بهبود چشمگیر اقتصاد آلمان، فرصتی برای اصلاحات

مترجم: مانا مصباحی

منبع: صندوق بین‌المللی پول

اقتصاد آلمان روز به روز بهتر و بهتر عمل می‌کند. صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی کرده این کشور پس از نرخ رشد ۵/۳درصدی در سال ۲۰۱۰، نرخ رشد ۳درصدی را در سال جاری تجربه خواهد کرد. این کشور پس از افت تولید ناخالص داخلی‌اش در اوج بحران مالی جهانی، حال توانسته است تمام آن ثروتی را که از دست داده، دوباره بازیابد. فراتر از آن، در حال حاضر فرصت‌های شغلی بیشتری نسبت به قبل از بحران جهانی در آلمان وجود دارد. در شرایطی که کشورهای پیشرفته با نرخ رشدهای پایین و بیکاری بالا دست و پنجه نرم می‌کنند، چنین دستاوردهایی در این اقتصاد شاهکار محسوب می‌شود. البته اقتصاد آلمان با چالش‌های خاص خود مواجه است. رشد اقتصادی بلندمدت این کشور پایین، بسیار متکی بر صادرات و سالانه در حدود ۲۵/۱درصد است. همین امر باعث شده تا آلمان در مسیر رشدی پایین‌تر از ایالات متحده قرار بگیرد.

مصاحبه پیش‌رو با آشک مدی از فعالان بخش اروپای صندوق بین‌الملل پول در باب اقتصاد آلمان صورت گرفته است.

بخش نظرسنجی آنلاین صندوق بین‌المللی پول: از زمان بحران اقتصادی جهانی، اقتصاد آلمان با قدرت پیش می‌رود. آیا این کشور قادر به حفظ چنین عملکرد چشمگیری است؟

ما می‌دانیم آنچه در آلمان رخ داده، بهبود ادواری (سیکلی) از نوع قوی آن است. اما سوال این است، آیا روند نرخ رشد این کشور هم افزایش یافته است؟ اگر چنین باشد، آنگاه معجزه رشد جدیدی در اقتصاد آلمان در حال شکل گرفتن است. مشکل این است که تشخیص این مهم در زمان واقعی رخداد آن بسیار سخت است. بنابراین کاری که ما کردیم این بود که از خود بپرسیم آیا عملکرد شگفت‌انگیز آلمان به گونه‌ای است که فکر کنیم چیز بزرگ‌تری در حال وقوع است. با مطالعه و بررسی رکود و بهبودهای گذشته در کشور آلمان با سایر کشورها به این نتیجه رسیدیم که روند بهبود کنونی در این اقتصاد نسبتا امری عادی محسوب می‌شود. حتی آنچه اکنون در آلمان رخ داده تا حدی ضعیف‌تر از قوی‌ترین بهبودها در گذشته است. بنابراین بهبود کنونی اقتصاد آلمان پس از بحران مالی، بهتر از بحران‌هایی از این دست در گذشته نیست. در عین حال کشورهای زیادی وجود دارند که عملکردی مشابه اقتصاد آلمان از خود نشان داده‌اند. وجه اشتراک کشورهای این چنینی - مثل فرانسه، سوئد و سوئیس- با آلمان این است که هیچ‌کدام از این اقتصادها بازار املاکشان به شدت سقوط نکرد. در نتیجه می‌توان گفت به طور کلی عملکرد این کشورها به خوبی آلمان بوده است. نکته آخر، اگر به نرخ‌های سرمایه‌گذاری پیش از بحران نگاه کنید، درمی‌یابید که به طرز شگفت‌آوری کم است. میزان مخارج سرمایه‌گذاری واقعی در طول بحران نسبت به ماکزیمم مقدار خود پیش از بحران، ۱۵درصد کاهش یافته و به‌رغم افزایش اخیر در حجم سرمایه‌گذاری‌ها، باز هم این میزان کمتر از آخرین فصل پیش از وقوع بحران است. این مطلب نشان از آن دارد که خود شرکت‌های آلمانی هنوز باور ندارند که اوضاع نسبت به پیش از بحران بهتر شده است زیرا در غیر این صورت میزان سرمایه‌گذاری خود را افزایش می‌دادند. بنابر تمام موارد فوق‌الذکر می‌گوییم آنچه اقتصاد آلمان تجربه می‌کند تنها بهبود ادواری بسیار قوی است و نه چیز بیشتر. شواهدی غیر از این وجود ندارد. بنابراین از شدت و قدرت این پیشروی کاسته شده و آلمان به مسیر رشد خود با نرخ متوسط بین ۲۵/۱ تا ۵۰/۱ باز خواهد گشت. اما این تجزیه و تحلیل برای سیاست‌گذاران دربردارنده مفاهیم و اشاراتی است. برخی افراد بر این باور هستند که معجزه‌ای جدید در اقتصاد آلمان در حال شکل گرفتن است. خطری برای اقتصاد آلمان با پذیرش این فرض وجود دارد و آن موکول کردن اصلاحات ساختاری به آینده است. این در حالی است که فرصت انجام اصلاحات در شرایط باثبات کنونی (از نظر اقتصادی) باید غنیمت شمرده شود، چراکه ممکن است دیگر چنین فرصتی در آینده دست ندهد.

در گزارش شما آمده آلمان باید در حوزه بهره‌وری اقدامات قابل توجهی را صورت دهد. درک این موضوع با توجه به عملکرد قوی این اقتصاد در بخش صادرات کمی سخت به نظر می‌آید. در این خصوص توضیح می‌دهید.

رشد بهر‌وری اقتصاد آلمان در حوزه تولیدات صنعتی و کارخانه‌ای که اتفاقا حجم زیادی از صادرات این کشور را تشکیل می‌دهد، فوق‌العاده است اما در حوزه فن‌آوری اطلاعات و ارتباطات به ویژه خدمات عملکرد خوبی ندارد. از آن‌جایی که بخش خدمات سهم نسبتا زیادی از این اقتصاد را تشکیل می‌دهد، از همین‌رو ضعف در این بخش، میانگین عملکرد اقتصادی را کاهش می‌دهد.

بنابراین اصلاحات مورد نیاز برای این‌که اقتصاد آلمان به مسیر رشد بالاتری صعود کند، چیست؟

ما فکر می‌کنیم نیاز است تا در سه حوزه اصلاحات صورت پذیرد؛ سیاست‌های مالیاتی، آموزش و پرورش و نوآوری. توصیه اکیدی که در باب سیاست‌های مالیاتی وجود دارد این است که باید برای افزایش مشارکت نیروی کار و همچنین نرخ سرمایه‌گذاری به دنبال راه‌های مختلفی بود. اصلاحات مالیاتی باید به جای بخشش و تخفیف‌های مالیاتی، درصدد افزایش انگیزه ورود یا ماندن گروه‌های کم درآمد، زنان و میانسالان به بازار کار باشد. شواهد تجربی حاکی از آن است که چنین اصلاحاتی مشارکت نیروی کار را به شدت افزایش می‌دهد. کشورهای اسکاندیناوی مثال خوبی در این زمینه هستند. افزایش مشارکت نیروی کار موجب افزایش انگیزه سرمایه‌گذاری می‌شود. در همین حال کاهش بیشتر مالیات بر شرکت‌ها از طریق کاهش مالیات بر بازده سهام و همزمان با آن کمک به تامین مالی شرکت‌ها، باعث افزایش و تحریک سرمایه‌گذاری می‌شود. در زمینه آموزش و پرورش، این کشور اقدامات عمده و خوبی انجام داده است، اما بسیاری معتقدند برای تقویت آموزش و پرورش کودکان اقدامات بیشتری نیاز است. در عین حال آموزش مهارت‌های ماندگار به آحاد جامعه باید به‌گونه‌ای باشد که به روز باشد نه منسوخ و قدیمی.

برای بسط و تقویت نوآوری در این اقتصاد باید پذیرش بیشتری برای سرمایه‌های مخاطره‌آمیز وجود داشته باشد. در حال حاضر بانک‌ها این نیاز را برآورده نمی‌کنند؛ به ویژه برای معرفی فن‌آوری‌ و تکنولوژی‌هایی که هنوز به بازارها عرضه نشده‌اند. اصلاحات دیگری که پیشنهاد می‌کنیم مهیا کردن مکانیزم‌هایی است که از طریق آنها دانشگاه‌ها بتوانند ایده‌هایشان را به بازارها انتقال دهند.

آیا آلمان می‌تواند در نقش لکوموتیو اروپا و نه جهان ظاهر شود یا هنوز هم تقاضای داخلی این کشور ضعیف است؟

رشد بیشتر اقتصاد آلمان که حاصل تقاضای داخلی قوی‌تر باشد هم برای خودش هم اقتصاد اروپا و در عین حال برای اقتصاد جهان خوب خواهد بود. اما در حال حاضر اقتصاد آلمان نقش لکوموتیو اقتصادی اروپا را بازی نمی‌کند. حجم واردات آلمان از سایر کشورهای اروپایی بازتابی از سطح تقاضا در جهان است؛ هرگاه تجارت جهانی رشد می‌یابد، میزان صادرات آلمان افزایش می‌یابد که خود دلیلی است بر افزایش واردات بیشتر از سوی این اقتصاد. تقاضای داخلی آلمان ضعیف‌تر از آن است که بتواند رشد اقتصادی اروپا را در کوتاه مدت افزایش دهد. اما این را هم باید اضافه کرد که در طول بحران، مخارج مصرفی به همان شدت تولید ناخالص داخلی کاهش نیافت. زیرا مصرف‌کنندگان آلمانی در مواجهه با کاهش در مخارجشان، از پس‌انداز خود کاستند. با بهبود کنونی، میزان مصرف واقعی مصرف‌کنندگان آلمانی بیش از مقدار پیش از بحران است. این خبر خوبی است، اما این مقدار به اندازه‌ای نیست که بتواند تعادل مجدد را به این اقتصاد بازگردانده و از اتکای آن به صادرات بکاهد. بنابراین حرکت تولید ناخالص داخلی آلمان تا حد زیادی تابعی است از حرکت تجارت جهانی. هر هنگام که تجارت جهانی از وضعیت خوبی برخوردار باشد، صادرات آلمان نیز به خوبی افزایش یافته و در نتیجه تولید ناخالص داخلی‌اش رشد می‌یابد. با توجه به این موضوع، تغییراتی باید در این اقتصاد صورت پذیرد. در آن صورت است که آلمان می‌تواند اقتصاد اروپا را همراه با خود به سطوح بالاتر رشد بکشاند. تا آن زمان، اثر رشد اقتصادی آلمان تنها محدود به کشورهایی نظیر شرکای تجاری‌اش و اعضای جدید اتحادیه اروپا خواهد بود که از طریق زنجیره عرضه و تولید به این کشور متصل هستند.