نگاه
چین؛ قدرت جهانی یا ببر کاغذی؟!
مترجم: ایرج جودت
منبع: فاینشنال تایمز
من در سه دهه گذشته بارها به چین سفر کردهام، اما هرگز رهبران این کشور را تا به این اندازه نامطمئن به آینده ندیده بودم.
ریچارد هاس
مترجم: ایرج جودت
منبع: فاینشنال تایمز
من در سه دهه گذشته بارها به چین سفر کردهام، اما هرگز رهبران این کشور را تا به این اندازه نامطمئن به آینده ندیده بودم. شاید بیان این نکته کمی اغراقآمیز باشد که پرجمعیتترین کشور جهان حرکتی متزلزل و تردیدآمیز دارد. طنز قضیه اینجاست که زمانی که رهبران سیاسی ایالات متحده و آسیا در حال بحث بر سر مواجهه با آنچه آنان خطر از جانب چین مینامند، هستند دولتمردان چینی هم در پی آنند تا بدانند بهترین شیوه مقابله با بسیاری معضلات که کشورشان را تهدید میکند چیست؛ چینیها پی بردهاند که بسیاری از این مخاطرات مربوط به مسائل و مشکلات داخلی است.
وضعیت چین در سه دهه گذشته بسیار وابسته به رشد فزاینده اقتصادی، صادرات وسیع و درحال افزایش، ایجاد سطح بالای اشتغال، افزایش استانداردهای زندگی و درنتیجه آرامش و سکوت حاکم بر اجتماع بوده است.
اما احتمالا این دوره به پایان خود رسیده است. رشد ناچیز اقتصادی در اروپا و آمریکا در سالهای اخیر و دورنمایی به مراتب بدتر برای آینده، امکان محو کالاهای چینی را از این بازارها محدود کرده است. در چین نیز مقاومت جدی برای پایین نگه داشتن مصنوعی سطح ارزش یوآن به منظور کاهش هزینههای صادرات و رساندن کالاهای ارزانقیمت به مصرفکنندگان اروپایی و آمریکایی همواره وجود داشته است. نیاز به فقرزدایی از زندگی صدها میلیون چینی و خشم و نفرت از نابرابری در درآمد و ثروت و نیاز به حفظ نرخ رشد بالا، فشارهای داخلی هستند که دولت چین را وادار کرده است به دنبال مکملها و نه جایگزین برای این رشد صادراتمحور باشد. درنتیجه در شروع این مرحله گذار آنچه الزاما این رشد را متوقف خواهد کرد، افزایش تقاضای داخلی است. نظیر تمامی گذارهای اقتصادی، تمایل به برقراری مجدد توازن بسیار سادهتر از عملی کردن آن است.
آنچه تحقق این مهم را بسیار دشوار میکند تورم و حباب مسکن در چین است که باید کنترل شود. فشارهای کنونی ناشی از سیاستهای اقتصادی منفعلانه در سالهای قبل و یا به عبارتی هراس از مخاطرات پیگیری اهداف بلندمدت اقتصادی به دلیل وجود انتقادات سیاسی کوتاهمدت بوده است. مساله بغرنج دیگر این است که چین باید در بحبوحه مرحله گذار سیاسی روند انتقال اقتصادیاش را دنبال و آن را متحمل شود. رهبران جدید چین یک سال است که قدرت را به دست گرفتهاند. این زمامداران با مجموعهای از چالشهای وحشتناک مواجهاند که بسیاری از آنها اکنون خود را نشان داده است: وخامت اوضاع زیستمحیطی، جمعیت رو به پیری و شرایط سیاسی بیش از پیش شکننده، بخشی از معضلات پیش روی آنهاست. اعتراضات اخیر در شهرهای جنوبی هایمن و ووکان فقط نمونه کوچکی از این مشکلات بوده است. چین در سال گذشته اعتراضات سیاسی بالای صد هزار نفر را که غالبا از نارضایتی از بیعدالتیها و مصادره زمین تا بیکاری و محیط زیست را شامل میشده، تجربه کرده است.
چین همچنین در فراسوی مرزهایش نیز با تحولاتی مواجه بوده است. دیپلماسی زورمدارانه چین و اظهارات مقامات سیاسی مبنی بر حق حاکمیت انحصاری بر دریای چین جنوبی این کشور را در منطقه منزوی و درنتیجه همکاری با ایالات متحده برای مهار چین را سودمندتر کرده است. چینیها همچنین نگران نتایج بالقوه طرفداران استقلال تایوان در انتخابات ژانویه ۲۰۱۲ این کشور و نیز خشمگین از تمهیدات غرب برای ایجاد رابطه با برمه و نیز مرگ کیم جونگ ایل در کره شمالی که میتواند باعث هجوم پناهندگان کرهای به مرزهای چین و ایجاد مناقشه جدید و یا حتی اضمحلال کره شمالی شود، هستند که این آخری حتی میتواند زمینهساز یک عقبگرد استراتژیک در مواضع چینیها باشد. چین بههیچوجه نمیخواهد شاهد یک شبهجزیره متحد تحت حاکمیت سئول و بر مدار آمریکا باشد.
این موارد، بسیاری را در منطقه و ایالات متحده و به خصوص آنها که به چین به عنوان یک تهدید فزاینده مینگرند ترغیب خواهد کرد که در صدد بهرهبرداری از شرایط دشوار حاکم بر «کشور حوادث» باشند. اما باید جلوی این اغواگریها را گرفت. به نفع جهان نیست که چین منزوی شود و به هر طریق باید مانع افزایش رنجش چینیها شد. مصلحت حکم میکند که چین برای مدیریت اقتصادی جهان، روند تغییرات آب و هوایی و مبارزه با تکثیر سلاحهای هستهای با توافقات و تنظیمات جهانی هماهنگ شود. برای جلوگیری از شکست پاکستان در مبارزه با مشکلات داخلیاش و روند صلحآمیز اتحاد دو کره - البته اگر روزی چنین اتفاقی رخ دهد - به کمک چین نیاز است. هیچ دلیل منطقی و موجهی برای تضعیف چین وجود ندارد. مقامات آمریکا باید جلوی توصیفات مکرر هیلاری کلینتون از دریای چین جنوبی به عنوان «دریای فیلیپین غربی» را بگیرند. چنین اظهاراتی فقط احساسات ناسیونالیستی در چین را تشدید و خوراک مناسبی به صدها میلیون کاربر اینترنت در این کشور میدهد. آخرین نکته این است که دنیا باید از چینی که در صدد حل مشکلات داخلیاش از طریق ماجراجویی و توسعهطلبی در خارج باشد، بپرهیزد. هدف باید پایبند کردن چین به تعهدات بینالمللی و اقدام از طریق سازمانهای بینالمللی باشد. این امر به معنای پیگیری اختلافنظرهای تجاری از طریق سازمان تجارت جهانی و عدم توسل به واکنشهای یکجانبه است. نمایندگان کنگره آمریکا نیز باید این نکته را در نظر بگیرند که ارزش یوآن بالا رفته و مازاد تجاری چین در حال کاهش و صادرات ایالات متحده به این کشور در حال افزایش است. تداوم چنین دورنمایی بسیار ارزشمند است.
چین ممکن است دومین اقتصاد جهان باشد، اما درآمد سرانه آن حداکثر فقط یکپنجم اغلب کشورهای توسعهیافته است و به رغم افزایش توان نظامیاش، بودجه نظامی چین شاید فقط یکچهارم ایالات متحده باشد. حتی اگر کسانی بروز مشکلات آینده در چین را زیاد جدی ندانند موضوع بر سر ظهور این کشور به عنوان یک ابرقدرت که امری اجتنابناپذیر است نیست، بلکه مساله خصوصیات یک چین به مراتب قدرتمندتر است. ایجاد مانع در برابر احتمال تهاجم و تجاوز چین مطلوب است، اما انتخاب سیاست تحدید نفوذ عجولانه خواهد بود و میتواند درواقع به ایجاد روابط خصمانه که تامینکننده منافع هیچکس نیست کمک کند.
ارسال نظر