خصوصیسازی تنها راه نجات سینمای ایران است
نوآوری و خلاقیت محصول نگاهخصوصی
نگاه سوم- از زمانی که بحث ابلاغیه اصل ۴۴ قانون اساسی مطرح شد، تکاپوی عجیب و غریبی در ردههای بالای اقتصادی بهوجود آمد.
وقتی همه خوابیم (بهرام بیضایی) نمونهای از نوآوری و خلاقیت در سینمای ایران
نگاه سوم- از زمانی که بحث ابلاغیه اصل ۴۴ قانون اساسی مطرح شد، تکاپوی عجیب و غریبی در ردههای بالای اقتصادی بهوجود آمد. هیچ کس البته نمیتوانست مستقیما با آن مخالفت کند؛ اما عملا از کسانی که با اجرای آن همخوانی نداشتند، و افرادی که منافع خود را با شرایط جدید اصل ۴۴ قانون اساسی در خطر میدیدند، شروع به سنگاندازی در راه اجرای این اصل کردند.
از ابلاغ اصل ۴۴ به دولت زمانی نزدیک به دو سال میگذرد، اما همچنان در بسیاری از عرصهها شاهد حاکمیت مستقیم دولت در تصمیمگیری، نظارت و اجرای کارها هستیم.
یکی از مباحث مهم طرح شده در این اصل، خصوصیسازی فرهنگ و زیرشاخههای آن است که سینما یکی از این زیرشاخههای مطرح فرهنگ کشور است که در این میان «تهیهکننده» یکی از پایههای اصلی این خصوصیسازی است. چند نفر از تهیهکنندگان با مثبت خواندن بحث خصوصیسازی، محورهای این بحث را به عنوان پاشنه آشیل حال حاضر سینمای ایران مورد کنکاش قرار دادهاند.
سینمای ایران برای ایجاد تولیدات متفاوت در کنار اینکه به حمایت مالی نیاز دارد به دیگر حمایتها هم نیازمند است؛ چون همان طور که میدانید سینمای ایران اگر دغدغه تولید نداشته باشد به دنبال نوآوری در ساخت فیلم خواهد رفت. این مقوله البته به شکل اکران هم بستگی دارد که ما در حال حاضر با چالشهای جدی در این زمینه مواجهیم.»
علی سرتیپی با ذکر این جملات نظر صریح خود را در باب خصوصیسازی عنوان میکند و در موافقت با این اصل، نوآوری در این عرصه را محصول خصوصیسازی عنوان میکند. البته او به طور قطع از فرزاد موتمن امیدوارتر نشان میدهد که میگوید: «با این روال و در حجم تولیدات دولتی سینمای ایران، نمیتوان به نوآوری در این عرصه دل بست. عمده فیلمهای من، تهیهکننده خصوصی داشته و اتفاقا تهیهکنندههای خصوصی از تهیهکنندههای دولتی بیشتر علاقه به نوآوری دارند.»
اما همین تهیهکنندهها در زمان تولید و اکران با مساله مواجه میشوند و بسیاری قید نوآوری را میزنند.
من در حال حاضر و با این وضعیت تصور نمیکنم بشود کار خلاقانهای در این صنعت انجام داد.
مگر این که پایههای خصوصیسازی در سینمای ایران سفت و محکم شود و نقش دولت از همیشه کمرنگتر ...
از سوی دیگر مهدی کریمی تهیهکننده فیلمهایی مثل آژانس شیشهای حرفهای جالبی در این مورد دارد. او که چند سالی بود از دایره تهیه فیلم خارج شده بود، به تازگی به عنوان یک تهیه کننده خصوصی به این عرصه بازگشته است. او میگوید: به نظر من اولین راهکاری که سینمای ما به آن احتیاج دارد، کلاف سردرگم سینما است؛
چرا که گاه این کلاف به قدری پیچیده میشود که بار دیگر به موضوع تایید مشروعیت سینما میرسیم و با وجود گذشت سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز در تایید و رد سینما بحثهایی صورت میگیرد.
به نظر من سینمای بعد از انقلاب از همان روز اول با نوآوری وارد عرصه تولید شد و با توجه به محدودیتهای موجود، نگرشهای مقطعی و فصلی دیگر و تحولات سیاستمدارانهای که مدام اتفاق میافتد، این سینما توانست روی پای خودش بایستد.
کریمی سپس به آفتهای سینمای ایران اشاره کرد و گفت: یکی از آفتهای سینمای ایران تنگنظری است. این تنگنظری باعث نظارتهایی میشود که به فضولی بیشتر شباهت دارد، این امر ریشه سینمای ایران را میخشکاند. قناعت چیز بدی نیست، ولی اگر قرار باشد ما را گوشهنشین کند و به یک نان خشک عادت دهد طبعا با چنین تفکری نمیتوان به این جایگاه واقعی سینما دلخوش بود.
همه این بحثها و حرفها تنها بازگوکننده یک نکته اساسی است؛ سینمای ایران هر چه زودتر باید از قید نگاه و نظارت دولتی مستقیم خارج شود و پایههای خود را خودش تعریف کند.
بحث اکران، تولید، دستمزدها و همه چیزهایی است که به این سینما مربوط است. این چند نفر از نبود نوآوری در سینمای ایران گفتند، اما بحث ریشهایتر از این حرفها است. حکایت همچنان باقی است.
ارسال نظر