جشنواره ۲۷ در یک نگاه گذرا
وقتی ژانرها حرف میزنند
«جشنواره ۲۷ فیلم فجر هم به پایان رسید.» این جمله خبری البته در درون خود حاوی نکات بسیاری است که حالا بعد از گذشت ۱۲ روز ماراتن نمایش فیلم و پایان آن البته شیرینیاش بیش از حسرت و خمودی و یاس ناشی از بد بودن کیفیت فیلمها است.
علیرضا مجمع
«جشنواره ۲۷ فیلم فجر هم به پایان رسید.» این جمله خبری البته در درون خود حاوی نکات بسیاری است که حالا بعد از گذشت ۱۲ روز ماراتن نمایش فیلم و پایان آن البته شیرینیاش بیش از حسرت و خمودی و یاس ناشی از بد بودن کیفیت فیلمها است. نه این که در این دوره فیلم متوسط و بد وجود نداشت، طبیعی است تعداد فیلمهای بد همیشه بیشتر از فیلمهای خوب است.به این معنی که در قیاس با دوره قبل که تقریبا نمیشد روی هیچ فیلمی به صراحت انگشت گذاشت و از دیدنش ذوق زده شد، این بار چند فیلمی بود که بشود راجع به آنها حرف زد. سالها بود ترجیعبند نوشتههای بعد از جشنواره از حسرت امسال و دریغ از پارسال مینوشتند و گویی هر سال سالی رو به قهقرا برای سینمای ایران است که هیچ امیدی به بهبودش نیست. مثل این بود که قرار است همین جور این موجود نارس آنقدر هیکل سنگین خود را روی زمین «خرکش» کند تا یکجا دیگر توان از دست بدهد و فاتحهاش خوانده شود. اما امسال سال دیگری بود. سالی پر از نشاط و شور و شوق در سینمای ایران که یادآور جشنوارههای اواخر دهه شصت و اوائل دهه هفتاد بود. این موجود انگار استخوانیترکانده و حالا با قدرت دارد خود را به رخ میکشد. این تصویر کلی من از جشنواره ۲۷ است که در ادامه سعی میکنم در مجال این نوشته دلایش را بگویم.
حضور بزرگانی چون بهرام بیضایی که استخوان خرد کرده سینمای ایران است، میتوانست حاوی اتفاق فرخندهای در جشنواره ۲۷ شود، که حیف، نشد. هر چند خود بیضایی فیلم جدیدش وقتی همه خوابیم را قسمت سوم از یک سه گانه میداند که دو قسمت قبلش ساخته نشده (این هم از عجایب این روزگار است که از استاد آموختیم)؛ وقتی همه خوابیم پس از فیلمنامه اعتراض در سال ۴۹ که به ماجرای اعتراض آذر شیوا جلوی دانشگاه تهران میپرداخت و حتی چاپ هم نشده، و لبه پرتگاه که فیلمش ساخته نشد و فیلمنامهاش چاپ شد، سومین قسمت این «تریلوژی» است. بامزگی این نگاه را خودتان کشف کنید). اما فرق عمده این فیلم با احیانا دو تای دیگر این است که در اینجا با آدمی عصبی و گاهی خارج از کنترل روبهروییم که اگر ولش میکردی به در و دیوار هم بد و بیراه میگفت و مناسبات بعضا «کثیف» پشت پرده سینمای ایران را تصویر میکرد. در دو تای دیگر اگر ساخته میشد با بهرام بیضایی معقولتری روبهرو بودیم که تصویرش از ساختن فیلم نه صرفا واکنش به فیلمی از خودش که ساخته نشده، بود. بلکه یک چیزی که میشد اسمش را سینما گذاشت و دربارهاش به دور از عصبیت و پرخاشگری حرف زد. اما اینجا خیلی از در منطق نمیشود وارد موضوع شد. فیلم به قدری غیرمنطقی است که حرف زدن با منطق، احیانا آب در هاون کوبیدن است و استاد را بیش از پیش ناراحت میکند. اما هنوز هم میشود از کارگردان وقتی همه خوابیم بسیاری چیزها آموخت، کما اینکه در همان جلسه مطبوعاتی بعد از فیلمش به غیر از واکنشهایش نسبت به بعضی سوالهای حاشیهای، میشد بسیار از او آموخت. بیضایی در یک جای این مصاحبه حرفی زد که من در زمان دیدن تردید ساخته، واروژ کریم مسیحی به درستیاش پی بردم و به وقتش میگویم چه بود. اما هرچه هست میشود آرزو کرد شرایط و مناسبات سینمای ایران جوری طراحی شود که استاد بتواند حداقل هر دو سال یکبار فیلم بسازد و از این ورطهای که در آن افتاده و از سگکشی آغاز شده خارج شود. آنوقت میشود راجع به فیلم جدیدش حرف جدی زد و جواب جدی شنید، نه حرفهای خالهزنکی حاشیهای و جوابهای از سر عصبیت.
از باسابقهترین فیلمساز جشنواره ۲۷ گفتیم، بد نیست کمی آن سر طیف را نگاهی بیاندازیم که حضوری پررنگ در این جشنواره داشتند. جوانهای فیلمساز آمده بودند خودی نشان بدهند که بعضیها بسیار خوب توانستند گلیم خود را از آب بیرون بکشند و بعضی دیگر لک و لکی کردند. سامان استرکی با فیلم انتزاعیاش صندلی خالی نشان داد اگر جوگیر نشود که کارگردان شده است، میتواند در دو سه فیلم آیندهاش چیزهای بیشتری نشانمان دهد. صندلی خالی که فیلم بدی بود، اما فکر خلاقی پشتش داشت که میشد به آن پر و بال داد. مشکل اصلی فیلم این است که از سر تا پایش میشد فهمید برای تماشاگر ساخته نشده. این مشکل بسیاری از فیلمهای امسال بود. صندلی خالی یکی از آنها است. دیگری شبانهروز فیلم زوج علیمحمدی/ بنکدار است که آنقدر پرت و پلاست که حتی نمیشود قصه یک خطیاش را برای یک آدم دیگر تعریف کرد. از سالن که بیرون آمدم احساس خفگی مفرط به من دست داده بود و از این همه اظهار فضل این زوج سینماگر داشتم از خودم ناامید میشدم که شاید از سطح فهم و درک من بالاتر بود که دوستی به کمک آمد و گفت فیلم میخواهد بگوید؛ من میفهمم تو نمیفهمی. انگار کپسول اکسیژن بههم وصل شده باشد، نفس راحتی کشیدم که من تماشاگر عادی از این خزعبلات روی پرده اگر چیزی نمیفهمم دیگران هم با من همداستانند، پس نگرانیام بیخود است. به هر حال شاگردان مکتب محمدرضا اصلانی به سیاق استاد سعی میکنند تصویرشان را هر چه پرزرق و برقتر و شیک تر و تمیزتر، اما بیمعناتر بسازند تا در این اظهار فضل و خودنمایی چیزی از استادشان کم نیاورند و از او دست مریزاد بگیرند.اما یک تکخال در میان جوانان خوش درخشید و انتظارش هم البته میرفت. از فیلمهای کوتاه شهرام مکری که پیش از این هم در مجله دنیای تصویر (مرحوم!) نوشته بودم با یک استعداد تازه در سینمای ایران روبهروییم، میشد فهمید او سینما را به قدری جدی گرفته که برایش صرفا سینما اصل است و شیوههای مختلف بیانی آن. اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر نشان داد مکری چقدر به سینما علاقه دارد. فیلم سرشار از لحظههای مفرح و بانمک است که اگر ارجاعات تاریخ سینماییاش را بفهمی بیشتر لذت میبری. روایت غیرخطی فیلم هم به شدت درست و در جای خودش قرار گرفته است. نام این استعداد سینمای ایران را در سالهای بعد بیشتر خواهید شنید.
البته شهرام مکری با این خلاقیت فراوان، احتمال اوت زدنش هم زیاد است و باید خیلی مواظب باشد. از جوانهای دیگر، فیلم قابل توجهی ندیدم.
شاهبیت جشنواره امسال بیشک و با قاطعیت تمام، فیلم آخر اصغر فرهادی درباره الی ... است که یک هیکل از کل جشنواره بالاتر بود. با یک بار دیدن فیلم البته نمیشود خیلی وارد جزئیات شد. اما با همین فضای به شدت ایرانی فیلم است که میشود گفت، تنها فیلم اجتماعی به معنای واقعی کلمه در این جشنواره بود، با یک روایت کاملا وهمآلود تماشاگر را تا آخر با خود همراه کرد.
میشود گفت فرهادی بازی را برده است. نقد و تحلیل مفصل فیلم بماند برای زمان اکران (اگر البته فیلم اکران شود!) اما در همین حد که فرهادی پرش سه گام را از لحظه استارت با یک گام بلند برداشته کاملا واضح است. بحث بر سر موجودیت و قضاوت درباره یک انسان و فرم اجرای منحصر به فرد و بینظیر در سینمای ایران، درباره الی را از همین حالا در زمره بهترینهای تاریخ سینمای ایران برده است. شاید محک زمان به ماندگاری فیلم کمک کند که میکند، اما در همین حد هم به نظرم زمان دست خود را جلوی فیلم فرهادی بالا برده است.
گفتم بیضایی حرفی در گفتوگوی مطبوعاتیاش زد که هنگام دیدن تردید یاد آن حرف افتادم. استاد گفت: «بعد از هفت سال وقتی همه خوابیم را ساختم که فیلمسازی یادم نرود.» با عرض شرمندگی وقت دیدن تردید آرزو میکردم کاش واروژ بین فیلم اول و دومش ۱۸ سال وقفه نمیافتاد. حس کردم کاملا فیلمسازی یادش رفته است و چقدر درست بود حرف استاد. به هر حال تردید فیلم بدی است که بهترین فیلم جشنواره هم شد (عجب، به همین دلیل است که سالها است قضاوت داوران جشنواره فجر دیگر مقوله جدی نیست). فکر نکنید این کج سلیقگی من است که میگوید تردید فیلم بدی است. اصلا این طور نیست در تردید اصلا از آن کارگردان ریزبین پرده آخر خبری نیست که سعی میکرد ذره ذره داستانش را درست تعریف کند. با یک آدم بیحوصله در اینجا طرفیم که داستانش هیچ چفت و بستی ندارد. تردید تنها تاسف جشنواره ۲۷ بود که ای کاش نام واروژ رویش نبود. مثل استاد باید آرزو کرد او هم هر سال فیلم بسازد تا بشود با او دیالوگ برقرار کرد. با تردید که حسرت دیدن یک فیلم خوب از او برای ما باقی ماند.
فکر میکنم ظرفیت این نوشته به آخرش نزدیک شده، اما حرفهای زیادی هنوز باقی است. بحث درباره اخراجیها ۲ که ریاکارانهتر از قسمت اولش بود و البته کارگردانش ادعای مردمی بودن فیلم را دارد و انگار میخواهد با فیلمش توی دهن استکبار جهانی بزند و همه را علیه خود میبینید و...، بحث روی فیلم دوم حمید نعمتالله «بیپولی»، و بررسی و تحلیل فیلم جدید پرویز شهبازی «عیار ۱۴» که از سه فیلم قبلش بیشتر پسندیدم، اما باز روی آن، حرف دارم، میماند برای زمان اکران آن. اما حیفم میآید که از یک تکخال دیگر در این مجال آخر حرف نزنم و آن صداها ساخته فرزاد موتمن است که طبق معمول هیات داوران جشنواره فجر نسبت به آن بیاعتنایی شد و با توجه به لایههای عمیق سینمایی آن، با چشمان کاملا بسته صداها را دید (یا شنید) به هر حال صداها علاوه بر کارگردانی درست موتمن و فیلمنامه و دیالوگ نویسی بعضا شاهکار سعید عقیقی و بازی قدرتمند رویا نونهالی و آتیلا پسیانی، یک طناز طباطبایی تک دارد که همان دو سکانس بازیش نشان از یک استعداد جدید در سینمای ایران است که اگر خوب پرورانده شود و خودش به فیلمهای غیر جدی تن ندهد، دیده میشود و پروبال میگیرد و میشود رویش حساب کرد.
تا اینجا با صداها طناز طباطبایی قدم بلندی برداشته که باید قدرش را بداند. ندیدن بازی او هم احتمالا خاصیت فیلم صداها بود که داوران احتمالا آن را شنیدهاند، ندیدهاند!
این را هم میگویم و خلاص، جشنواره ۲۷ تنها جشنواره حداقل در ده سال اخیر بود که نگاه جدی به گونهها و ژانرهای مختلف سینمایی نمود بیشتری در آن داشت تا مثلا تعهد اجتماعی که اصلا با هیچ سریشی نمیشود آن را به سینما چسپاند. این توجه ویژه فیلمسازان به ساختن فیلم در قالب ژانر ویژگی کاملا مثبت جشنواره بود که بیشک باتداوم آن میشود سینمایی داشت با تنوع ژانرها که از آن میشود لذت برد. اصلا یکی از دلایل لذت از جشنواره امسال این بود که فیلمها در قالب ژانر ساخته شده بودند (یاحداقل این تلاش را داشتند) بهتر است این ویژگی راچشم نزنیم که سال بعد هم در این دهروزه بتوانیم از دیدن فیلمها لذت ببریم.
ارسال نظر