درباره انتخاب رشته اقتصاد
این روزها دانش آموزان ایران با یکی از سرنوشتسازترین تصمیمات خود، یعنی انتخاب رشته تحصیلی و به یک معنا انتخاب مسیر آتی شغلی خود، روبهرو هستند. از این رو، شناخت و ارزیابی رشتههای دانشگاهی مختلف برای آنها از اهمیت بهسزایی برخوردار است.
علی سرزعیم
این روزها دانش آموزان ایران با یکی از سرنوشتسازترین تصمیمات خود، یعنی انتخاب رشته تحصیلی و به یک معنا انتخاب مسیر آتی شغلی خود، روبهرو هستند. از این رو، شناخت و ارزیابی رشتههای دانشگاهی مختلف برای آنها از اهمیت بهسزایی برخوردار است. قاعدتا در طول زمان بهرغم نبود مکانیزم رسمی مشخصی برای آشناکردن جوانان با رشتههای مختلف، جسته و گریخته اطلاعاتی در مورد رشتههای گوناگون کسب کردهاند، اما در اغلب این موارد، این شناخت چندان صحیح و دقیق نیست. لذا معرفی رشته اقتصاد شاید بتواند تا حدودی این خلا را برای این رشته خاص جبران کند و به کسانی که در مورد انتخاب رشته اقتصاد علاقهمند هستند یا تردید دارند، راهنمایی عملی فراهم سازد.
توده مردم وقتی در مورد علم اقتصاد فکر میکنند، بلافاصله مفاهیمی چون پول، تورم، رشد اقتصادی و مسائلی از این دست را در ذهن متصور میشوند و گمان میکنند که اقتصاددانان و دانش آموختگان اقتصاد، کسانی هستند که صرفا با این مسائل سروکار دارند و اساسا علم اقتصاد ابزار مواجهه با چنین مسائلی است. در عین اینکه باید تایید نمود که موضوعات یادشده در زمره موضوعات اصلی علم اقتصاد است، اما به هیچ عنوان منحصر به این موضوعات نیست. کلیه مقولات فوق در حوزه علم اقتصاد کلان میگنجد. در علم اقتصاد کلان، تحولات اقتصاد در سطحی وسیع یعنی جهان (تجارتبینالملل)، کشور (اقتصاد کلان) و صنعت (آب، نساجی...) و بخش (صنعت، کشاورزی، ...) مورد بررسی قرار میگیرد. با همه اینها علم اقتصاد به مراتب وسیعتر از اقتصاد کلان است و اقتصاد کلان بخش کوچکی از دامنه وسیع این علم را در برمیگیرد.
علم اقتصاد را علم تخصیص بهینه منابع کمیاب تحلیل کردهاند. این تعریف اگرچه تا حدودی فنی است، اما دلالت بر این دارد که عقلایی ترین شیوههای استفاده از منابع محدود در همه سطوح (از فرد، بنگاه، صنعت، کشور و جهان) در علم اقتصاد مورد بررسی قرار میگیرد. از این رو در برخی منابع، رویکرد اقتصادی را رویکرد عقلایی نیز نامگذاری میکنند؛ چرا که انسانها در رفتارهای اقتصادی بیشتری عقلانیت را از خود بروز میدهند. در یک تعریف دیگر، علم اقتصاد علم تحلیل انگیزهها معرفی شده است. مقصود از آن این است که علم اقتصاد ابزار و چارچوبهای مفهومی خاصی در اختیار دانشآموختگان این رشته قرار میدهد که از طریق آن بهتر میتوانند انگیزه افراد را در فعالیتهای مختلف تحلیل کرده و قادر به پیشبینی آن شوند. از همین جا میتوان به یک نتیجه گیری خوب رسید. دانش آموختگان اقتصاد صریحتر و سریعتر از تحصیلکردگان رشتههای علوم اجتماعی میتوانند رفتارهای انسانهای دیگر را پیشبینی کرده و این رفتارها را تحلیل کنند. همین امر این قدرت را در اختیار آنها میگذارد تا با استفاده از آن بتوانند در سیاستگذاری یاور تصمیم گیران باشند. تصمیم گیران و سیاست گذاران همواره خواهان آن هستند که بتوانند با استفاده از ابزارهای غیراجبارآمیز و غیرخشونتبار، توده جامعه را به رفتار مطابق اهداف تعیین شده سوق دهند. از آنجا که علم اقتصاد قدرت پیشبینی رفتار انسانها (به طور مجموع نه انفرادی) را در اختیار دانشآموختگان این علم قرار میدهد، حاملان این علم میتوانند به سیاستگذاران در تحقیق اهدافشان یاری رسانند. به این عنوان میتوان گفت که علم اقتصاد علم سیاستگذاری و حکمرانی است. در عرصه حکمرانی مسائل گوناگونی مطرح است. مثلا مناسبات قدرت میان افراد در رشته علوم سیاسی مورد مطالعه قرار میگیرد؛ اما اینکه چگونه میشود سیاستهای بهتری اتخاذ کرد، وظیفه ای است که بر دوش علم اقتصاد گذاشته شده است.
شایان ذکر است که تحلیل انگیزهها و رفتارهای انسان منحصر به رفتارهای اقتصادی آنها در عرصه بانک، بیمه، خرید و پسانداز نیست؛ بلکه در همه حوزههای زندگی این موضوع مورد توجه است. به عنوان مثال، تحلیل نظام انگیزشی حاکم بر جامعه پزشکان و بیماران و تحلیل رابطه میان آنها و تنظیم روابط آنها با استفاده از ابزارهای سیاست گذاری، زمینه جذابی است که علم اقتصاد در آن وارد شده و در اثر آن حوزه مشهور اقتصاد بهداشت به وجود آمده است. به طور مشابه، در عرصه حمل و نقل، اشکال مختلف رفتار سازمانهای دارنده وسایل حمل و نقل، اعم از دریا، زمین و هوا و نوع رابطه آنها با متقاضیان سفر با آنها در حوزه اقتصاد حمل و نقل بررسی میگردد. اقتصاد شهری، اقتصاد سیاسی، اقتصاد مالی، اقتصاد آموزش، اقتصاد انرژی و منابع طبیعی، اقتصاد محیط زیست، اقتصاد رسانه و اقتصاد فرهنگ از جمله حوزههایی است که کاربرد تحلیل اقتصادی در موضوعات اجرایی و کاربردی و غیرمرتبط با اقتصاد کلان را نشان میدهد. در عین حال باید توجه داشت که علم اقتصاد برای مجموعههای کوچک چندان کارآیی ندارد. به عنوان مثال، اگرچه دانش اقتصاد به آدمی در زندگی روزمره کمک کرده و درک آدمی را از رفتارهای انسانها بهبود میبخشد، اما کاربرد اصلی آن را در این حوزه نباید جستوجو کرد. به عنوان تشبیه میتوان به این نکته اشاره کرد که هیچکس برای مدیریت اجناس خوراکی مورد نیاز در منزل، از علم و نرم افزار خاصی استفاده نمیکند و با مروری کلی میتوان دریافت که آیا در خانه از یک جنس خاص، نظیر تخم مرغ، گوشت یا لوبیا به میزان کافی وجود دارد یا نه. اما در یک شرکت بزرگ مثل ایران خودرو که روزانه چند هزار خودرو ساخته میشود و هر خودرو متشکل از هزاران قطعه است، سیستم انبارداری را نمیتوان به صورت شهودی انجام داد؛ بلکه باید از نرم افزارهای مربوطه استفاده کرد. به همین قیاس، در زندگی روزمره میتوان بدون آگاهی از علم اقتصاد زندگی موفقی داشت اما برای سیاستگذاری و تصمیم گیری در سطح جامعه، استفاده از ابزار آن، یعنی علم اقتصاد، امری گریزناپذیر است.
یکی از مهمترین ویژگیهای علم اقتصاد که آن را از دیگر حوزههای علوم اجتماعی ممتاز میکند، درهم تنیدگی آن با علم ریاضی و مفاهیم آن است. اگر نگاهی به کتابهای جدی اقتصادی بیاندازید، فرق چندانی میان این کتابها با کتابهای ریاضی و فنی- مهندسی مشاهده نمیکنید؛ چرا که علم اقتصاد، علمی است شدیدا ریاضی شده! ریاضی شدن علم اقتصاد، موجب شده تا دقت و استحکام مفاهیم اقتصادی صدچندان شود. به همین مناسبت، شاید اغراق نباشد اگر ادعا کرد که اقتصاد در میان دیگر حوزههای علوم اجتماعی (نظیر جامعه شناسی، روانشناسی، مردمشناسی و مدیریت)، به مفهوم علم بودن نزدیک تر است. این نکته میتواند مایه مباهات دانش آموختگان علم اقتصاد باشد؛ چرا که عمر خود را صرف یادگیری چیزی میکنند که امکان ابطال آن و زیرورو شدن آن بسیار اندک است، در حالی که اگر شما در دیگر حوزههای علوم اجتماعی تحصیل کنید، ممکن است با یک انقلاب نظری، کل دانشتان قدیمی و کنارگذاشته شده قلمداد گردد. طبیعی است که هرجا منفعتی هست، باید انتظار داشت هزینه ای هم وجود داشته باشد. علم تر بودن اقتصاد بر این معنا نیز دلالت دارد که یادگیری اقتصاد سختتر از دیگر رشتههای علوم اجتماعی است. در اقتصاد نمیتوان به صرف روخوانی و حفظ کردن موفق شد. درک علم اقتصاد تنها در پی ممارست و حل مسائل دشوار ریاضی و تحلیلی حاصل شود. لذا اگر کسی بنیه ریاضی ضعیفی دارد، طبیعتا احتمال موفقیت اندکی در این رشته علمی خواهد داشت و باید به او توصیه کرد که اساسا به سراغ این رشته علمی نیاید. در کنار آن باید گفت که امروزه از نرم افزارهای ریاضی و آمار به طور وسیعی در تحلیلهای اقتصادی استفاده میشود. لذا اگر کسانی نسبت به کار با نرم افزارهای این چنینی پرهیز دارند، نمیتوانند در حوزه اقتصاد چندان موفق باشند. لذا تکرار میشود که مهارت در ریاضی و نرم افزارهای کامپیوتری از جمله پیشنیازهای موفقیت در عرصه علم اقتصاد است.
بعضی از رشتههای دانشگاهی به صورتی هستند که پس از چهارسال تحصیل، از مفاهیم و ابزارهایی بهره مند میشوید که مستقیما میتوانید با آنها در بازار کار فعالیت کنید. رشتههای مهندسی، حقوق، پرستاری از جمله این رشتهها هستند. یک مهندس پس از چهار سال فعالیت واجد حداقلهای لازم برای کار حرفهای در عرصه صنعت میگردد. برای اینکه کسی در بزرگترین پروژههای صنعتی و عمرانی فعالیت کند، لزومی ندارد تا مدرکی بالاتر از مدرک لیسانس داشته باشد. در این قبیل رشته ها، مدارک بالاتر از لیسانس برای امور آکادمیک، پژوهشهای خاص و همچنین موضوعات خاص کاربرد دارد. لذا تمایل به ادامه تحصیلات عالی در این رشتهها نسبتا کم است و افراد توانمند به راحتی میتوانند با مدرک لیسانس درآمد خوبی داشته باشند. در مقابل، رشتههای دیگری قرار دارند که از عمق زیادی برخوردارند و ارائه تحلیلهای درست و عمیق منوط به دانش فراوان است. به عنوان مثال، مسائل نظری و فلسفی از عمق زیادی برخوردار است و دانشجو در دوران لیسانس صرفا آشنایی کمی با مفاهیم فلسفی و مکاتب مختلف پیدا میکند. به عبارت دیگر به صورت جدی وارد مناقشات فلسفی نمیشود. تنها پس از اخذ مدرک دکتری، شخص حایز صلاحیت برای ورود به مباحث جدی فلسفی قلمداد میگردد. باید اذعان کرد که علم اقتصاد جزو دسته دوم است به این معنا که دانشجو با در اختیار داشتن مدرک لیسانس و گذراندن ۱۴۰ واحد درسی، شناخت و تحلیل درست و عمیقی از موضوعات پیدا نمیکند. به یک معنا تا کسی قریب به ۱۰ سال آموزش کافی نبیند (که معادل دکتری میشود)، فاقد توانایی تحلیلی لازم برای ارائه خدمات جدی و کافی در این عرصه قلمداد میگردد. به یک معنا میتوان گفت که ورود به عرصه علم اقتصاد، یک سرمایه گذاری دیربازده است. از این رو اگر کسی نتواند از حداقل صلاحیت لازم برای ارائه تحلیلهای اقتصادی برخوردار شود (یعنی مدرک فوق لیسانس یا دکتری داشته باشد)، نمیتواند به راحتی تحلیلهای خود را عرضه کند. به همین نسبت تفاوت درآمد میان دارندگان مدرک لیسانس علم اقتصاد و مدارک بالاتر آن برقرار است. کسانی که به مدرک لیسانس اقتصاد اکتفا کنند، در مقایسه با دارندگان مدارک بالاتر درآمد بسیار کمتری خواهند داشت.
مطلب فوق در کنار این واقعیت که دانشجو در برخی رشتههای دیگر آموزشهای ریاضی بهتری پیدا میکند، موجب گردیده تا برخی از اساتید گزینه تحصیل در رشتههای دیگری چون ریاضی، آمار و مهندسی را تا مقطع لیسانس پیشنهاد کرده و پس از آن برای مقاطع بالاتر فرد به رشته اقتصاد رجوع کند. به این ترتیب فرد نه تنها میتواند ضعف درآمد کم ناشی از مدرک لیسانس اقتصاد را جبران کند، بلکه از ابزارهای ریاضی قوی تری نیز برخوردار خواهد شد. امروزه این گزینه در میان جوانان ممتاز رشته ریاضی-فیزیک به شدت مطرح است. این مساله خصوصا با توجه به این واقعیت که کیفیت ارائه آموزش اقتصاد در دانشگاههای ایران در سطوح کارشناسی بسیار نازل است تشدید میشود. در برخی رشتهها نظیر رشته برق و کامپیوتر، ۱۰ دانشگاه برتر ایران از استاندارد تدریس بسیار خوبی برخوردارند و قدرت رقابت خوبی با دانشگاههای ممتاز جهان و آمریکا دارند. دلیل آن نیز این است که هر سال تعداد قابل توجهی از دانش آموختگان رشتههای مهندسی در ۱۰ دانشگاه برتر جهان پذیرفته میشوند.
اما این وضع در مورد رشته اقتصاد صادق نیست. هم اکنون دانشکدههای اقتصاد نمیتوانند ادعا کنند که کیفیت ارائه دروس قابل رقابتی با ۲۰ دانشگاه برتر جهان دارند.
در مورد بازار کار رشته اقتصاد با توجه به نکات گفته شده میتوان نکاتی را به علاقهمندان یادآور شد:پیش از هر چیز باید به نکته گفته شده در بالا توجه داشت که علم اقتصاد، علم سیاستگذاری و حکومتداری است. مقصود از این حرف این نیست که دانشآموختگان علم اقتصاد در مسوولیت حکومتداری، سیاستگذاری و تصمیمگیری قرار میگیرند.
ابدا اینگونه نیست. دانشآموختگان علم اقتصاد در موقعیت کارشناس و مشاور قرار میگیرند و به کسانی که در موضع سیاستگذاری و تصمیمگیری قرار دارند خدمات خود را عرضه میکنند. پستهای یاد شده معمولا (و در ایران تقریبا همیشه) توسط افراد سیاسی اشغال میشود. نتیجه دیگری که از گفته مذکور میتوان گرفت این است که بازار کاراصلی برای این رشته در دولت است. اگر شما در حوزه اقتصاد کلان متخصص شوید، به صورت طبیعی باید به استخدام سازمانهایی چون بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و دارایی، سازمان برنامه و بودجه و وزارت بازرگانی در آیید. اگر در اقتصاد بهداشت مهارت یافتهاید، میتوانید در سیاستگذاریهای مربوط به بخش بهداشت و درمان مشارکت کنید. به طور مشابه، اگر در اقتصاد حمل و نقل تخصص دارید، وزارت راه و ترابری جایی است که خریدار تخصص شما خواهد بود. با این توصیف تاکید میشود که دولت مهمترین خریدار تخصص اقتصاد خواهد بود. حال هر جا که خریدار واحد وجود دارد، عرضهکنندگان با محدودیتهایی روبهرو هستند. در اینجا نیز مهمترین خریدار تخصص اقتصاد دولت به شمار میرود. چنانچه بههر دلیل دولت تمایلی به استفاده از تخصص شما نداشته باشد، در آن صورت شما در یافتن شغل با مشکلات جدی روبهرو خواهید شد. در دوران معاصر دولت به دلیل اینکه اساسا علم اقتصاد را قبول نداشته و آن را غربی و ناسازگار با شرایط ایران میدانسته، تقاضای جدی برای این خدمت نداشته است. دقیقا به همین دلیل نیز ارج واقعی برای این تخصص و حاملان آن قایل نبوده است. نشانه آشکار آن پرداختهای نامناسبی است که در بخش دولتی به دانش آموختگان رشته اقتصاد داده میشود. به تعبیر دیگر، دانش آموختگان اقتصاد ناگزیر از کار در دولت میشوند و همانگونه که همه میدانند نرخ پرداخت حقوق و دستمزد در بخش دولتی کمتر از بخش خصوصی است. لذا در شرایط فعلی بازار کار جذابی در دولت وجود ندارد. این در حالی است که اگر واقعا اثربخشی مهم بود، متخصصان اقتصاد میتوانستند بیشترین درآمدها را کسب کنند. یک خطای کوچک در سیاستگذاری میتواند صدها میلیارد تومان زیان برجا گذارد. حال به طور منطقی اگر کسی بتواند با تخصص خود مانع از خطای مذکور شود، شایسته است که درآمدی معادل ۱درصد منفعتی که ایجاد میکند داشته باشد که طبیعتا عدد بسیار بزرگی خواهد شد. متاسفانه به دلیل ضابطههای دولتی چنین منطقی بر فعالیتهای دولتی حاکم نیست و انگیزه لازم برای استفاده از تخصص اقتصاد در اصلاح سیاست گذاریهای اقتصادی وجود ندارد. این در حالی است که بر اساس آخرین رتبه بندی صورت گرفته توسط مجله فوربس در مورد درآمدزایی رشتهها در بازار کار آمریکا (یا کشورهای توسعه یافته)، رشته اقتصاد بعد از رشته کامپیوتر در جایگاه دوم قرار دارد.
در کنار نکات فوق، باید به این نکته نیز اذعان داشت که غیر از دولت، شرکتها و سازمانهای بزرگ نظیر بانکها، بیمهها، شرکتهای چند ملیتی و شرکتهای نفتی از جمله مکانهایی هستند که تقاضای مشخصی برای تخصص اقتصاد دارند. اندازه این سازمانها به قدری بزرگ است که در تحلیل فعالیتهای خود و انتخاب استراتژی مناسب و ارزیابی محیطی ناگزیر از بهکارگیری تخصص اقتصاد هستند. خوشبختانه تقاضای این بنگاهها واقعی است و تخصص اقتصاد در چنین سازمانهایی قدر و رتبه واقعی خود را دارد. به تبع آن پرداختهای بسیار خوبی نیز دارند.
منبع: Rastak.com
ارسال نظر