آیا برای جنگ غزه و تمام رویارویی‌‌های تکمیلی آن پایانی وجود دارد؟در ظاهر، اوضاع برای اسرائیل خوب به نظر می‌‌رسد. آنچنان که مشخص است نیروهای نظامی اسرائیل در حال مقابله با حماس - مهم‌ترین عضو سنی محور مقاومت ایران - هستند. مقابله با حماس در غزه دستاورد مهمی خواهد بود حتی اگر به گفته یک ژنرال بازنشسته اسرائیلی، این گروه باقی بماند و پیروزی تنها «سه تا هشت سال» صلح به دولت یهود بدهد. اما ضربه زدن دوره‌‌ای اسرائیل به دشمنانش در لبنان، سوریه، غزه و کرانه باختری، دشمنان دولت یهود را از بین نمی‌‌برد. با این حال، ضد حمله تهاجمی اسرائیل در غزه نگرانی بیشتری را در تهران و بیروت در مورد جنگ تمام عیار بین اسرائیل و حزب‌‌الله ایجاد کرده و احتمال حمله اسرائیل علیه تاسیسات هسته‌‌ای ایران را افزایش داده است. علاوه بر این، عزم اسرائیل برای ادامه جنگ، به‌رغم کمپین فشار تهاجمی فزاینده دولت بایدن برای توقف آن، بازدارندگی اسرائیل در خاورمیانه را باورپذیرتر می‌کند، حتی اگر ویرانی در غزه یک فاجعه برای روابط عمومی باشد.  اما این پیروزی‌‌های تاکتیکی کوتاه‌‌مدت، اساسا مزیت‌‌های جمهوری اسلامی را تغییر نمی‌‌دهد و مزیت‌‌ها برای ایران بسیار است.

 گرفتاری اسرائیل در غزه

جداسازی تاکتیک‌‌ها از استراتژی در خاورمیانه تقریبا غیرممکن است. برای اسرائیلی‌‌ها، که در یک محیط پرتنش با اتحادهای در حال تغییر و بدون متحدان منطقه‌‌ای زندگی می‌کنند، انباشتن پیروزی‌‌های تاکتیکی یک استراتژی است. به عبارت دیگر، این دولت واقعا یک استراتژی بزرگ در قبال دشمن اصلی خود یعنی ایران ایجاد نکرده است.در عوض، امید داشت که انباشته شدن پیروزی‌‌های تاکتیکی، همراه با این انتظار که آمریکا در نهایت علیه جمهوری اسلامی مداخله نظامی خواهد کرد، به زیان ایران تمام شود. جمهوری اسلامی استراتژی بزرگی را برای دستیابی به تسلط منطقه‌‌ای دنبال کرده است. همزمان با گسترش محور نیروهای نیابتی، شاهد توسعه موشک‌‌های ایران هستیم. 

برای ایران، جنگ غزه فرصت‌‌هایی دارد که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد؛ ممکن است ده‌‌ها‌هزار سرباز ارتش اسرائیل در نوارغزه گرفتار شوند، زیرا هیچ جایگزینی برای اشغال آنجا احتمالا کارساز نباشد و این یک معامله بسیار خوب برای تهران است. مقاومت مسلحانه ممکن است برای سال‌ها ادامه یابد، به‌‌ویژه اگر ارتش اسرائیل نتواند انبارها و تونل‌‌های تسلیحات حماس را نابود کند. این واقعیت که اسرائیل مجبور شد بیمارستان الشفا را از نیروهای حماس پاکسازی کند، پس از آنکه بیمارستان را در اوایل جنگ پاکسازی کرد، نشانه خوبی از برنامه بلندمدت اسرائیل نیست. از دیدگاه ایران، جنگ جاری در نوارغزه مزایای بیشتری دارد. یکی از آنها این است که آسیب و ترومای پایدار فلسطینی‌‌ها در غزه می‌تواند کرانه باختری را متلاطم کند و حضور گسترده ارتش اسرائیل را در آنجا موجب شود. این امر می‌تواند تهاجم اسرائیل به لبنان را بسیار پیچیده کند. این در حالی است که اگر اسرائیل می‌‌خواهد مناطق مرزی شمالی خود را حفظ کند، این امر ضروری است.

 مرگ عادی‌‌سازی

با وجود امیدهای بسیاری در تل‌‌آویو، کنگره و کاخ سفید، اما عادی‌سازی اسرائیل و عربستان احتمالا مرده است. پیمان ابراهیم که بسیاری از اسرائیلی‌‌ها و آمریکایی‌‌ها فکر می‌‌کردند که مقبولیت صهیونیسم در میان مسلمانان را نشان می‌دهد، در حال حاضر آن‌‌قدرها مهم به نظر نمی‌‌رسد. در یک روز - ۷ اکتبر - اسلام‌‌گرایان سنی و شیعه یک اتحاد در حال ظهور سنی-اسرائیلی را شکست دادند. به‌نظر می‌رسد که حماس و تهران درک بهتری از «خیابان عربی» (طیف افکار عمومی در جهان عرب که اغلب در مخالفت یا در تضاد با نظرات دولت‌‌های عربی هستند) نسبت به دشمنان خود داشتند.

رویکرد اسرائیل به خاورمیانه همیشه از بالا به پایین بوده است؛ اما حتی قبل از اینکه بهار عربی به حاکمان منطقه آسیب وارد کند، حکومت‌‌های نظامی و پادشاهان عرب همیشه از دور شدن آشکارا از افکار عمومی در مورد موضوعات حساس محتاط بودند و اسرائیل همیشه یک مساله زنده بوده است. اما جنگ غزه منجر به بازتنظیم قابل‌توجه شد و تغییراتی در خصوص خطرات در مقابل منافع ایجاد کرد.برای امارات متحده عربی- ترکیب کوچکی از شیخ نشین‌‌ها که با خوشحالی با صهیونیست‌‌ها و ایرانی‌‌ها تجارت می‌کنند- سود حاصل از تجارت اسرائیل معنادار است. برای عربستان سعودی، کشوری بزرگ که به طور جدایی‌ناپذیری به هویت اسلامی خود وابسته است، مزایای رابطه با اسرائیل چندان روشن نیست.

 تاب‌آوری محور مقاومت

«محور مقاومت» ایران به طرز چشمگیری مقاوم است. آخرین تهاجم ویرانگر اسرائیل به لبنان در سال ۲۰۰۶ ممکن است مشکلاتی برای این جریان ایجاد کرده باشد اما کمترین آسیب طولانی‌‌مدت را به این جریان وارد کرد؛ جریانی که در دوره گذار و حکومت موقت، کنترل لبنان را در اختیار گرفته بود و احتمال ورود کشور به آشفتگی غیرقابل کنترل را کاهش داد.  در عین حال کمپین ترور اسرائیل علیه مقامات ارشد ایرانی در شام احتمالا فقط راهبرد ایران را تاحدودی خدشه‌‌دار خواهد کرد.  امروز، ذخایر موشکی حزب الله بزرگ‌تر و کشنده‌‌تر از سال ۲۰۰۶ است. سیستم تونل‌‌ها و ظرفیت متعارف آن در برابر ارتش اسرائیل گسترده‌‌تر است.

انباشت موشک‌‌های میان‌برد و کوتاه‌برد آن ممکن است برای اسرائیل بسیار زیان بار باشد. اگر جنگ تمام عیار آغاز شود، حزب‌الله ممکن است بتواند تل‌آویو را قبل از اینکه نیروی هوایی اسرائیل بتواند سایت‌‌های پرتاب را سرکوب کند، مهار کند. موشک‌‌های بزرگ‌تر و دوربردتر در سوریه را اضافه کنید  - که اگر دونالد ترامپ دوباره انتخاب شود، نیروهای آمریکایی را از گذرگاه اصلی سوریه-عراق خارج کند، حمل‌ونقل آنها آسان‌‌تر می‌شود- و بخش نظامی اسرائیل ممکن است تحت فشار قرار گیرد. به عبارت دیگر یک ایران مسلح به سلاح‌‌های متعارف و نیروهای نیابتی آن ممکن است در حال حاضر موجب بازدارندگی اسرائیل مجهز به سلاح هسته‌‌ای شده باشد. همچنین وعده‌‌های تهران مبنی بر «جنگ همه‌‌جانبه» دیگر در صورتی که آمریکا قصد حمله به ایران را داشته باشد، بر بازدارندگی واشنگتن که خسته از جنگ است تاثیرات گسترده‌‌ای دارد.

 ضعف در واشنگتن

آیا جو بایدن و لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا هنگام شلیک موشک به سمت مستشاران ایران در دمشق نشان دادند که اهداف شومی در سر دارند؟ آن هم در حالی که به تهران می‌‌گویند ایالات متحده تمایلی به تشدید تنش ندارد. وقتی آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا به ایران می‌‌گوید: «دوست داریم ببینیم که آنها به حوثی‌‌ها بگویند دست بردارید»، آیا فکر می‌‌کنید ایران شدت عملی را احساس می‌کند؟ پاسخ این سوالات در خودشان وجود دارد.برخی از مقامات ارشد دولت بایدن این تصور را دارند که واقعا ایران هدفی برای ساخت سلاح هسته‌‌ای ندارد. به گفته آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران در حال حاضر اورانیوم ۶۰‌درصد غنی شده کافی برای تولید سه سلاح هسته‌‌ای را دارد که می‌تواند به سرعت تا ۹۰ درصد، یعنی درجه ایده‌آل بمب، برسد.

ذخایر اورانیوم ۲۰ درصدی امکان چند مورد دیگر را نیز فراهم می‌کند. به گفته موسسه علوم و امنیت بین‌الملل که برنامه هسته‌‌ای ایران را از نزدیک رصد می‌کند، تهران می‌تواند اورانیوم با درجه بمب برای یک سلاح را در هفت روز تولید کند. یک ماه برای شش بمب کافی است و پنج ماه ۱۲سلاح امکان ساخت دارد. واشنگتن تجربه مشابهی را با کره‌شمالی از سر گذراند. در آنجا مقام‌‌های آمریکایی میل به باور به این مساله داشتند که فرصت یا شانسی وجود دارد که پیونگ یانگ از آزمایش هسته‌‌ای کوتاه بیاید و اگر نیامد، فرآیند خلع سلاح هسته‌‌ای بهتر از خطر به جان خریدن جنگ در شبه جزیره بود. صرف نظر از محاسبات تهران، بایدن مطمئنا در برابر جمهوری اسلامی جسورتر از جورج دبلیو بوش علیه کره‌شمالی نخواهد بود. تصمیم اخیر رئیس‌جمهور برای آزاد کردن ۱۰ میلیارد دلار سپرده برای پرداخت برق عراق به ایران، همراه با مذاکرات غیرمستقیم نه چندان محرمانه بین مقامات آمریکایی و ایرانی در عمان، قویا نشان می‌دهد که کاخ سفید به شدت در تلاش است تا تهران را راضی کند. واشنگتن از ایران می‌‌خواهد که حملات نیابتی خود به نیروهای آمریکایی و پیشروی اتمی خود را بدون آزمایش شکافت - حداقل قبل از انتخابات نوامبر متوقف کند.

 چه باید کرد؟

آمریکایی‌‌ها و اسرائیلی‌‌ها سال‌هاست که از درگیر شدن و افزایش تنش با ایران اجتناب می‌کنند و همین مساله باعث جسورتر شدن تهران شده است. اما دیپلماسی و تعبیرهایی که از آن وجود دارد، تحریم‌‌ها و حملات تلافی‌جویانه مسیر خود را طی کرده است. کاری که تل‌‌آویو در حال حاضر انجام می‌دهد یعنی تلاش برای شکست دادن نیروهای نیابتی ایران، زمانی که تهران هسته‌‌ای شود، بسیار دشوارتر خواهد شد. تل‌‌آویو ممکن است مجبور شود که یک دوئل خونین و دائمی سطح پایین با نیروهای نیابتی ایرانی را بپذیرد. مشکل لاینحل فلسطین از کرانه باختری، غزه، و احتمالا از درون خود سرزمین‌‌های فلسطینی، اسرائیل را می‌‌بلعد.

دیدگاه جمهوری اسلامی برای نابودی «شهرک‌‌نشین‌‌های استعماری صهیونیستی» از بین بردن رفاه و سرمایه‌گذاری خارجی اسرائیل است، نه یک رویارویی فاجعه‌‌بار هسته‌‌ای. سلاح‌‌های هسته‌‌ای ایران برای کنترل نهایی اسرائیل و ایالات متحده، ابزاری برای رسیدن به این هدف است. ما زمان زیادی را پشت سر گذاشته‌‌ایم و وانمود می‌‌کنیم که هر راه دیگری به جز اقدام نظامی علیه ایران، فرصتی برای کنترل یک دولت اسلام‌گرای دارای آستانه هسته‌‌ای است که به تسلط بر خاورمیانه نزدیک است. مسیر ترجیحی دولت بایدن - تشویق به تغییر کابینه در اسرائیل، تلاش برای راه‌حل دو کشوری و تشویق ولیعهد سعودی برای به رسمیت شناختن اسرائیل-  به صورت تضمینی شرایط را از بد به بدتر تبدیل می‌کند. همان‌طور که همه در خاورمیانه می‌‌دانند، و اسرائیلی‌‌ها برای لحظه‌‌ای قبل از ۷ اکتبر فراموش کردند، شاید قدرت سخت تنها گزینه معتبر باشد.