یادداشت
حواسمان جمع باشد
آدمهای بزرگ فرقشان با بقیه این است که اگر چه خودشان بروند و نباشند، اما یاد و خاطراتشان همیشه باقی است.
محمدباقر قالیباف
آدمهای بزرگ فرقشان با بقیه این است که اگر چه خودشان بروند و نباشند، اما یاد و خاطراتشان همیشه باقی است. حتی برای آنها که سالها بعد از رفتن او بیایند. بهشتی یکی از آنهاست. در بزرگی او همین یک جمله امام بس که: بهشتی یک ملت بود برای ملت ما. آن زمان جوانتر از این بودم که بتوانم بزرگی او را درک کنم. اما شنیدههایم میگوید از آن شخصیتهای بزرگ بود که زمان بزرگیشان را اثبات میکند. روحیه محقق و نوگرایی داشته. چون ۵ سال در آلمان زندگی کرده بود فرهنگ آنجا را خوب فراگرفتهبود، البته آنچه را که باید؛ مثلا نظم و ترتیب را از آنجا گرفته بود. میگفت یکی از علتهای پیشرفت غربیها داشتن نظم و ترتیب و برنامهریزی است. به همین دلیل برای نظم، تمرکز، مدیریت زمان و سازماندهی اهمیت بسیار زیادی قائل بود. تفکر شورایی را هم آنجا دیدهبود، میدانست اسلام هم شورا را میپسندد. کار دستهجمعی را ضرورت میدانست. میگویند حتی توی کارهای تحقیقی هم میخواست که با گروه کار کند. برایش دردسر هم داشت اما ترجیحش بر این بود که از کار و فکر جمع استفاده کند. خلاصه این که تاثیر غرب بیشتر در روشهای او بوده تا در بینش و تفکرش. سعی میکرد آنچه را یاد گرفته به بقیه هم بیاموزد. همکارانش به خاطر دارند که تابستانها را جلسه میگذاشت در مدرسه نیکان و کتابهای کانت را که هنوز ترجمه نشدهبود ،خودش برای معلمها میخواند و توضیح میداد و برداشتهای تربیتی اش را از آن بیان میکرد. آدم اهل عملی بود. در عرفانش هم همینطور بود. اهل عرفانهای خانقاهی نبود. میگفت چه فایده دارد که یکی به خاطر حفظ دینش بنشیند گوشه خانه و کاری برای بیرون آمدن از انحطاط نکند؟ حتی توی بحث هم همین عقیده را داشته. میگفته این بحثهای افلاطونی و ارسطویی زمانی که مردم در فقرند به درد نمیخورد. باید بحثهای مفید و کارا کرد. به نظرش شناخت در همین حد کافی بود که انگیزه بدهد برای حرکت آرمانی.
منش اخلاقی اش هنوز الگو و نمونه است، عادل و مودب. حتی آن دوره که درگیریها سر بنیصدر زیاد بود اجازه نمیداد که به او توهینی بشود. یکی را که به او توهین کرده بود مجبور کرده بود که برود پشت تریبون و در حضور جمع به خاطر حرف زشتی که به بنی صدر زدهبود استغفار کند. در حالی که بنی صدر خودش هیچ ابایی نداشت از بد و بیراه گفتن به دکتر. با این حال حتی زمانی که فرار کرده بود و همسرش را گرفته بودند ،دکتر رفتهبود سراغ آقای موسوی اردبیلی که همسرش را آزاد کنند. آقای اردبیلی گفته بود اجازه ندارد و ممکن است که فردا از این طرف و آن طرف مدرک در بیاید که این خانم هم خلاف سیاسی داشته. بهشتی هم گفته بود ما پیش از جرم که مجازات نمیکنیم. ما با بنی صدر مشکل داشتیم نه با همسرش. عذرخواهی کرده بود از اینکه دخالت میکند در کار آنها و با استفاده از اختیارات خودش همسر او را آزاد کرده بود. از آن آدمها نبود که مشکلات شخصی را وارد کار کند. صبور و خونسرد بود، عقلگرا و آزادیخواه.
به هر حال اکنون بهشتی و خیلی از بهشتیها از میان ما رفتهاند. سالها از آن زمان که آنها دانهای را کاشتند، میگذرد. باید خوب نگاه کنیم و ببینیم ما چه کردهایم؟ باید او و راهش را بهتر ببینیم و بشناسیم. بیراه نبود که امام بعد از شهادت آن بزرگ هشدار داده بودند که امروز بهشتی در میان شما نیست. حواستان باید جمع باشد.
ارسال نظر