نمایشگاه عکس دوتایی‌ها در گالری مهروا

امیرحسین رحیمی

عکس: مهروا آروین

آن شب مشغول کار بودم که موبایلم زنگ زد. خبر کوتاه بود و باورنکردنی. محسن توی هواپیمایی بود که سقوط کرده. قطع کردم و با خودم گفتم حتما اشتباه شده، مگه میشه؟! خدا کنه از پرواز جا مونده باش، شاید اصلا یه محسن دیگه است. اما خواست ما با واقعیت فاصله‌ای داشت به اندازه نیستی. تقدیر چیز دیگه‌ای خواسته بود. همون محسن بود که همه می‌شناختیم. پرجنب‌و‌جوش، پرکار و دوست‌داشتنی. بماند که بعضی‌ها به خاطر اینکه می‌خواست خودش باشه اصلا دوستش نداشتند، اما حالا همه برایش اشک می‌ریختند.

ذهنم خیلی عجیب درگیرش شد. من نه آن‌چنان رقابتی باهاش داشتم، نه اون قدر صمیمی که ... اما فکر نبودنش دست از سر بغض گلویم برنمی‌داشت. به خیلی چیزها فکر کردم، اینکه به یادش جایزه‌ای برای عکاسان جوان طراحی و اجرا بشه و هر سال توی یک مسابقه ... فکر کردم تا در جایی به یادش از طرف دوستانش درختکاری بشه تا یادش همیشه سبز باشه... اما نه، این‌ها نبود کاری که باید می‌شد.

دوست و همکار عزیزم مهروا آروین (مدیر گالری مهروا) و از دوستان محسن در سفر بود. وقتی برگشت او هم مثل من بهت‌زده بود، گرچه آشنایی‌اش با محسن نسبت به من بیش از این‌ها بود و مدتی را با هم و چند عکاس دیگر از جمله نغمه قاسملو، طاها مغانی، ساسان توکلی فارسانی و ... در گروهی به نام +۱ عکاسی کرده بودند و به هزینه خودشان در بخش‌هایی از ایران نمایشگاه گذاشته بودند تا همه مردم سهم مساوی از اتفاقات هنری کشور داشته باشند.

با مهروا صحبت کردم تا با کمک بقیه دوستان نمایشگاهی به یادش برگزار شود. اوایل بهار محسن طی صحبتی که با گالری مهروا کرده بود، برای خودش وقتی گرفته بود تا نمایشگاه عکسی تحت عنوان «دوتایی‌ها» داشته باشد. نظرش این بود که بعضی عکس‌ها به تنهایی حرفی برای گفتن ندارند، ولی وقتی جفتی پیدا می‌کنند تازه کامل می‌شوند. این ایده مورد قبول مهروا هم واقع شده بود تا با هم بر روی این موضوع کار کنند، اما حالا که محسن رفته بود، به تنهایی...، دوستانش به یاد او نمایشگاهی گذاشتند با همان موضوع و محتوایی که محسن می‌خواست، «دوتایی‌ها» و دقیقا تو همون زمانی که محسن برایش قول گرفته بود.

نمی‌دونم محسن زد زیر قولش که زود رفت و نموند تا کارش رو تموم کنه یا ما که در نبودنش نمایشگاه گذاشتیم؟

اما حالا همه ما با چشم‌هایی که دو دو می‌زنه منتظریم تا محسن با کوله‌پشتی دوربینش و کلاهی به سر که به زحمت می‌شد چشماش رو از زیر اون ببینی، بی‌سروصدا از گالری بیاد تو و پوستر نمایشگاه بعدی خودش رو به ما بده! حالا همه ما گریه‌هامونو از هم پنهون می‌کنیم شاید چون هنوز نبودنش رو باور نداریم. من نمی‌دونم خانواده‌اش با جای خالیش چه می‌کنن؟ اما ما که خیلی سخت بهمون می‌گذره که مجبوریم دیگه فقط از توی قاب عکس نگاهش کنیم و کی می‌دونه که محسن از توی قاب به هر کدوم از ما چی داره می‌گه؟ نگاه محسن از اون تو هم هنوز پرانرژی و گرمه. معلوم نیست ما رو می‌خواد ببره اون تو یا خودش بیاد بیرون؟

این نوشته فقط یادی از اونه که دل همه‌مون براش تنگه و قدردانی از همه اونایی که خواستن تا یادش زنده باشه و در اجرای این نمایشگاه کمک کردن. به‌خصوص دوست خوبش سهراب مصطفوی که هنوز چشماش خیسه فراق رفیقه. آرمین سعیدنیا که پوستر نمایشگاهش رو سیاه طراحی کرد و وسط پوستر رو که جای خود محسن بود، خالی گذاشت.

و دوستانی که با عکس‌هاشون «دوتایی‌ها» رو کامل کردند.

مهروا آروین، پگاه آهنگرانی، آزاده اخلاقی، مرتضی پورصمدی، ساسان توکلی فارسانی، سیوان حسین‌پور، احمد خطیری، سیف‌الله صمدیان، امیر عابدی، مریم فخیمی، نغمه قاسملو، امیرعلی قاسمی، بابک کاظمی، سارا مبین، سهراب مصطفوی کاشانی، طاها مغانی، امیر موسوی،‌ سیاوش نقشبندی، پیمان هوشمند‌زاده.