رضایت به تاخیر افتاده
مترجم: سیاوش مسعودیفر
«الان بخر، بعدا پرداخت کن»، برای مدتها شعار غیررسمی خردهفروشی در آمریکا بوده است. اما در تعطیلات این فصل بسیاری از خریداران به راه دیگری رفتهاند ــ اول پرداخت میکنند و بعدا خرید میکنند.
جیمز سوروویسکی
مترجم: سیاوش مسعودیفر
«الان بخر، بعدا پرداخت کن»، برای مدتها شعار غیررسمی خردهفروشی در آمریکا بوده است. اما در تعطیلات این فصل بسیاری از خریداران به راه دیگری رفتهاند ــ اول پرداخت میکنند و بعدا خرید میکنند. اکنون زمان خرید با بیعانه است. تا مدتی نه چندان قبل، بیعانه به خاطر دسترسی وسیع به کارتهای اعتباری شبیه یک عتیقه باستانی بود. اقتصاد آشفته همه اینها را تغییر داده است. در آغاز پاییز ۲۰۰۸، با به اوج رسیدن بحران اقتصادی، فروشگاه کمارت فعالیت گستردهای را آغاز کرد تا بیعانه را فراگیر کند. خریداران هم از این ایده استقبال کردند، و خردهفروشان در سراسر کشور آن را تبدیل به بخش اصلی نیروی فروش تعطیلات خود کردند. والمارت برنامه فروش با بیعانه خود را در سال ۲۰۰۶ جز برای جواهرات متوقف کرده بود. اما امسال با واقعیت کنار آمد و بیعانهها را برگرداند.
بازگشت بیعانه معنایی تاریخی دارد. چرا که اولین بار طی دوران بحران اقتصادی بزرگ سال ۱۹۲۹ به طور وسیعی فراگیر شد، وقتی که کشور، دقیقا همانند شرایط کنونی، با انسدادی حاصل از خوشگذرانیهای عظیم اعتباری درگیر بود. در دهه ۱۹۲۰، مقدار بسیار زیادی از کالاهای مصرفی با دوام، مثل یخچالها، ماشینهای لباسشویی و مبلمان، به صورت قسطی خریداری شده بود. اما در طول بحران اعتبار مالی تمام شد. مانند همان زمان، یک دلیل برای محبوبیت دوباره بیعانه این است که برای بسیاری از آمریکاییها دشوار است این روزها بتوانند اعتبار مالی فراهم کنند. شرکتهای ارائهدهنده کارت اعتباری استانداردهایشان را سختتر کردهاند، مشریانشان را کم و خطوط اعتباریشان را کوچک کردهاند. اما مصرفکنندگان فقط به این دلیل که گزینه دیگری ندارند، از بیعانه استفاده نمیکنند. آنها از بیعانه به عنوان روشی استفاده میکنند که بتوانند بهتر پولشان را مدیریت کنند. مساله این نیست که ضرورتا باید کمتر خرج کرد، بلکه این است که چطور میتوان زیرکانهتر خرج کرد.
کلید فهم علت تقاضای زیاد برای خرید بیعانهای، این است که بیشتر برنامههای خرید بیعانهای خریداران را مجبور میکند تا پرداختهای منظمی داشته باشند. معمولا شما محصولی را که میخواهید انتخاب میکنید، پول کمی پرداخت میکنید، یک هزینه خدمات میدهید (معمولا ۵ دلار) و سپس طی دورهای زمانی پرداختهایی را طبق برنامه انجام میدهید تا کل پول را پرداخت کرده باشید. هزینه بهره و سود وجود ندارد و اگر همه پرداختها را انجام ندهید پولتان پس داده میشود و فقط هزینه خدمات از آن کم میشود. این دقیقا برعکس اعتبار اقساطی است که شما محصول را میگیرید، و بعدا پولش را پرداخت میکنید.
از یک منظر کاملا مالی، بیعانه احمقانه به نظر میآید. همانطور که منتقدان اشاره میکنند، اگر شما قرار بود خرید را با کارت اعتباری انجام دهید و همه پول را زمانی پرداخت کنید که مدت دوره بیعانه سپری شده بود، میتوانستید آن بهره پنج دلاری هزینه خدمات را که بیشتر فروشگاهها دارند، پرداخت نکنید و در مجموع پول کمتری پرداخت کردهاید. به عنوان راهی دیگر، اگر کارت اعتباری نداشته باشید، میتوانید پولی را که قرار است خرج خرید محصولی بکنید در یک حساب پسانداز یا زیر بالشتان بگذارید. این کار هزینه خدمات را برایتان حفظ میکند و این خطر را رفع میکند که اگر همه پرداختهای بیعانه را انجام ندادید، پول خدمات از پولتان کسر نشود. اما آن چیزی را که این تحلیل در نظر نمیگیرد، روش عملکرد واقعی مردم است. حتی کسانی که میتوانند با کارتهای اعتباری بدهیهایشان را پرداخت کنند، اغلب این کار را نمیکنند، چراکه کل ساختار صنعت کارت اعتباری طوری طراحی شده که شما را بیمسوولیت میکند ــ تا وقتی که ماهانه پول کمی پرداخت میکنید، بانک شما را حفظ میکند. در واقع این چیزی است که بانک میخواهد: سودهای تجارت حسابهای اعتباری از گردشهای مالی بیاید، مردمی که هر ماه مبلغ کمی را پرداخت کنند و بهرههای کلان ببرند ــ خیلی بیش از ۵ دلاری که صرف هزینه خدمات بیعانه میکردند. برعکس، بیعانه درستکاری را رواج میدهد: شما را مجبور میکند تا پسانداز کنید، چرا که اگر پرداختها را انجام ندهید، محصول را دریافت نخواهید کرد. روانشناسان به این «ابزار تعهد» میگویند، روشی برای اجبار خود به انجام کاری که میخواهید انجام دهید اما میدانید که اگر کاملا به خودتان واگذار شود، به راحتی آن را انجام نخواهید داد.
همچنین بیعانه به این دلیل طرفدار دارد که به مردم کمک میکند تا پساندازهایشان را هدفمند کنند. در کتابهای اقتصاد، پول پول است، و ظاهرا شما نتیجه مشابهی میگیرید اگر پرداختهای منظمی را به یک حساب پسانداز واریز کنید یا حتی درون یک جام بریزید که رویش نوشته شده «پول کریسمس». اما در جهان واقعی بیشتر ما تا حدی بر آن چیزی اتکا میکنیم که ریچارد تالر اقتصاددان «حسابگریهای ذهنی» مینامد، ما پولمان را به حسابهای ذهنی مختلف تقسیم میکنیم و بنا بر اینکه در چه حسابی باشد، به طور متفاوتی با آن رفتار میکنیم. پولی که در بانک است به احتمال زیاد برای چیزهای گوناگون خرج میشود، در حالی که بیعانه تضمین میکند که پول برای یک چیز هزینه خواهد شد. همانطور که سندهیل مولیناتان و الدار شفیر در مقالهای جذاب درباره عادتهای پساندازی مصرفکنندگان کم درآمد نشان میدهند، بیعانه یک روش محبوب برای خریدهای بزرگ است (مانند ماشینهای لباسشویی)، زیرا اگر پول زیادی نداشته باشید، وجود مبلغ قابل توجهی در خانه یا حتی در بانک به این معنی است که شما دائما وسوسه خواهید شد که از آن استفاده کنید. بارتون لیپمان و ولفگانگ پسندورفر اقتصاددان به طور متقاعدکنندهای نشان میدهند که مردم نفرت عمیقی از وسوسه شدن دارند و علاقه دارند تا هر کاری بکنند تا از آن دوری کنند. این دقیقا همان کاری است که بیعانه انجام میدهد.
معمول است که مصرفکنندگان آمریکایی را سادهلوحهایی بی اعتنا تصور میکنند که بدون آینده نگری بر زمان حال تمرکز میکنند و به دست امیالشان سرگردان میشوند و با ولخرجیهای عیاشانه طی سالها به شکست و فروپاشی میرسند. اما انتخابهای مصرفکننده در خلأ اتفاق نمیافتد، آنها با هنجارهای اجتماعی و اقتصادی شکل میگیرند. آمریکاییها اکنون دههها است که بسیار پرخرج بودهاند، اما همانطور که شلدون گارون در «فراسوی توانایی ما» درباره تاریخ جدید مصرف بیان میکند، این امر تا حد زیادی به این دلیل است که سیستم اقتصادی ما طوری تنظیم شده که به مردم شهامت میدهد تا زیاد خرج کنند و آنچه احیای سیستم بیعانه روشن میسازد این است که وقتی بسیاری از خریداران گرایش دارند تا پولی را که ندارند برای چیزی که نباید بخرند خرج کنند، همچنین میتوانند درباره این ضعفشان باتجربه باشند، و به دنبال یافتن راههایی برای کنترل آن. آنها میدانند که گاهی برای حفظ آنچه میخواهی حفظ کنی، باید دستهایت بسته باشد.
ارسال نظر