دایره المعارف اقتصاد
حراجها
مترجم:محمد صادق الحسینی،محسن رنجبر
اغلب مردم با شنیدن کلمه «حراج»، حراج انگلیسی را در ذهن میآورند که در آن، کالا به کسی فروخته میشود که روی دست بقیه کسانی که تمایل به خرید دارند بلند شده و بالاترین قیمت را پیشنهاد بدهد. اما حراج، انواع دیگری هم دارد.
لسلی آر.فاین
مترجم:محمد صادق الحسینی،محسن رنجبر
اغلب مردم با شنیدن کلمه «حراج»، حراج انگلیسی را در ذهن میآورند که در آن، کالا به کسی فروخته میشود که روی دست بقیه کسانی که تمایل به خرید دارند بلند شده و بالاترین قیمت را پیشنهاد بدهد. اما حراج، انواع دیگری هم دارد. حراج (auction) در اصل مکانیسمی اقتصادی است که هدف از آن، توزیع کالاها و تعیین قیمت آن کالاها، از طریق فرآیندی است که تحت عنوان پیشنهاد دادن قیمت (bidding) شناخته میشود. بسته به ویژگیهای فرد پیشنهاددهنده (bidder) و طبیعت کالاهایی که قرار است حراج روی آنها صورت گیرد، ساختارهای مختلف حراج میتوانند نسبت به دیگر انواع برای فروشنده کارآیی یا سود بیشتری به همراه داشته باشند. مثل هر مکانیسم اقتصادی دیگری که به خوبی طراحی شده باشد، در یک حراج فرض میشود که افراد به صورت استراتژیک عمل خواهند کرد و اطلاعات خصوصی مرتبط با این تصمیمگیری را در ذهن خواهند داشت. حراج باید طوری طراحی شود که بتواند بین ترغیب کردن پیشنهاددهندهها به اعلام ارزیابیهای خود، ممانعت از تقلب یا تبانی پیشنهادها و حداکثر کردن درآمدها تعادل مورد نظر را ایجاد کند.
ویلیام ویکری (William vickrey)، برای اولینبار حراجها را بر اساس ترتیبی که مظنه دادن و پیشنهاد دادن قیمتها صورت میپذیرد، طبقهبندی کرده است. وی چهار نوع اصلی را برای حراج (یکطرفه) تعیین کرده است: ۱)حراج پیشنهاد صعودی (حراج باز، شفاهی یا انگلیسی)، ۲) حراج پیشنهاد نزولی (حراج هلندی)، ۳) حراج مخفی با قیمت اول و ۴) حراج مخفی با قیمت دوم، (حراج ویکری (vikrey)).
چهار نوع اصلی حراج
رایجترین نوع حراج، که تحت عنوان حراج انگلیسی شناخته میشود، غالبا برای فروش آثار هنری، عتیقهجات و دیگر کالاها به کار برده میشود. در این نوع حراج، مسوول حراج، کار را با یک قیمت پایه (که ممکن است صفر باشد) آغاز میکند. قیمت پایه، کمترین قیمتی است که فروشنده جهت کالای مزبور تمایل به قبول دارد. وقتی که یک پیشنهاددهنده نسبت به این قیمت اظهار تمایل کند، مسوول حراج (auctioneer)، منتظر پیشنهاد قیمت بالاتر میشود و معمولا قیمت را به میزانی که از قبل مشخص شده است، افزایش میدهد. این روند ادامه پیدا میکند، تا جایی که دیگر هیچ کس تمایلی به بالا بردن قیمت پیشنهادی نداشته باشد. این جا است که حراج به پایان رسیده و فردی که بالاترین قیمت را پیشنهاد کرده است، آن کالا را به قیمت پیشنهاد داده شده دریافت میکند. از آن جا که در این نوع حراج فرد برنده همان قدر بابت کالا میپردازد که خودش پیشنهاد داده بود، آن را حراج قیمت اول (first-price) مینامند.
مزایده هلندی که آن هم از نوع قیمت اول است، به صورت نزولی صورت میگیرد. یعنی مسوول حراج، کار را با یک قیمت بالا آغاز میکند. این قیمت، از قیمتی که مسوول حراج فکر میکند کالا با آن به فروش خواهد رفت بالاتر است. سپس مسوول حراج قیمت را کاهش میدهد تا جایی که پیشنهاد دهندهای صدا بزند: «مال من است!» آنگاه این فرد پیشنهاد دهنده جنس مزبور را به قیمتی که در آن، صدا زده است، دریافت میکند. اگر در حراج چند کالا ارائه شده باشند، این فرآیند ادامه مییابد تا جایی که همه اجناس به فروش برسند. یکی از مزایای اصلی حراج هلندی سرعت آن است. از آنجا که در این نوع مزایده هیچگاه تعداد قیمتهای پیشنهادی بیشتر از تعداد کالاهایی که قرار است به فروش برسند، نمیباشد، لذا این حراج زمان زیادی نمیبرد. این امر، یکی از دلایلی است که این نوع حراج در مکانهایی مثل بازارهای گل در هلند مورد استفاده قرار میگیرد (و از این رو، به عنوان هلندی شناخته میشود).
در حراج انگلیسی و هلندی، پیشنهاد دهندهها، زمانی که دیگران پیشنهاد خود را اعلام میکنند، اطلاعات کسب میکنند (در واقع میتوان گفت در این حراج پیشنهاددهندهها میتوانند از پیشنهاد دادن خودداری کنند). اما در مزایده نوع سوم که با عنوان حراج مخفی با قیمت اول شناخته میشود، هریک از شرکتکنندگان، پیشنهاد خود را در یک پاکت در بسته ارائه میکند. سپس همه این پاکتها باز شده و نام کسی که بالاترین پیشنهاد را داده باشد، اعلام شده و این فرد، کالای مزبور را با قیمتی که پیشنهاد کرده است، دریافت میکند. این نوع حراج، اغلب برای تامین مالی مجدد اعتبار و ارز خارجی مورد استفاده قرار میگیرد.
نوع چهارم، حراج مخفی قیمت دوم است که آن را با عنوان مزایده ویکری (Vickrey) نیز میشناسند. در این نوع حراج نیز همانند حراج مخفی قیمت اول، پیشنهاددهندهها در یک دور از ارائه پیشنهادهای خود، پاکتهای در بستهای را تحویل میدهند. فردی که بالاترین پیشنهاد را داده باشد، آن کالا را از آن خود میکند، اما با قیمتی که توسط دومین نفر ارائه کننده بالاترین قیمت، اعلام شده، آن را دریافت میکند. (یا در حالتی که چند کالا وجود داشته باشند، بالاترین پیشنهاد غیرموفق به منزله قیمت کالاها تعیین خواهد شد). این نوع حراج، در برخی از کشورهای آفریقایی به عنوان راهی برای تعیین نرخ ارز خارجی، استفاده قرار میگیرد.
چرا حراج به اشکال متنوعی صورت میپذیرد؟
ممکن است کسی فکر کند که تنوع در حراجها، ضروری نیستند، چرا که در تمام موارد گزینهای وجود دارد که بیشترین اضافه رفاه را برای فروشنده ایجاد کند. در واقع، تئوری «همارزی درآمدی» (revenve eqviralence) تحت فرضیات دقیق و خاصی حاکی از آن است که همه این چهار نوع مزایده، میزان درآمد یکسانی را برای فروشنده سبب خواهند شد. با این حال، این فرضیات راجع به طبیعت ارزش کالای مورد بحث و تلقی پیشنهاد دهندهها از ریسک، بسیار محدود کننده بوده و چندان مورد قبول نیستند.اولین فرض این تئوری، این است که کالایی که حراج میشود، برای همه پیشنهاد دهندهها ارزشی مستقل و خاص دارد. این فرض، عموما وقتی برقرار است که کالا، برای مصرف شخصی در نظر قرار گرفته باشد و فروش دوباره آن مد نظر پیشنهاددهندهها نباشد. این حالت میتواند در رابطه با لوازم منزل و آثار هنری برقرار باشد. در این حالت، ارزش کالا، شخصی و مستقل از ارزشی که دیگران برای آن قائل میشوند، در نظر گرفته میشود (ارزش به صورت مستقل و خصوصی تعیین میشود.) اگر پیشنهاد دهندهها ارزش فروش دوباره خود کالا یا محصولی جانبی از آن را در نظر داشته باشند، این فرض برقرار نخواهد بود. خرید زمین به خاطر بهرهبرداری از مخازن نفتی که در زیر آن قرار دارد، مثال خوبی در این رابطه است. در این حالت، ارزش، به صورت مشترک تعیین میشود و این بدین معنا است که پیشنهادهای ارائه شده از سوی اشخاص، نهتنها بر پایه ارزشگذاری شخصی آنها انجام میگیرد، بلکه از ارزشگذاری صورت گرفته از سوی خریداران احتمالی نیز متاثر است. همه پیشنهاد دهندهها تلاش میکنند تا ارزش کالا را با استفاده از معیارهای مشخص یکسانی تخمین بزنند (برای همین به این ارزشها، ارزشهای مشترک اطلاق میشود)، اما ممکن است نتایجی که به دست میآورند، بسیار متفاوت باشند.
یشنهاد دهندهها، در محیطهای ارزش مشترک، با «نفرین برنده»(Ninners Curse) روبهرو میشوند. نفرین برنده را میتوان اینگونه توضیح داد: اگر همه شرکتکنندگان در حراج نهایتا ارزش یکسانی را برای کالای مورد نظر قائل شوند، آنگاه عامل اصلی که میان آنها تفاوت ایجاد میکند، درکی است که از این ارزش دارند.
اگر اطلاعات ویژهای درباره کالایی که خریداری میشود، وجود نداشته باشد، آنگاه فردی برنده خواهد شد که بیشترین خطای مثبت را در حین ارزشگذاری خود مرتکب شود و اگر خوششانس نباشد، با ضرردهی کار خود را به پایان خواهد رساند و پولش را از دست خواهد داد.
دومین فرض قضیه همارزی درآمدی، این است که همه پیشنهاد دهندهها، نسبت به ریسک، بیتفاوت بوده و یا اصطلاحا ریسک خنثی (risk neutral) هستند. اگر پیشنهاد دهنده نسبت به انتخاب از میان سود تضمین شده r و سود انتظاری r، کاملا بیتفاوت باشد ریسک خنثی است. پیشنهاد دهندهای که سود تضمین شده را ترجیح میدهد، ریسک گریز (risk averse) نامیده میشود، در حالی که پیشنهاد دهندهای که سود انتظاری را ترجیح میدهد، ریسکپذیر (risk loving) نام میگیرد.روشی که فروشنده برای حراج برمیگزیند، به قضاوت وی در این باره بستگی دارد که کدامیک از این فروض برقرارند. اگر ارزشها، بیشتر از آنکه مستقل باشند، مشترک تلقی گردند، حراج انگلیسی، نسبت به حراج مخفی با قیمت دوم درآمد بیشتری را نصیب فروشنده میکند و حراج مخفی با قیمت دوم نیز به نوبه خود، نسبت به حراجهای هلندی و مخفی با قیمت اول درآمد بیشتری را نصیب فروشنده مینماید. این رتبهبندی در میان چهار نوع حراج، نشاندهنده فواید استراتژیک کسب اطلاعات است. از آنجا که در حراج نوع انگلیسی، همه پیشنهاددهندگان از تمامی پیشنهادها اطلاع دارند، لذا در این نوع حراج، امکان تاثیرگذاری پویا بر ارزشگذاریهای اشخاص وجود دارد. (اگر فردی ببیند که دیگران معتقدند که کالایی ارزش بیشتری دارد، ممکن است تحت تاثیر قرار بگیرد و ارزش بیشتری برای آن کالا درنظر بگیرد) اما در حراج مخفی با قیمت اول، در مقایسه با نوع انگلیسی، پیشنهاددهندهها که از «نفرین برنده» آگاهند، با محافظهکاری بیشتری پیشنهاد میدهند. همین مطلب در رابطه با حراج هلندی نیز صادق است. در حراج مخفی با قیمت دوم نیز افراد نمیتوانند در جریان حراج اطلاعات کسب کنند، اما از آن جا که فرد برنده، قیمتی برابر با دومین پیشنهاد ارائه شده را میپردازد، افراد شرکتکننده در حراج، پیشنهادهای خود را افزایش میدهند تا زیرا میدانند که در صورت پایینتر بودن دیگر پیشنهادها، متحمل ضرر نمیشوند.
در واقع در هر دو نوع حراج هلندی و مخفی با قیمت اول، هیچ اطلاعاتی آشکار نگردیده و نیز فرد پیشنهاد دهنده قیمتی برابر با پیشنهاد خود را میپردازد. بنابراین، از لحاظ حداکثرسازی درآمد، مهم نیست که فروشنده کدامیک از ایندو حراج را انتخاب میکند، همچنین تفاوتی نمیکند که آیا پیشنهاد دهندهها، ارزشهایی مشترک برای کالای مزبور قائلند یا اینکه ارزشها، شخصی و مستقل هستند.
نقش ریسکگریزی چیست؟ در حراج مخفی با قیمت اول و حراج هلندی، ریسکگریزی سبب میشود که پیشنهاد دهندهها، قیمتی را ارائه کنند که از پیشنهادی که در حالات دیگر میدادند، اندکی بالاتر است. از آنجا که افراد تنها یک فرصت برای ارائه پیشنهاد خود دارند، لذا ترس از اینکه مبادا کالای مورد بحث را از دست دهند، سبب ارائه قیمتهای بالا از سوی آنها میشود. با این حال، شرکتکنندگان در حراجهای انگلیسی و ویکری، ترغیب میشوند که بیتوجه به ریسک، ارزشی را که واقعا برای کالای مورد حراج قائل هستند، به عنوان قیمت آن پیشنهاد دهند.وقتی که فروشندهای در رابطه با استفاده از یکی از این چهار نوع حراج اصلی تصمیم گرفته باشد، میتواند جهت به حداکثر رساندن درآمدش، تفاوتهای زیادی را در شکل مورد نظر خود برای انجام حراج اعمال کرده و از آنها استفاده نماید. این مکانیسمها میتواند اثراتی عمیق و غالبا دور از انتظار بر رفتار شرکتکنندهها و در نتیجه بر نتایج حراج بگذارند. از جمله این مکانیسمها، میتوان قیمت رزرو، اخذ هزینه ورود به حراج، اجازه ورود به شرکتکنندگان مدعو، انتخاب نماینده جهت شرکت در حراج، اعمال قوانین در رابطه با پیشنهادها و قوانین مربوط به پرداختها پس از بردن حراج حجم خرید و... را نام برد.
مثالی در مورد موفقیت و ناکامی در حراج
حراجهای مربوط به پهنای باند بیسیم که در سال ۱۹۹۴، توسط کمیسیون ارتباطات فدرال (FCC) آمریکا برگزار شدند. مثالهای مفیدی را از موفقیت و ناکامی در طراحی حراج ارائه میکنند. در مزایده مربوط به اختصاص طیف خدمات ارتباطات شخصی (PCS)، چهار هدف عمده دنبال میشد: ۱) دستیابی به تخصیص بهینه طیف، ۲) سرعت دادن به ساخت شبکه،
۳) حصول تنوع در مالکیت و ۴) افزایش درآمد. اهداف ۱، ۲ و ۴ به واسطه هر گونه طراحی مناسب حراج برآورده میشوند، زیرا فرد برنده، کسی است که بیشترین ارزش را برای کالای حراج شده قائل باشد. مجوزهای PCS، نمونهای کلاسیک از کالاهای با ارزش مشترک هستند، بدین معنا که از ارزشی مشترک و بزرگ، اما نامشخص برخوردارند که موجب به وجود آمدن مشکل «نفرین برنده» میشوند.FCC، یک شبکه مفصل از قوانین را به وجود آورد تا اطمینان حاصل شود که نتایج مطلوب به دست خواهند آمد. برای آن که فرآیند کشف قیمت تسهیل شود، حراج مخفی، با قیمت اول و در چند مرحله برگزار شد. مجوزها کل ایالتها را پوشش میدادند و این سبب میشد در این بازار، مکملها و جانشینهای مهم و اساسی وجود داشته باشند. برای آن که در حین حراج این نکته به حساب آید، حراجها به صورت هم زمان برگزار شدند و همزمان به پایان رسیدند.(یعنی همه حراجها، در حال برگزاری بودند تا جایی که دیگر هیچ پیشنهادی در رابطه با هیچ یک از آنها صورت نگرفت.) علاوه بر آن، بدان خاطر که FCC میخواست پیشنهاد دهندهها از ابتدا در حراج مشارکت فعال داشته باشند قانونی را در رابطه با چگونگی عملکرد تحمیل کرد. این قوانین و دیگر قانونهای پرتفصیل مشابه، به دقت با یکدیگر متوازن شدند تا از حصول نتیجه مطلوب اطمینان حاصل شود. در نتیجه، حداکثرسازی درآمدها با موفقیت به انجام رسید.
با این وجود، حراج FCC در ۱۹۹۴، در راهرسیدن به متنوعسازی مالکیت به خطا رفت. FCC برای دستیابی به این هدف، دو دسته (F,C) را برای بنگاههای کارآفرین شرکتهای تحت مالکیت زنان و اقلیتها و شرکتهای منطقهای تعیین کرد. FCC، در این راستا از یک طرح دقیق برای انجام حراج استفاده کرد و تنها اندکی تغییر را در آن اعمال نمود.شرکتکنندگان در این دو دسته ویژه، از اعتباری برابر با ۲۵درصد مبلغ پیشنهادی برخوردار شدند. به این معنا که اگر آنها مبلغ هشتاد دلار را برای یک کالا پیشنهاد میکردند، به گونهای با آن رفتار میشد که گویی صددلار پیشنهاد کرده بودند. به علاوه، ودیعه مورد نیاز برای آنها، برابر با یک پنجم مقداری بود که دیگران پرداخت میکردند. نهایتا، یک طرح سخاوتمندانه مبنی بر پرداخت قسطی به این بنگاهها ارائه میشد. افراد شرکت کننده در حراج، یک ماه وقت داشتند تا ۱۰درصد از مبلغ پیشنهاد را فراهم آورند و تا هفت سال بعد، باقی مبلغ باید پرداخت میشد. بهره این وام با نرخ مربوط به اسناد کوتاه مدت خزانه پرداخت برابر بود. متاسفانه، این تغییر به ظاهر کوچک، اثرات ناگواری بر جای گذاشت.
این سیاست پرداخت اقساط، در واقع با فراهم آوردن بیمه ارزان برای اشتباهات بزرگ در تخمین ارزش پهنای باند یا در مقابل کاهش ارزش باند خطر اخلاقی به بار آورد. (به مدخل «بیمه» رجوع کنید). از آنجا که در ابتدا تنها ۱۰درصد ارزش تعیین شده پرداخت میشود، اگر بعد از هفت سال، ارزش کالا مورد مزایده به کمتر از ۹۰درصد قیمت مزایده میرسید، خریدار میتوانست به راحتی پرداخت را نکول کند. این دقیقا همان چیزی است که اتفاق افتاد. بنگاهها، مجوزها را خریده و ۱۰درصد سرمایهگذاری میکردند و سپس، اگر ارزش مجوز به کمتر از ۹۰درصد قیمت تعیین شده میرسید، اعلام «ورشکستگی» میکردند. تقریبا تمامی شرکتهایی که در دستههای C یا F، در حراج سال ۱۹۹۴ به پیروزی رسیده بودند یا اعلام ورشکستگی کرده یا توسط یک شرکت بزرگتر خریداری شدند. در نهایت، پیگیری یک هدف جدید به صورت ناشایست توسط FCC، این بخش از حراج را به کلی به نابودی کشاند. حراجهای PCS، اگر چه به شدت دچار تغییر ساختار شدهاند، امروزه نیز ادامه دارند.
ارسال نظر