مترجم: ایرج جودت

منبع: فارین پالیسی

آیا مضحک نیست؟ رهبران اروپا سال‌ها بر این گمان بودند که می‌توانند از اهرم قدرت اقتصاد اروپا برای ترغیب چین به انجام اصلاحات اقتصادی عمیق‌تر استفاده کنند و اکنون این چین است که به علت بحران بدهی‌ها در اروپا قدرت مالی‌اش را به اهرمی برای گشودن بازار وسیع فناوری‌های نوین اروپا بدل کرده است. اروپا با الگوی تلفیق اقتصادی به صورت انبار فروش برای کمپانی‌های چینی در‌آمده است تا آنها بتوانند برندهایی نظیر ولوو و ام‌جی را به قیمت پایین تصاحب کنند. علاوه بر این بسیاری از تحلیل‌گران بر این باورند که پکن مترصد لغو تحریم صادرات سلاح از اروپا به چین است که در صورت تایید رسمی به عنوان یک بازار اقتصادی می‌تواند گوشمالی سخت پکن و تضمینی بر این تجارت غیرعادلانه باشد.

آیا ایلات مغول بار دیگر مشغول تاخت و تاز در قاره کهن‌اند؟

نه کاملا! واقعیت این است که چینی‌ها دلیلی نمی‌بینند اروپا را آشفته کنند و بیشتر هم به این علت که سرمایه‌گذاران چینی چندان مایل به تنزل قدرت یوآن که آن را دشوار به دست آورده‌اند در بازار اروپا نیستند. این نکته شامل کمپانی‌های چینی هم می‌شود که با طمانینه بسیار بر حجم سرمایه‌گذاری مستقیم‌شان افزوده‌اند و به‌رغم تصاحب آشکار برخی شرکت‌های اروپایی و از سال ۲۰۰۷ اقدام به نجات چندین میلیارد یورو پولشان از بازار سهام و اوراق قرضه اروپا کرده‌اند و البته مالکیت برندهایی نظیر ولوو یک استثنا است. چینی‌ها فقط در غرب اروپا و آن هم در پروژه‌های بکری نظیر کارخانه‌های ماشین‌سازی و صنایع حمل و نقل ریسک سرمایه‌گذاری را پذیرفته‌اند و با وجود انتظار اروپا از چین برای خرید ده‌ها میلیارد یورو اوراق قرضه و در راستای طرح «برقراری ثبات مالی اروپا»، دولت چین از ضمانت کمک به کشورهایی نظیر اسپانیا، پرتغال و یونان و پیوستن به طرح مزبور طفره رفته است، اما با این وجود چین برای جلوگیری از افزایش ارزش یوآن نیاز به سرمایه‌گذاری ارزی در خارج دارد و به همین دلیل آنها با بی‌اعتمادی به سیاست‌گذاران اروپا و طرح‌شان بیشتر ترجیح می‌دهند از طریق صندوق بین‌المللی پول که کنترل دقیق‌تری بر نحوه هزینه سرمایه‌ها دارد وارد عمل شوند و پکن وارد توافقات اجباری با اروپا نخواهد شد. ون جیابائو نخست‌وزیر چین در ۱۴ سپتامبر صریحا تمایل به یافتن بازار اقتصادی برای چین را یادآوری کرد، اما مقامات چین به خوبی تشخیص می‌دهند که تولید سرمایه از طریق ضعف اقتصادی اروپا به شدت نتیجه عکس خواهد داد. یکی از دیپلمات‌های ارشد چین اخیرا در بروکسل اعلام نمود: «ما در موقعیت حساس و بحرانی قرار گرفته‌ایم. از یک طرف شرکت‌ها و افکار عمومی در چین نگاه چندان مثبتی به اروپا ندارند و خواهان رسیدن به توافق با اروپایی‌ها نیستند و از سوی دیگر ما می‌دانیم رهبران اروپا به شدت تحت فشار بوده و در پی سرسختی نشان دادن با ما هستند و احتمالا در صورت پاسخ جسورانه ما به بحران اروپا نگرش‌های منفی آنها از این هم بدتر خواهد شد.»

با این حال دوراندیشی و احتیاط شرط عقل است. وضع کنونی زمانی می‌تواند برای چین دستاورد مهمی محسوب شود که آنها تضمین قاطعی بیابند که در صورت خرید اوراق قرضه اروپا پول آنها بر خواهد گشت و در حال حاضر اروپا نیز خیال ندارد سواری راحتی به چینی‌ها بدهد. دولت‌های پیشرفته اروپایی دارایی‌های استراتژیک‌شان را رها نکرده‌اند و می‌دانند چگونه آن را حفظ کنند. حتی کشورهایی که از فرط استیصال در پی جذب سرمایه‌های چین یا حمایت مالی هستند دو دستی به این قاعده اقتصادی چسبیده‌اند که وضعیت هنگامی پذیرفتنی است که چین نیز براساس اصول اقتصاد بازار عمل کند. با آنکه دیپلمات‌های اروپایی مجذوب گفت‌وگوهای تجاری در پکن شده‌اند، اما در بازگشت به اتاق جلسات در بروکسل خواهان اتخاذ مواضع قاطع‌تر کمیسیون اروپا علیه رقابت ناعادلانه‌اند. در طول سال گذشته کمیسیون اروپا سرگرم گفت‌وگو بر سر تجارت و سرمایه‌گذاری و نیز همزمان در پی روش‌های ضد قیمت‌شکنی و ضد سوبسیدی برای تقابل با چینی‌ها بوده است و در پی شیوه‌های دیگری نیز بر آمده است. بنابراین رهبران اروپا چین را بیشتر یک چالش دردسرساز می‌بینند تا یک ناجی بالقوه.

چین نه تنها یک بازار ارزان‌قیمت است بلکه در پی افزایش کارآیی تکنولوژیک، زیرساخت‌ها و بالابردن بهره‌وری نیروی کارش بر آمده است. اروپایی‌ها با توجه به ضعف قدرت رقابت اقتصادی می‌توانند بعضی سیاست‌های حمایت از صنایع داخلی را احیا کنند، اما چین نیز در عوض می‌تواند با به چالش کشاندن صادرات اروپا از طریق پایین نگه داشتن ارزش یوآن، حمایت دولتی از صادرات صنعتی و عدم گشودن بخش خدماتی به روی بازارهای خارجی دست به عمل متقابل بزند که نتیجه آن جنگ سرد تجاری طولانی مدت و شبیه بن‌بست کنونی میان چین و آمریکا بر سر تعیین نرخ واقعی یوآن و نقض حقوق مالکیت معنوی خواهد شد.

اگر بحران تنها چند سال طول می‌کشید اروپایی‌ها می‌توانستند با روحیه تجارت آزاد محورشان و حمایت از صنایع داخلی دست به مقاومت بزنند، اما زمانی که مواجه با یک محاصره طولانی‌مدت باشیم احتمالا این سد حمایت از آزادی‌های اقتصادی در برابر خیزش‌های پوپولیستی ناشی از بحران کنونی در هم خواهد شکست. تا پیش از این اروپا با صبر و حوصله و روحیه‌ای منصفانه با سیاست‌های سوداگرانه چین و عدم توازن اقتصادی کنار آمده بود، اما در حال حاضر مشکل درآمدهای تجاری و ایجاد اشتغال در بخش صنایع به موضوع حیات سیاسی و ثبات ملی در اروپا تبدیل شده است.

بنابراین سوال اینجاست که آیا جنگ تجاری اروپا و چین اجتناب‌ناپذیر است؟ شکی وجود ندارد که ممانعت از چنین تقابلی چندان هم دشوار نیست.

اروپا نیاز دارد جلوی مازاد مصرفش را بگیرد و چین جلوی مازاد تولیدش را که البته تنظیم و هماهنگی این امر بسیار نامحتمل است. اروپا برای گشایش هرچه بیشتر فشار خواهد آورد و افراد سرسخت در داخل چین نیز دولت را به مقاومت بیشتر ترغیب خواهند کرد و سرانجام اروپا دست به تقویت شیوه‌های تدافعی‌اش خواهد زد و همه این اقدامات نیز یک‌جانبه خواهد بود، زیرا سازمان تجارت جهانی به موضوعاتی نظیر سرمایه‌گذاری، بخش خدمات و دخالت دولت کاری ندارد. رهبران چین گزینه‌های محدودی دارند، اما به هر طریق ممکن آماده پاسخ به فشار سرمایه‌گذاران اروپایی‌اند.