در مسائل کلی سینمای ایران ابهام وجود دارد

عکس: نگار متین‌نیا

علیرضا مجمع- چند وقتی است فیلمی روی اکران سینماهاست که زیاد نمی‌فروشد و اتفاقا به نظر می‌رسد نمی‌خواهد که خیلی بفروشد. نام این فیلم آتش‌سبز است و ساخته دوم کارگردان صاحب نامش، محمدرضا اصلانی است که بعد از ۳۲ سال آتش سبز را ساخته است و تهیه‌کننده جسور فیلم هم، نامش قاسم قلی‌پور است که فیلمی مثل عروس آتش را هم در کارنامه دارد که اتفاقا علاوه بر اینکه در سال‌های حدود ۷۹، ۸۰ فیلمی متفاوت از خسرو سینایی بود توانست تماشاگر عام را هم جذب کند. با قاسم قلی‌پور به انگیزه اکران آتش سبز و مسائل عمده در عرصه سینما باب گفت‌وگو را باز کردیم که حرف‌های کارشناسانه‌اش در عرصه سینما شاید برای خیلی‌ها که تفکر اقتصادی صرف در این زمینه دارند جالب باشد. بخش اول این گفت‌وگو را بخوانید.

از آتش سبز شروع کنیم. از فروش آتش سبز راضی هستید؟

نه.

چرا؟

به هر حال آتش سبز به هیچ عنوان داوطلب رقابت در بازار فروش و عرضه نیست و نمی‌تواند باشد. از قبل هم می‌دانستیم این رقابت نمی‌تواند شکل بگیرد. آتش سبز باری را که با خودش حمل می‌کند سنگین‌تر از مسابقه پیش رویش است. فارغ از این مساله، فکر می‌کنم فروش فیلم‌ها خیلی ربطی به خود فیلم‌ها ندارد. به نظر می‌رسد واسطه‌گری و دلالی است که سرنوشت فروش یک فیلم را تعیین می‌کند. مجبوریم برای بررسی این مساله همه وجوه را ببینیم و برای دیدن همه وجوه باید همه شناخت‌ها را هم داشته باشیم. فرض کنید اگر فیلمی دو میلیارد تومان تیزر تلویزیونی داشته باشد و ۲۰ سینمای درجه یک در بهترین فصل اکران داشته باشد، آن فیلم ممکن است با فروش معادل یک میلیارد تومان مواجه شود. فیلم دیگری هم که هیچ کدام از اینها را در اختیار ندارد و سخت فهم‌تر هم هست، مثلا ۵۰میلیون تومان می‌فروشد. مبنای مقایسه یک میلیارد با ۵۰میلیون تومان اشتباه است. با شاخص اندازه‌گیری ما این اشکال وجود دارد. شرایط منطقی و مساوی‌ای وجود ندارد که بخواهیم اینها را با هم مقایسه کنیم. مجبوریم هرکدام را با لحاظ کردن شرایط و موقعیتش بسنجیم.

یعنی همه فیلم‌ها را در یک سطح قرار دهیم، بعد مقایسه کنیم.

بله، هم به لحاظ محتوایی، هم به لحاظ ارزشی، هم به لحاظ اعتباری و امکانات تبلیغاتی و هم به لحاظ امکانات نمایشی و زمان نمایش اگر فیلم‌ها در یک سطح قرار گیرند آن‌وقت می‌شود ارزیابی درستی داشت. فیلمی ممکن است با دوهزار تماشاگر بسیار برتر باشد بر فیلمی با پنج هزار تماشاگر. اگر قرار به ارزیابی است این مسائل باید لحاظ شود.

اتفاقا سوال من هم با توجه به همین نگاه بود. با لحاظ کردن این فاکتورها و با توجه به اینکه آتش سبز فیلمی سخت هضم است و اصلا خود فیلم می‌گوید تماشاگر عام مرا نمی‌فهمد(!) و در طول زمان باید فیلم را قضاوت کرد. کاری ندارم که این ادعا درست هست یا نه، استقبال از فیلم برایتان راضی کننده است؟ این ادعا درون فیلم هست و خود فیلمساز هم چند جا این را گفته‌اند. اگر هم نمی‌گفتند، سابقه محمدرضا اصلانی نشان می‌دهد این فیلم برای گیشه نیست.

اگر اینجور نگاه کنیم که تعداد سینماهای موجود و تعداد نمایش در هر سینما، با توجه به اینکه هیچ بیلبورد و تراکت تبلیغاتی نداریم و هیچ معرفی ویژه‌ای برایش شکل نگرفته، آمار تعداد تماشاگرهایی که به تماشای آتش سبز رفته‌اند خیلی خوب است. من اعتقاد دارم مردم خیلی فرهیخته‌اند، مردم از جمله‌های ما مقصودمان را درک نمی‌کنند، بلکه از سکوت بین جمله‌های ما است که حرف‌های ما را درک می‌کنند. به گمانم حیف است که اگر فیلمی سخت‌فهم است، بگوییم مردم دوست ندارند. عرصه اندیشه سیال است، هر آدمی حق دارد در آن نظر داشته باشد. به تعداد آدم‌های موجود می‌توانیم سلیقه داشته باشیم، باید یاد بگیریم رنگ‌های مخالف هم را در کنار هم دوست داشته باشیم. در سینمای ایران به همه نوع فیلمی نیاز داریم. فیلم‌های کمدی صرف، فیلم‌های ساده و راحت، فیلم کودک،‌ فیلم جدی و فلسفی و سنگین هم نیاز داریم. هر موقع که تلاش کنیم با حذف دیگران بقای خودمان را تضمین کنیم به نظر من آدم کوتوله‌ای هستیم، جایمان اصلا در عرصه فرهنگ نیست.

این اتفاق که به تناوب در سینمای ایران می‌افتد.

در عرصه فرهنگ هر کسی فعالیت می‌کند، باید وجهه فرهنگی هم داشته باشد و شناسنامه عملیات فرهنگی داشته باشد با دیدگاه‌های متفاوت، اگر این اتفاق نیفتد دچار مشکل می‌شویم. مورد دیگری هم که وجود دارد این است که تک‌تک ما در تمام زمینه‌ها کارشناس هستیم. کمی باید در عرصه‌های نظردهی همه آدم‌ها در زمینه سینما تردید کنیم، چون تحقیق در این عرصه تقریبا جایی ندارد. ما باید با تحقیق به معدن سنگی برسیم که در هر قطعه‌اش یک الماس باشد، ما معمولا یک معدن را می‌کاویم و شاید یک قطعه الماس بیابیم. هزینه تحقیق را در هیچ عرصه‌ای نمی‌دهیم.

این مساله یک حلقه مفقوده در سینمای ایران است. موردی که اتفاقا برای عروس آتش که در سال ۷۹ شما تهیه کردید اتفاق افتاد. به این معنا که فیلمنامه عروس آتش در آن سال به عنوان بهترین تحقیق سال انتخاب شد.

اما ببینید در آن سال چه بلایی بر سر عروس آتش آمد. به عرصه بازگشت سرمایه و وجهه اقتصادی اثر فقط می‌خواهم اشاره کنم نه چیز دیگر. عروس آتش صد درصد خصوصی تولید شد. درسالی که همه فیلم‌ها «شور عشقی» بودند. کسی ساخت عروس آتش را سفارش نداد، بخش خصوصی به طور مطلق این کار را کرد. در ایران کمتر بها به اندیشه و فکر داده می‌شود و هیچ قیمتی برایش تعیین نمی‌شود. تازه اگر اهل فرهنگ بخواهند از امور اقتصادی حرف بزنند، مورد عتاب واقع می‌شوند. سینما، حرفه‌ای جوان و تازه‌‌ای است که موادش مواد عینی و مادی نیست در نتیجه گروهی که در سینما سرمایه‌گذاری می‌کنند باید به شناخت برسند. این تکلیف دولت است که این شناخت را به سامان برساند. وظیفه دولت ممیزی گسترده و مستمر در همه ابعاد نیست، وظیفه دولت این است که فرصت‌های عرضه و اشاعه را به‌خصوص در عرصه بین‌المللی اقتصاد و سینما فراهم کند. دولت باید عرصه اقتصادی سینما را روان‌تر و آسوده‌تر و امن‌تر کند تا جذب سرمایه در این عرصه صورت بگیرد. الان در سینمای ایران هیچ سرمایه‌گذاری‌ای اتفاق نیفتاده که بخواهیم راجع به سودش بحث کنیم. اندک سرمایه‌هایی جذب سینما شده‌اند که برگرفته از تعلق خاطر عواملش هستند. در هر تولیدی تیراژ محصول می‌تواند سهمی تعیین‌کننده در چرخه ارائه محصول داشته باشد، مثلا برای یک فنجان در آغاز ده هزار عدد شاید کافی باشد، چرا ما باید فکر کنیم یک واحد فیلم برای حضور در عرصه و چرخه تولید سینما کافی است. یک فیلم سینمایی چون محصول گرانی است دلیل بر این نیست که با یک واحد می‌شود حضور داشت. اگر ما چرخه تولید فیلم را دو ساله فرض کنیم، در این چرخه چقدر ما حضور داریم. زمانی می‌شود گفت بخش خصوصی وارد چرخه سرمایه‌گذاری در سینمای ایران شده که ارقام، ارقام جدی و باورپذیر باشد.

گفتید بلاهایی بر سر عروس آتش آمد، می‌شود بگویید این بلاها چه بود؟

شاخص‌ترین ویژگی‌های فرهنگی فیلم این است که در مسند قضاوت نمی‌نشیند. فیلم در آن سال فیلم برگزیده تماشاگران جشنواره فجر شد. اگر این پیشنهاد عملی باشد،‌ می‌خواهم پیشنهاد بدهم هر کسی عروس آتش را دیده فقط یک تیک بز ند یا کلیک کند. هر رقمی که به دست آمد را تقسیم کنیم بر یک دهم قیمت بلیت آن زمان. چه اتفاقی افتاده که با توجه به جمیع عواملی که در قاعده روز سینما باید نمره منفی بیاورد، چه اتفاقی افتاده که عروس آتش بیلان مثبت دارد. همه این اوضاع نشانه این است که دوستان نمی‌خواهند این اتفاق تکرار شود، چون اگر تکرار شود، باید خودشان عرصه را ترک کنند.

بلاها را بگویید!

داریم می‌رسیم! می‌دانید که پروانه نمایش هر فیلم دو ساله است،‌ سال اول اکران اول است و پروانه نمایش سال بعد برای اکران دوم است. در اکران دوم پخش‌کننده فیلم، فیلم را توزیع کرد در جاهایی که خودمان هم خیلی نمی‌دانیم کجاها است. پس از ۲۳ماه یک صورتحساب برای من فرستاد و یک چک که سهم من به عنوان صاحب فیلم. فرض کنید ویدئوی فیلم همه جا پخش شده، هوا و اوضاع هم برای اکران فیلم نامناسب بوده و هر اتفاق نامیمونی که باید افتاده در همان ۲۳ ماه افتاده،‌ فکر می‌کنید پخش‌کننده چه رقمی باید به من داده باشد؟ بدترین حالتش را هم فرض کنید و رقم بسیار پایین بگویید.

نمی‌دانم، شما بگویید. شاید ۱۰۰میلیون تومان برای سال ۸۰ تا ۸۱.

احتمالا شما چون فکر می‌کنید فیلم، برگزیده تماشاگران بوده و فیلم خوبی هم بوده پایین‌ترین رقم‌تان خیلی بالا است.

خب حالا چقدر بوده؟

اگر مدرکش اینجا موجود نبود شاید ته ذهنت می‌گفتی من دروغ می‌گویم. رقم چک ۲۵۶۰۰تومان بود. پاشنه آشیل ماجرا اینجا است که همه مناسبات بر اساس دلالی بنا شده است. چرا باید حدود یکصد تهیه‌کننده، کمتر یا بیشتر مشغول به فعالیت باشند، اما تعداد پخش‌کننده‌های فیلم ۱۴ یا ۱۵ دفتر باشد. چرا من که فیلمی تهیه کرده‌ام نمی‌توانم خودم آن را پخش کنم؟ چون خراب می‌کنم؟ عیبی ندارد خودم ضررش را می‌بینم.

این مساله البته به جشنواره فجر هم برمی‌گردد و فیلم‌ها با اکران‌های متعدد در جشنواره فجر و حاشیه‌ها و حرف‌هایی که پیرامون فیلم‌ها ایجاد می‌شود، تقریبا در اکران عمومی آن هیجانی که باید داشته باشند را از دست می‌دهند.

در جشنواره فجر می‌شود فهرست کسانی که از جشنواره سود می‌برند را شمرد. در عوض صاحبان فیلم‌ها چقدر سود می‌برند؟ مهم‌ترین سهم صاحبان فیلم‌ها انهدام فیلم‌هایشان است. چون دست کم ۳۰، ۴۰ تا اکران برای فیلم‌ها می‌گذارند، ارشاد، حوزه، تلویزیون، کانون کارگردانان، منتقدان، خود همین تهیه‌کننده‌ها و خانه سینمای ما شد ده روز.

شاید یکی از معضلات سینمای ایران جشنواره فجر باشد که بحث‌اش بسیار مفصل است.

همه دست‌اندرکاران سینما غیر از ده روز جشنواره فجر کی فیلم می‌بینند. جالب این است که عرضه بین‌المللی فیلم به همین شکل است. فیلم‌های بیست سال قبل سینمای آمریکا را خرید و فروش می‌کنند، بعد فیلمی که از ایران برای سال قبل است را می‌گویند کهنه شده است. اصلا دوستان نمی‌خواهند در این عرصه‌ها وارد شوند و حرف بزنند. دولت بیشترین نفع را از سینما و جشنواره فجر می‌برد. جشنواره فجر را از تقویم سینمایی حذف ‌کنید می‌بینید سینمای ایران ناقص می‌شود. اگر بخواهیم در سینمای ایران جست‌وجو کنیم می‌بینیم کلی ابهام در این میان وجود دارد. تا حالا چقدر راجع به پخش فیلم صحبت شده. سر اصلی این ماجرا آن طرف است. وقتی جاهای مختلف آن طور باید باشد نیست، ما باید مرتب با هم جنگ و دعوا کنیم. این اختلافات باید در یک جایی حل شود.