در حالی که دولت بایدن عمدتا سیاست ترامپ را با مقداری تعدیل و تخفیف ادامه داده است و نتیجه سیاست فشار حداکثری ترامپ و بایدن چه بوده است؟ ایران که از محدودیت‌های توافق هسته‌ای رها شده است،  برنامه هسته‌ای خود را به طور گسترده‌ای پیش برده است.در همین حال،  ایران با ایجاد روابط نزدیک‌‌‌تر با مجموعه‌‌‌ای از جنبش‌ها و گروه‌ها در منطقه - حزب‌‌‌الله لبنان،  حماس در غزه،  حوثی‌‌‌ها در یمن،  و شبه‌‌‌نظامیان در عراق و سوریه،  به فشارهای خارجی پاسخ داده است. این «محور مقاومت» با هم،  اسرائیل را وارد طولانی‌‌‌ترین و خطرناک‌‌‌ترین جنگ خود در دهه‌‌‌های اخیر کرده،  حدود ۷۰‌درصد از تردد کشتی‌‌‌ها را از دریای سرخ منحرف کرده و عراق و سوریه را به کشورهای وابسته قابل اعتماد تبدیل کرده‌‌‌ است. با هر معیاری،  سیاست واشنگتن در قبال ایران شکست خورده است. حقیقت این است که برای تقریبا یک دهه،  واشنگتن رویکرد و نه استراتژی در قبال ایران داشته که در مخالفت و فشار بی‌امان خلاصه می‌شود.

آیا مذاکرات هسته‌ای می‌تواند به نوعی کاهش گسترده‌تر تنش‌ها منجر شود؟ دانستن این موضوع غیرممکن است چرا که طی دو سال(بعد‌از امضای‌برجام)  ترامپ قدرت را در دست گرفت و سیاست ایالات متحده را به کلی معکوس کرد. دولت بایدن می‌توانست مسیر خود را تغییر دهد،  اما می‌‌‌ترسید که انجام این کار واکنش شدید جمهوری‌خواهان را به دنبال داشته باشد. مشکل این است که رویکرد فعلی به یک استراتژی تبدیل نمی‌شود. من امیدوارم روزی ایران بتواند به جایگاه شایسته خود در منطقه و جهان بازگردد. اما امید، یک استراتژی نیست. ایالات متحده و متحدانش باید سیاستی را در قبال ایران طراحی کنند که واقعیت وجود جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسد - و سپس تهدیدها و مجازات‌هایی را برای بازدارندگی آن وضع کنند،  اما همچنین مشوق‌هایی را به کار گیرند تا دلیلی برای کاهش تنش‌ها داشته باشد. اما می‌تواند اصطکاک‌‌‌های بسیاری را که ممکن است این منطقه ناآرام را به یک جنگ طولانی و خونین بکشاند،  کاهش دهد.