رشد قیمت مواد غذایی در جهان یکی از مسائل بسیار با اهمیت در جامعه جهانی است. به همین دلیل مقالات متعددی در این زمینه به رشته تحریر در می‌آید و دانشمندان علوم مختلف در سخنرانی های خود به آن می‌پردازند. جوزف استیگلیتز را می‌توان یکی از برترین اقتصاددانان امروز دنیا دانست. وی بعد از تشدید فشار تورمی مواد غذایی مقاله‌ای با عنوان «کمیابی در عصر فراوانی» به رشته تحریر در آورده است که خلاصه آن را در زیر می‌خوانید:

اعتراض‌های گسترده‌ای در میان طبقات پایین و متوسط جوامع بشری در پاسخ به افزایش قیمت مواد غذایی در جهان بر پا شده است. زیرا مردمی که در این طبقات پایین اجتماعی یا اقتصادی زندگی می‌کردند هم‌اکنون شاهد شرایط تازه ای هستند و با درآمد خود به سختی می‌توانند امرار معاش کنند.

سیاستمداران نیز برای حل این مشکل راهکارهای مختلفی ارائه می‌دهند که در بسیاری از موارد بی نتیجه و نادرست است. برای مثال جان مک کین، کاندیدای جمهوری خواه ریاست جمهوری آمریکا، از طرح تعلیق مالیات بر بنزین در تابستان حمایت کرد. روشی که نه تنها نمی‌تواند مشکلی را حل کند بلکه به مشکلات موجود دامن هم خواهد زد.

اما باراک اوباما، کاندیدای دموکرات، با نادرست شمردن اجرای این طرح، تاکید کرد حذف مالیات بر بنزین سبب رشد مصرف و افزایش تقاضا می‌شود و به دنبال خود زمینه بیشتر شدن قیمت سوخت و سپس مواد غذایی را فراهم می‌آورد. اما اگر این سیاست نتیجه بخش نیست پس برای کنترل شرایط موجود و مقابله با مشکلاتی که هم اکنون دامن گیر جهان شده است چه باید کرد؟

بدون شک در شرایطی که قیمت نفت به مرز سرسام آور ۱۲۰دلار رسیده است، شمار زیادی از مردم طبقه متوسط جامعه متحمل فشارهای اقتصادی زیادی شدند. فشارهایی که روزهای سخت رکود اقتصادی دهه ۱۹۹۰ میلادی را برای آنها یادآوری می‌کند.

زمانی که جورج بوش به عنوان رییس‌جمهور آمریکا انتخاب شد، سیاست کاهش مالیات ثروتمندان را پیشنهاد کرد. وی بر این باور بود که اجرای این سیاست می‌تواند مشکلات اقتصادی کشور را حل کند، اما واقعیت نشان داد که این سیاست بی‌نتیجه بوده است.

در زمان مطرح شدن طرح کاهش مالیات ثروتمندان عنوان شد که اجرای این طرح سبب افزایش سطح پس انداز می‌شود، اما هم اکنون ما شاهد این هستیم که سطح پس انداز خانوارهای آمریکایی به صفر نزول پیدا کرده است.

قرار بر این بود با اجرای طرح مذکور سطح اشتغالزایی در کشور بیشتر شود ولی مطالعات نشان داد مشارکت نیروی کار در اجتماع در سال‌های اخیرکمتر از سال‌های دهه ۱۹۹۰ میلادی بوده است. بنابراین با اجرای این طرح و رشد اقتصادی ایجاد شده در اثر آن تنها طبقه بالای اقتصادی جامعه (یعنی همان افرادی که طرح کاهش مالیات برای آنها اجرا شد ) سود بردند.

با اجرای این طرح برای مدتی بهره‌وری بالا رفت ولی این رشد موقتی بود و نتوانست موجب اصلاح اقتصاد شود. اما دلیل این همه بحران و ضعف در اقتصاد آمریکا چیست؟ دلیل این همه بحران در اقتصاد جهان چیست؟

از نظر من جهان باید در مورد منابع ایجاد کننده رشد دوباره فکر کند. رشدی که سبب توسعه اقتصاد نشود و تمامی گروه‌های جامعه را منتفع نکند رشد واقعی نیست، بلکه رشدی ساختگی برای سود بردن عده قلیلی از مردم است.

اگر زیر ساخت‌های رشد اقتصادی ریشه در توسعه تکنولوژی، علم و صنعت داشته باشد و سفته بازی و دلالی در بخش مسکن و بازارهای مالی پول‌های باد آورده‌ای برای آنها به ارمغان نیاورده باشد، آنگاه سیاست کاهش مالیات برای ثروتمندان می‌تواند برای تمامی اقتصاد موثر باشد زیرا به رشد صنعتی و تکنولوژیکی کشور می‌انجامد.

اما چرا افرادی که با قمار در کازینوهای وال استریت و دیگر بازارهای مالی آمریکا یا دلالی بخش مسکن ثروتمند شده اند باید از پرداخت مالیات معاف شوند؟ آیا معاف کردن آنها سودی برای اقتصاد دارد؟ آیا اینان با ثروت خود گامی مثبت در جهت رشد اقتصاد و صنعت کشور بر می‌دارند؟

بنابراین سیاست وضع مالیات بر رشد سرمایه یک سیاست بسیار مفید است و می‌تواند افرادی که درآمدهای باد آورده دارند را بیشتر از بقیه تحت تاثیر قرار دهد. از طرف دیگر مالیات بر سود شرکت‌های نفت و گاز نیز از جمله مالیات‌هایی است که در صورت افزایش می‌تواند تاثیر بسزایی در توسعه اقتصادی کشور داشته باشد. اما آیا این سیاست برای تمامی کشورهای دنیا قابل اجرا است؟

با توجه به افزایش بی‌عدالتی اقتصادی و افزایش اختلاف طبقاتی در بیشتر کشورهای دنیا بهترین راه این است که مالیات بالاتری برای کسانی که عملکرد اقتصادی موفقی دارند و سود اقتصادی بدست آوردند وضع کنند و این درآمدهای مالیاتی را به کسانی اختصاص دهند که در جریان جهانی سازی و تغییرات تکنولوژیکی با بحران اقتصادی مواجه شدند. این انتقال درآمد از ثروتمندان به فقرا می‌تواند از فشار افزایش قیمت مواد غذایی و افزایش قیمت انرژی روی زندگی مردم بکاهد.

کشورهای جهان باید برای مقابله با سوءتغذیه ناشی از افزایش قیمت مواد غذایی سوبسیدهایی را به مواد غذایی اختصاص و آن را در اختیار تمام مردم جامعه قرار دهند. این مساله سبب می‌شود تا فشار افزایش قیمت غذا سبب ایجاد بیماری در جهان نشود.

در ایجاد شرایط بحرانی کنونی چند عامل مهم وجود دارد: یکی جنگ عراق که سبب افزایش قیمت نفت شد. دوم بی‌ثباتی ایجاد شده در خاورمیانه در اثر مداخله مداوم آمریکا و متحدانش در این منطقه و در نهایت تولید سوخت‌های گیاهی که سبب شد تا عرضه و تقاضای بازار مواد غذایی و انرژی تغییر کند.

از راهکارهای مهم برای کنترل شرایط موجود و ممانعت از تاثیر مخرب‌تر افزایش قیمت مواد غذایی روی زندگی مردم چند راه وجود داد. یکی اینکه کشورهای ثروتمند باید سیاست‌های حمایت‌کننده از برخی محصولات کشاورزی به خصوص محصولات مورد استفاده در تولید سوخت‌های گیاهی را کمتر کنند تا انگیزه تولید محصولات کشاورزی غذایی بیشتر و بیشتر شود.

از طرف دیگر کشورهای ثروتمند موظف هستند به کشورهای فقیر کمک کنند تا ظرفیت تولید محصولات کشاورزی خود را افزایش دهند. اما این تازه آغاز راه است. در سال‌های اخیر ما به ارزشمند ترین منابع حیاتی خود یعنی آب و هوا آسیب‌های جبران‌ناپذیر وارد کردیم و برای حل شدن این مشکلات و یا ادامه نیافتن این آسیب‌ها باید از مدل‌های اقتصادی جدیدی استفاده کنیم.

از طرفی آمریکا به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان تاثیر زیادی روی کشورهای مختلف و نقش زیادی در انتقال تورم بالا یا پایین به کشورهای دیگر دارد.

بنابراین حل مشکل اقتصادی آمریکا با کمک سیاست‌های درست در کنار کمک به کشورهای فقیر برای توسعه کشاورزی و امنیت غذایی می‌تواند ما را به سرعت به نتیجه مطلوب برساند.

منبع: irDiplomacy.ir