سیاست‌گذاران باید نگران هزینه‌ها باشند

کریستوفر بارت و مارک بلمر

مترجم: یاسر میرزایی

منبع: فارین افر

در پایان سال ۲۰۱۰ و آغاز سال ۲۰۱۱، قیمت‌های جهانی غذا شدیدا بالا رفت و در تمام طول فوریه ۲۰۱۱ بالا ماند. این افزایش قیمت با همراهی نامیمون چند اتفاق دیگر نیز مواجه شد: افزایش تقاضای مشتریان به خاطر رشد سریع اقتصاد در بازارهای نوظهور آسیا؛ هدایت محصولات غذایی به سمت تولید سوخت‌های گیاهی در ایالات متحده و جاهای دیگر؛ باردهی اندک غلات اساسی در مناطق صادرکننده مثل استرالیا، روسیه و آمریکای جنوبی به خاطر آب و هوای بد و افزایش سفته بازی در بازار محصولات کشاورزی.

افزایش ناگهانی قیمت‌ها رهبران جهان را واقعا نگران کرد. در ماه فوریه، رییس بانک جهانی، روبرت زولیک به درستی هشدار داد که «قیمت‌های جهانی غذا اکنون در سطح خطرناکی است» و این که «افزایش اخیر قیمت‌های غذا علت درد و رنج مردم فقیر دنیا است.» او از «افزایش و نوسان قیمت‌های غذا» اظهار نگرانی کرد. سخنان دیگر رهبران جهان نیز مشابه است: نیکولاس سارکوزی، رییس‌جمهور فرانسه، گفت که مهم‌ترین ماموریت جی‌۸ و جی‌۲۰ تحت رهبری او هدایت سیاست‌ها به سمت ثبات‌ بخشیدن به قیمت‌های در حال نوسان غذا خواهد بود و اظهار نگرانی کرد که «اگر ما کاری نکنیم، خطر شورش‌های غذایی را در کشورهای فقیرتر افزایش داده‌ایم.»

همین‌طور، در ماه مارس، نهاد بروکینگز مقاله‌ای از هومی خاراس منتشر کرد که می‌گفت «مشکل اصلی چالش قیمت‌ غذا، بالا بودن قیمت‌ها به خودی خود نیست، بلکه نوسان قیمت است» و این که «تغییرات سریع و غیرقابل‌پیش‌بینی قیمت‌های غذا است که ویرانی‌های عظیم بازارها، سیاست‌ها و ثبات اجتماعی را موجب می‌شود.» در ماه ژوئن گذشته، جی‌۲۰ یک بیانیه وزیران تنظیم کرد که در آن از اعضا خواسته شده بود به نوسان قیمتی غذا پایان دهند.

این مساله‌ای به خوبی شناخته شده است که قیمت‌های بالای غذا، مشتریان و خصوصا فقرا را رنج می‌دهد؛ کسانی که عموما نیم یا بخش بیشتری از درآمدهای ناچیزشان را خرج غذا می‌کنند. بانک جهانی، تخمین می‌زند که افزایش‌ اخیر قیمت‌های غذا موجب فرورفتن ۴۴ میلیون نفر دیگر به فقر مطلق شده است. سازمان غذا و خواربار جهانی(FAO) تخمین زد که افزایش دفعه پیش قیمت‌های غذا در سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸، شمارگان افراد دچار سوءتغذیه در جهان را از ۹۱۵ میلیون نفر به بیش از یک میلیارد نفر افزایش داد؛ بالاترین رقم برای بیش از ۴۰ سال. اگرچه هنوز بسیار زود است تا بدانیم امسال چه‌قدر از مردم به خاطر افزایش قیمت‌های غذا به گرسنگی می‌افتند، اما رقم بالا، مشابه دفعه قبل، موجب شگفتی نخواهد بود.

محنت ناشی از افزایش قیمت‌های غذا موجب رشد نارضایتی در کشورهای در حال توسعه شده است. قیمت‌های غذا در سال ۲۰۰۸ به سرنگون شدن دولت‌ها در هائیتی و ماداگاسکار کمک کرد. از این نظر همزمانی آشوب‌های سیاسی اخیر شمال آفریقا و خاورمیانه با افزایش قیمت‌های غذا بسیار توی چشم می‌زند. تظاهرات‌کنندگان ماه دسامبر ۲۰۱۰ در جنبشی سیاسی که منجر به سرنگونی رژیم استبدادی ۲۵ ساله شد، قرص‌های نان را به اهتزاز در آورده بودند.

اما زولیک، سارکوزی، نهاد بروکینگز، وزرای کشاورزی جی‌۲۰ و بسیاری از دیگر رهبران جهان که به دنبال کمک به فقرا و کاهش آشوب‌های سیاسی با سیاست تثبیت قیمت‌ها هستند، در اشتباهند. آنها دو عنصر را با هم قاطی کرده‌اند: یکی بالا بودن قیمت‌های غذا است و دیگری که بزرگ‌تر است، نوسان قیمت‌های غذا است که تعریف دقیق آن واریانس حول سطح قیمتی غذا است. این خطا قابل فهم است، چون این دو پدیده بدون شک به هم وابسته‌اند. اگر تقاضا از تولید بیشتر شود، قیمت‌های غذا بالا می‌رود و فروشنده‌ها موجودی انبارهای غذا را آزاد می‌کنند. مدیریت موجودی انبارها، قیمت‌ها را با افزایش عرضه وقتی که کمبود هست و افزایش تقاضا وقتی که وفور است، تثبیت می‌کند، اما اگر موجودی‌های انبار در دوره‌ای که قیمت‌ها به طور غیرمعمول بالاست، بیش از حد خالی شود، میزان موجودی برای تثبیت قیمت‌ها در دوره‌های تقاضای بیشتر کفایت نمی‌کند. این وضعیت می‌تواند موجب افزایش ناگهانی و بیش از حد قیمت‌ها شود.

اما بالا بودن سطوح قیمتی غذا و بالا بودن نوسان قیمتی غذا یکی نیستند. سطوح بالای قیمتی غذا در تاریخ بی‌سابقه است، اما نوسان قیمتی غذا اگر چه در این چند سال اخیر بالا بوده است، اما بی‌سابقه نیست و مثلا نسبت به وضعیت دهه ۱۹۷۰ پایین‌تر است.

اثرات هر کدام از این پدیده‌ها بر رفاه فقرا متفاوت است. در سراسر جهان و خصوصا در کشورهای با درآمد پایین، فقرا مشتریان اصلی غذا هستند و این در حالی است که کشاورزان عموما فروشندگان اصلی هستند. افزایش قیمت‌ها مشتریان را به خاطر کاهش قدرت خریدشان متضرر می‌کند، اما تولیدکنندگان به خاطر افزایش سود، نفع می‌برند. در مقابل، نوسان قیمتی ضرورتا مشتریان را متضرر نمی‌کند، زیرا غذاهای مختلف اغلب قابل جایگزینی هستند. تغییرات قیمت یک نوع غذا کاملا مرتبط به تغییرات قیمت غذای دیگر نیست، بنابراین مشتریان می‌توانند قدرت خریدشان را با استفاده از مزایای جایگزین کردن مواد غذایی ارزان تعدیل کنند، اما بالا بودن نوسان قیمتی، تولیدکنندگانی را متضرر خواهد کرد که در فصل کاشت و پیش از آن که قیمت محصول نهایی مشخص باشد تنها روی غلات، کود و ابزارهای کشاورزی خاص سرمایه‌گذاری کرده‌اند. اگر قیمت‌ها در سال پیش رو بی‌ثبات باشد، ممکن است کشاورزان کمتر از معمول کشت کنند؛ پیامد کار آن‌ها این خواهد بود که دیگر بیشترین سود را نخواهند برد و نیز مقدار کمتری غذا برای فروش تولید کرده‌اند.

از آن‌جا که نوسان قیمت‌های غذا لزوما مشتریان فقیر را متضرر نمی‌کند، چندان بامعنا نیست که نوسان را متهم افزایش فقر یا آشوب‌های سیاسی بدانیم. در یک تحلیل آماری جدید، شاخص قیمت غذایی FAO و یک شاخص مربوط به آشوب سیاسی، همبستگی مثبت داشتند، اما شاخص مربوط به نوسان قیمت غذا و آشوب سیاسی همبستگی شدیدا منفی دارند. اگرچه افزایش قیمت غذا چه در بهار و تابستان سال ۲۰۰۸ و چه در پایان سال ۲۰۱۰ و آغاز سال ۲۰۱۱ با آشوب سیاسی همراه شد، اما افزایش نوسان قیمت غذا عموما پس از آشوب سیاسی رخ داده است و نه قبل از آن. بنابراین اگرچه، مفسران و سیاستمداران به طور مدام نوسان قیمت غذا را متهم رنجش مردم و آشوب‌های سیاسی می‌دانند، اما آنها یا مساله را اشتباه فهمیده‌اند یا آن را اشتباه ارائه می‌کنند. شاید بی‌آنکه این دو مساله به هم ربطی داشته باشد، تاکید آنها به تثبیت قیمت‌ها بیشتر به نفع کشاورزان بزرگی باشد که هم‌اکنون از حمایت‌های مالی هنگفت دولت‌های جی‌۲۰ منتفع‌ هستند.

شیوه‌ای که مساله قیمت غذا را مطرح می‌کند، مهم است؛ چون سیاست‌ها و واکنش در برابر سیاست‌ها را شکل می‌دهد. سیاست‌هایی که هدفشان تعدیل نوسانات قیمت غذا است مثل ممنوعیت‌های صادرات، برنامه‌های تثبیت قیمت و یارانه‌دهی به کشاورزان، به نتایجی متفاوت می‌رسد، خصوصا اگر قصد سیاست‌گذاران افزایش رفاه فقرا یا دفع آشوب‌های سیاسی در کشورهای در حال توسعه است. در عوض سیاست‌گذاران باید به سمت سیاست‌هایی بروند که جلوی افزایش قیمت غذا را بگیرد، مثل برداشتن موانع تجارت بین‌المللی محصولات کشاورزی و سرمایه‌گذاری در تحقیقات علمی مربوط به توسعه باروری محصولات، حفاظت از آب و خاک و انرژی‌های تجدیدشونده‌ای که در رقابت با غذا و زمین نیستند. سیاست‌گذاران همچنین باید بر روش‌های ابداعی برای کاهش خسارات مراحل پس از برداشت نیز تمرکز کنند؛ توجه کنید که تقریبا ۵۰ درصد محصولات در کشورهای با درآمد پایین به خاطر انبارها و سردخانه‌های بی‌کیفیت یا ناکافی و گرفتاری‌های مربوط به فرآوری از بین می‌رود.

چنین ملاحظاتی بهترین سیاست‌های بلند‌مدت و کوتاه‌مدتی است که می‌توان در برابر افزایش سطوح قیمت اتخاذ کرد و با تعدیل افزایش شدید قیمت‌های غذا، نوسان قیمتی نیز به همان خوبی تعدیل خواهد شد. توسعه تولید و کاهش ضایعات موجب می‌شود که قیمت‌ها افت کند و انباشت غذا در انبارها را تشویق نماید که این خود باعث تثبیت قیمت‌ها می‌شود. قیمت‌های غذا تبدیل به چالشی مهم برای جوامع شده‌ است. برای مقابله با این چالش، سیاست‌گذاران باید ابتدا آن را به درستی بشناسند.