم میگفتند نمیشود، چی بنویسیم!
خود محوری کسب وکار من است
در زندگی آدم خود محوری هستی یا نه؟!
بله، ولی سعی میکنم منعطف باشم. تصمیمی که میگیرم معمولا درست است، مگر اینکه قانع شوم که اشتباه کردهام. این را البته خیلی نمیشود به برنامهسازی ربط داد. دلیل خودمحوری من در زندگی، خود محوریم در برنامه نیست. چرا که اصلا خود محوری نیست و ما گروهی کار میکنیم.
تنهایی شخصی
مدیری زمانی در یک مصاحبهای یکی از دلایل گرفتن برنامههایش را تنهایی و خود محوری خود دانسته بود! او گفته بود: من تفکرات خودم را می سازم. منظورم محتوای برنامه نیست. ساختار برنامه و جنس بازی خودم. خیلی وقتها در طول تاریخ آدمهایی که تنهایی شخصی شان بیشتر است توانستهاند آثار اجتماعی بهتری خلق کنند از او پرسیده بودند این موضوع (خودمحوری) شما را به عنوان یک آدم خودستا یا خودشیفته به دیگران معرفی نمیکند؟ مدیری در جواب گفته بود: نه چون به شدت همراه با فروتنی و خواستن نظر دیگران است. من نظرم را خیلی محترمانه می گویم و دیگران به دو دلیل آن را قبول میکنند. یا اینکه درست میگویم یا اینکه میخواهند دل من را نشکنند. من در کار مشورت میکنم، اما به قول اطرافیانم تهش کار خودم را میکنم. شاید اسم این کار خودشیفتگی نباشد، اما من دوست دارم تصمیم نهایی را خودم بگیرم.
دردسر والدین
مدیری پس از این همه کار طنز در مجموعه جدی دردسر والدین بازی میکند او این کار را به خاطر علاقهاش به کار جدی انجام میدهد. او از مسوولیت خسته شده بود. دوست داشت در یک کار جدی بازیگر باشد که بعد از انجام کار به او بگویند خداحافظ. در حالی که اشتباه میکرد. چون سنگینی این مجموعه به قدری بود که مثلا خودش ۲ تا کار بسازد.
آرامش در رانندگی با سرعت زیاد
اما چه چیزهایی مدیری را عصبانی میکند. خودش زمانی به این سوال این جوری جواب داده بود :دو مقوله است که من را خیلی عصبانی میکند و در واقع به سرحد جنون میرساند، یکی آدمهایی که به کاری که به آنها مربوط نیست دخالت کنند و خارج از حیطه خودشان قدم بگذارند، هر کسی آن کاری را که «باید» انجام ندهد و «نباید» انجام بدهد. به تعبیر برنارد شاو، ۸۰درصد آدمها، انرژیشان صرف کارهایی میشود که به آنها مربوط نیست. دومین مقوله خیلی شخصی است، اینکه من راجع به یک مساله جدی و مهم که ناراحتم کرده حرف بزنم و بعد ببینم که طرفم باور نکرده و لبخند بزند، یعنی پوزخند بزند. این میتواند من را بکشد. دیوانه میشوم. موقعیت را ترک میکنم. عکسالعمل بدی نشان نمیدهم. آن محیط را ترک میکنم. سوار ماشین میشوم و رانندگی میکنم. رانندگی با سرعت زیاد در اتوبانهای تهران آرامم میکند.
کتابخوار!
طی سالهایی مدیری به قول خودش به شدت کتاب میخورده است! بیشتر از همه نمایشنامه و رمان میخوانده. نویسندگان محبوبش مارکز، تولستوی و تورگنیف بودند. به شعر هم علاقه خیلی زیادی دارد. شاعر اولش لورکا است، بعد شاملوست، بعد مارگوت بیکل، بعد حافظ. در موسیقی هم کنسرتهای ابوای ویوالدی مدیری را به حالت جنون و پوچی میرساند. خیلی از آثار باخ هم روی او چنین تاثیری دارند. چیزی که بیشتر غمگینش میکند شعر است. اما سلیقه سینمایی مهران مدیری چگونه است؟ او زمانی در این زمینه مثال جالبی زده بود البته نه به خاطر شکل ایدهآل سینما، بلکه به عنوان سینمایی که او دوست داشت. مثال او کارهای هال اشبی در اروپا بود یا فیلمهایی مثل کراسینگار یا در ایران فیلمهامون. علاقه شخصی مدیری، سینمایی است که به روابط انسانی میپردازد، به طراحی آدمها، به عشق، به احترام و به خیلی چیزهای دیگر میپردازد.
بوگارت را دوست ندارم
چه بازیگرانی را دوست داری؟
نمیشود بین «دنیرو» و «دوپاردیو» یکی را انتخاب کرد. بازیگران مورد علاقهام یک لیست بیست نفره درجه یک را شامل میشود.
۵ تا از این بیست تا را بگو.
رابرت دنیرو، ژرار دوپاردیو، آنتونی کوئین، مریل استریپ... کلارک گیبل را دوست ندارم، همفری بوگارت را دوست ندارم...
فیلمهایی که دوست داری کدامها هستند؟
«هملت» کوزینتسف را چهل دفعه دیدم و ممکن است هشتاد دفعه دیگر هم ببینم. «باراباس» یکی از فیلمهای محبوب من است، «پاپیون»، «فیلم کوتاهی درباره عشق» و....
مهران مدیری فمینیست
مهران مدیری همیشه درسالهای اخیر خودرا یک کارگردان مدافع زنان تصور کرده است. او همیشه سعی کرده به رغم آنچه در سریال و کارهای طنز ما دیده میشود، حضور خانمها و عملکردشان و همچنین نوع شخصیتپردازیشان متفاوت باشد. معمولا خانمها در این نوع سریالها یا در آشپزخانه دیده میشوند یا در حال بافتنی بافتن هستند. مدیری همیشه از این مورد پرهیز کرده. یعنی اگر مثلا شخصیتهای زن مجموعههایش در خانه نشسته باشند کتاب میخوانند. شیشه پاک نمیکنند؛ میوه میخوردند ولی میوه نمیشستند. مدیری همیشه مدعی بوده که اتفاقا در کارهای ما شخصیتهای مثبت همیشه خانمها بودهاند و آقایان در قطب منفی قرار داشتهاند.
شکستن استانداردهای تلویزیون
بازیگر و کارگردان مجموعه مرد دوهزار چهره از معدود هنرمندان بوده که به قول خودش یکسری استانداردهای موجود در تلویزیون را شکسته است. مثلا اگر اتفاقی در صحنه بیفتد کات میدهند و دوباره میگیرند. اما مدیری و یارانش این کار را نکردند. آنها این کار را از زمان مجموعه ساعت خوش آغاز کردند مدیری از همان ابتدا به یک نکته فوقالعاده جالب اعتقادداشته وآن این بوده که هر چیزی که جدیتر است و مورد شوخی قرار گیرد، جذابتر میشود. به خصوص در مورد خبر که اشاره کردید. به همین خاطر در همان برنامه ساعت خوش با برنامههای جدی چون مسابقه هفته (با اجرای مرحوم نوذری) تقویم تاریخ و اخبار سراسری شوخی میکرده است. از نظر مدیری مثلا اگر آدمی در حال سوت زدن است و به هوا نگاه میکند، ناگهان داخل جویی بیفتد، کمتر خندهدار است به نسبت آدمی که خیلی حرفهای قلمبه سلمبه میزند و مدرک پرفسوری را هم دارد و در حین صحبت در مورد موضوعی بسیار جدی، داخل جویی میافتد، هر چه جدیتر، خندهدارتر. شوخی با اخبار چون موضوعی بسیار جدی و بدون شوخی است، بسیار مورد توجه قرار گرفت. هنر هفتم و مسابقه هفته هم همین طور بود.
چهار از بیست
از بیست به خودم چهار میدهم. مدیری این جمله را هنگامی گفته بود که به او گفته بودند تو که بازیگر کارهای قطبالدین صادقی در تئاتر بودهای، به این برنامههایی که خودت میسازی به خودِ هنرمندت چند میدهی؟ و مدیری به خود چهار از بیست داده بود و گفته بود: چیزهایی که در ذهن دارم تا آنها را روزی بسازم خیلی متفاوتند. منتها مدام از من این طور کار خواستهاند. دیگر افتادهام در این ورطه. هر بار که خواستهام وقفهای بیاندازم نشده.
غریزه مدیری
مدیری هر وقت با نویسندگان برنامههایش صحبت میکند همیشه این را به آنها گفته است به طور غریزی میفهمد که فلان متن میگیرد یا نه و این برنامه یا قسمت از قسمتهای خوب است یا نه. و واقعا همه میگویند که هر بارمهران مدیری چنین چیزی گفته. مدیری معتقد است این واقعا غریزی است.
کارهای هر شبی
تلویزیون ایران در سالهای اخیر توجه بسیاری به مجموعههایی داشته که هر شب پخش میشود این مجموعهها گاه طنز بودهاند و گاه جدی. مهران مدیری موفقترین آدم در زمینه برنامههای هر شبی بوده است. او درباره راز موفقیتهای کار هر شب زمانی گفته بود: کار هر شب بازیگر خودش را میخواهد. یعنی بهترین بازیگران ایران را هم در کار هر شب دور هم جمع کنید، مطمئن نباشید که کار بیننده داشته باشد. کار هر شب خصوصیات خودش را دارد. یک سری بچههای با استعداد و پر انرژی و شیطان! میخواهند که بداههگو باشند. اعتماد به کارگردان داشته باشند. انعطاف داشته باشند و آدمهای اهل شوخی باشند. فکر میکنم گروهی که ما الان داریم در حدخودشان شناخته شدهاند. مدیری بازتابهای کارهایی که هر شب کرده است در این سالها از کوچه و خیابان، روابط عمومی سازمان، از بچههای گروه، از فامیلهایشان و از اصطلاحاتی که بین مردم رایج میشود، متوجه شده است.
گریه کردن از خنده
در سالهای اخیر برخی از هنرمندان سینما و تلویزیون به این متهم شدهاند که به هر قیمتی میخواهند مردم را بخندانند. مدیری یکی از این متهمان بوده ولی او در مصاحبهای در این باره گفته است: ما در طول این سالها نشان دادهایم به هر قیمتی نمیخواهیم مردم را بخندانیم. کارهای ما این را میگویند. سعی کردیم فکر در کار باشد و کمدی لودگی نباشد. فکر میکنم این طور بوده. در کمدی خیلی کارها میشود کرد که بیننده از خنده گریهاش بگیرد.
بحث مهم سطح سلیقه
آیا میتوان گفت که سطح سلیقه مردم پایین آمده. یک بحثی هست سر بحث سلیقه مردم که بالاو پایین میشود.کار گردان مرد دوهزار چهره همیشه جواب جالبی برای این سوال داشته: سطح سلیقه خیلی بالا پایین نمیشود.مردم ما به نظرم با هوشاند و شکل ایرانی کمدی در کشور ما شکل خاصی است که یک سری حدود را برایش باید رعایت کرد، خصوصا اینکه از تلویزیون پخش میشود. مردم از خیلی وقت پیش عادت کردهاند که آسان نخندند و این کار ما را مشکلتر کرده. الان دیگر کسی نمیتواند بسازد و برود، مردم یقهاش را میگیرند.
ارسال نظر