رفتم بالاتر و رفقایم را پیدا کردم. همه مرده بودند، یکی کباب شده بود.» روایت‌ بازماندگان و کارگران معدن گوش شنوا ندارد. فعالان حقوق کارگری می‌گویند، اگر گوش شنوا بود چنین حوادث‌ مرگباری به وقوع نمی‌پیوست. «دنیای اقتصاد» گفت‌وگویی داشته با یکی از کارگران سابق معدن طبس که دوست ۲۳ ساله‌اش در این حادثه سوخته و مرده است و هرگز کودک هفت‌ماهه‌اش را نمی‌بیند. یکی دیگر از رفقایش یک سال مانده بود بازنشسته شود. گفته بود به همه شیرینی می‌دهم. بالاخره کابوس معدن تمام شد و کار سخت در میان حفره‌های گاز و زغال‌سنگ. این مرد اما به آرزویش نمی‌رسد.

یک سال به بازنشستگی بلوک B معدنجو منفجر شد و دیروز رفیقان جنازه‌اش را روی دوش گرفته و زاری کردند. کارگری که با او گفت‌وگو کردیم باور دارد: «درد آنجاست که این اتفاق می‌توانست رخ ندهد. یک سهل‌انگاری جان ده‌ها نفر را می‌گیرد. فقط اگر قبل از هر عملیات کاوش گروه ایمنی وارد معدن می‌شدند و مشخص می‌کردند وضعیت برای انجام عملیات مناسب است یا نه و بعد از آن کارگران وارد می‌شدند، این فاجعه به وقوع نمی‌پیوست. این یک اصل و  قانون است و در همه کلاس‌های آموزشی به ما می‌گویند، اما سال‌هاست که این اصل رعایت نمی‌شود. معمولا مسوول ایمنی به درستی کارش را انجام نمی‌دهد. به‌نظرم دلیل هم دارد.»

 او به شرح حوادثی می‌پردازد که در بسیاری از معدن‌های طبس تا اکنون اتفاق افتاده است، اما نه سرخط خبرها می‌آید، نه در شبکه‌های اجتماعی: «آن‌قدر در تمام این سال‌ها مرگ دیده‌ایم که باور نمی‌کنید. هنوز یک ماه نشده است. همین حدود چهار هفته پیش یک پرتاب زغال در معدن داشتیم که ۴ نفر سوختند. ۴ نفر مصدوم شدند؛ یعنی از سرتاپا سوختند، اما نمردند. هیچ‌کس از این مرگ‌ها حرف نمی‌زند.» صورت مردگان در تمام این سال‌ها جلوی چشمش می‌آید: «سال ۹۱، ۹ نفر جلوی چشم خودم پودر شدند.» مساله این است که آنها هیچ‌کدام آموزش ندیده بودند‌ و کار معدن تخصصی است. به همین دلیل است که سخنگوی کمیسیون صنایع مجلس پس از حادثه معدن می‌گوید: «آژیر مرکزی معدن طبس یا نبوده یا خراب بوده است. متهم اصلی در جایگاه نظارتی، کارگران نیستند، چون آموزش ندیده بودند. فردا کارگر و گاز و سیستم را مقصر اعلام نکنند.» در همین راستا محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس درباره حادثه طبس تاکید می‌کند: «هیچ مسوولی حق ندارد حادثه معدن را اقتضای کار بداند.»

دستکش و چکمه را هم از ما دریغ ‌کردند

«من سال ۱۳۹۵، برای کار کردن وارد یکی از معادن زغال‌سنگ طبس شدم، اما پس از ۳ سال و نیم بیرون آمدم. جایی ‌که کار می‌کردم زیرنظر معادن اصفهان بود. معادن طبس گسترده هستند و شرکت‌های متعددی آنجا کار می‌کنند. بیشترشان خصوصی هستند و پیمانکار. شرکت معدنی که من در آن کار می‌کردم، کارد را به استخوانم رساند. در آن سال با حق بیمه و سنوات و اضافه کار فقط ۵ میلیون و ۷۰۰ می‌گرفتم. خرج یک ماه زن و بچه‌ام را نمی‌رساندم. اگر واقعیت را می‌خواستی حساب کنید اصل حقوقم ۴ میلیون می‌شد. تازه به ما دستکش و چکمه و لباس مناسب هم نمی‌دادند.» او ابتدا به عنوان نیروی خدماتی وارد معدن می‌شود، اما بعد پای دستگاه‌های زغال‌سنگ می‌ایستد.

بعد از آن هم کارگر استخراج و تخریب می‌شود: «در این دوران خیلی سختی کشیدم. کار معدن تخصصی است. بدون آموزش، بدون گذراندن چندین دوره نمی‌توان در معدن حتی کارگری کرد. این چیزهایی است که بیشتر مردم نمی‌دانند و کارفرماها هم به آن اهمیت نمی‌دهند.» او با اینکه آموزش می‌بیند، اما به دلیل حقوق پایین، سختی کار و نبود امکانات اولیه، پس از سه سال و نیم ترک‌کار می‌کند، ولی روزهای سخت او تمام نمی‌شود، بچه‌هایش هنوز کوچک هستند و او نمی‌تواند کار و شغل دیگری پیدا کند.

اعتصاب کردیم، اما چیزی تغییر نکرد

این کارگر بار دیگر مجبور می‌شود، برای کار راهی شرکت معدنجو شود: «ما زیرنظر شرکت‌های پیمانکاری بودیم و به صورت مداوم معادن به مزایده گذاشته می‌شدند و شرکتی که پایین‌ترین مبلغ را می‌زد در مزایده برنده می‌شد.» اما واضح است که این قیمت پایینی که شرکت می‌دهد، متضرر اصلی فقط کارگر است: «معمول است که شرکت پیمان‌کاری قیمت را پایین می‌زند و از طرف دیگر مجبور است حقوق کارگر را کم بدهد. این یکی از مهم‌ترین مشکلات معادن اینجاست. من در یک سال گذشته خودم معدنی را دیدم که سه تا شرکت پیمانکار عوض کردند. این یعنی ۷۰۰ و ۸۰۰ نفری که از شهریور ۱۴۰۱ وارد معدن شدند، هر بار به دلیل عملکرد ضعیف و نادیده گرفتن حقوق کارگران مجبور شدند بروند. بارها کارگران اعتصاب کردند و وقتی اوضاع به این مرحله می‌رسید، شرکت را عوض می‌کردند.» اما عوض شدن شرکت‌ها هم باعث بهبود اوضاع کارگران نمی‌شود: «کار در معدن سخت‌ترین کار دنیاست. ممکن است در آینده این شرکت‌ها بروند، اما منحل نخواهند شد و در این میان حقوق کارگران چه می‌شود؟ حق بیمه‌ آنها چه می‌شود؟ ۴ درصد برای کار سخت و زیان‌آور را که می‌دهد؟ هر چه جلوی ما می‌گذارند، مجبوریم امضا کنیم.»

او مدام افسوس می‌خورد که به راحتی با چند اقدام اولیه، دوستانش می‌توانستند زنده باشند: «سطح ایمنی در معادن مختلف فرق می‌کند. من یک شیفت رفتم معدنجو و آمدم بیرون. واقعا از نبود ایمنی آنجا فرار کردم. بیشتر این شرکت‌های بخش خصوصی به صورت سنتی کار می‌کنند و نیمه مکانیزه هستند و امکانات اولیه را ندارند.» او تاکید می‌کند: «سنسور سنجش گاز در معادن سنتی نصب نیست. فقط دستگاه‌های گازسنجی کار می‌کنند. کارگاه‌های استخراج سنتی سطح ایمنی‌شان بسیار پایین است. نیروی کافی هم ندارند. سعی می‌کنند تا جایی که امکان دارد از همه‌چیز کم بگذارند.» همین مشکلات و نبود امکانات باعث شد که او بسیاری از دوستانش را در حادثه اخیر معدن از دست بدهد: «محمدجواد قاسمی، ۲۳ سال سن داشت. بچه‌اش تازه به دنیا آمده و فکر کنم، ۶ و ۷ ماهه است. آقای مختاری عزیز که آخرین روزهای خدمتش بود. ما با هم زندگی کارگری داشتیم. همین را هم از ما گرفتند.»

۴ نفر سوختند و خاکستر شدند

او شاهد بسیاری از اتفاقات ناگوار معادن مختلف در تمام سال‌های کار در معدن بوده: «شما فقط این حادثه را می‌بینید. در حالی که در تمام سال‌های گذشته بارها و بارها اتفاقات وحشتناکی افتاده است و کسی از آن حرف هم نمی‌زند.» او از تجربه پرتاب زغال در معادن زغال‌سنگ می‌گوید: «وقتی در فضای معدن انباشت گاز داریم حفره‌هایی در میان لایه‌های زغال وجود دارد که هنگام برداشت زغال این حفره‌های گازی با سرعتی باورنکردنی زغال را به بیرون پرتاب می‌کنند. اگر این زغال به هر چیزی برخورد کند آن را نابود می‌کند. می‌سوزاند. جزغاله می‌کند.» او یادش می‌آید، رفیق دیگرش آقای عبداللهی در سال ۹۸ به دلیل پرتاب زغال در لحظه اول جان خودش را از دست داده و همه را عزادار می‌کند: «اصلا چرا راه دور برویم همین یک ماه پیش، یک پرتاب زغال داشتیم که ۴ نفر سوختند و خاکستر شدند. ۴ نفر هم مصدوم. چه کسی جوابگوی زندگی آنهاست؟ چرا هیچ‌کس به دادمان نمی‌رسد.»

سال‌هاست که مسوول ایمنی نداریم

این کارگر از شرکت‌هایی می‌گوید که کفش کار به نیرویشان نمی‌دهند. لباس کار نمی‌دهند. حقوق مناسب نمی‌دهند: «با این کار سخت در طول یک‌سال ما باید حداقل بالای شش دست لباس کار بگیریم. متاسفانه کوتاهی می‌کنند. ببینید قبل از اینکه نیروی کار وارد جبهه استخراج زغال شود نخستین فردی که باید وارد شود فرد مسوول ایمنی است. این در کتاب قوانین آمده است. بعد از آن باید کارشناسان ناظر و مهندسان دیگر بروند و در صورتی که مسوول ایمنی کار را بررسی و گازسنجی را انجام داد، بعد باید کارگران وارد شوند.» با این حال به گفته او سال‌هاست که این اقدامات ایمنی نادیده گرفته می‌شود: «سال ۹۱ بود که حادثه تلخی در معدن یال شمالی افتاد و ۹ نفر در ثانیه پودر شدند.» سهل‌انگاری یک نفر باعث کشته شدن صدها نفر می‌شود. او دلیل خیلی از این مرگ‌ها را نبود حقوق مناسب می‌داند: «شرکت‌ها حقوق مناسب به کارگران و بعضا به متخصصان نمی‌دهند و می‌خواهند کار را کم‌هزینه جمع کنند. بارها دیده شده که مسوول ایمنی هم دل به کار نمی‌دهد. فقط یک سر می‌زند و می‌رود. در حالی که مسوول ایمنی باید تا آخر عملیات در معدن بماند. بهره‌برداری از منابع طبیعی سودش به جیب کارفرماها می‌رود و هیچ سودی برای کارگران و بعضا مهندسان ندارد.» حال باید دید که مرگ‌بارترین حادثه معدنی ایران بعد از یورت گلستان شرایط کار در معادن ایران را تغییر می‌دهد؟