مشقت‌های معیشت متعارف

برای مداخله در یک کنش جمعی، پیش‌نیاز اصلی، تعهد اجتماعی و انگیزه‌عمومی است. مردم به عنوان کارگزاران غایی انتخابات، به طور بالقوه حامل چنین انگیزه و تعهدی هستند اما فعلیت یافتن چنین انگیزه‌ای مشروط به احساس رضایت عمومی از کفایت، کارآمدی و مردم‌داری نهادهای رسمی است. تنگناهای معیشتی و فروبستگی‌های اقتصادی، مردم را چشم به راه نسخه‌های ضربتی و اثربخش کرده است. بخشی از فروبستگی‌های اقتصادی البته حاصل تحریم‌های ظالمانه خارجی است اما چه بسا مردم در آن بخش از مشکلات معیشتی که به مدیریت‌ها برمی‌گردد خلاقیت و نوآوری خاصی که لازمه شرایط پیچیده کنونی است، نمی‌بینند. درست در یکی دو ماه منتهی به انتخابات، بازار خودرو، بورس، وضعیت اجاره‌بها، ‌‌‌ گرانی کمرشکن سبد معیشت مثل گوشت و مرغ و تخم‌مرغ و... با نوسان‌ها و بلکه جهش‌های غیرقابل تحمل همراه شد. مردم وقتی وضعیت رهاشده این بازارها را مشاهده می‌کنند و اقتصاد کشور را – درست یا غلط – در وضعیت «بی سامانی» می‌یابند، طبعا دچار فرسایش اعتماد می‌شوند و به این ترتیب سرمایه اجتماعی تخریب می‌شود. این احساس، ‌‌‌ اولین جایی را که به مخاطره می‌اندازد حضور و مشارکت پرشور در انتخابات است.

کم توجهی به راهبردهای رهبری

بیرون از تصمیمات اجرایی، ‌‌‌ وقتی به‌رغم توصیه‌های رهبری، ‌‌‌ مردم، تغییر معنا‌داری در مشی نهادهای نظارتی در رسیدگی به صلاحیت‌ها نمی‌‌‌بینند چه‌بسا تلقی آنان از موضوع رقابت در انتخابات دچار آسیب شود. اهمیتی ندارد که چنین تصور و احساسی چقدر با واقعیت‌ها سازگار است. چیزی که مهم است جولان نشانه‌ها و دلالت‌های متعدد است که این تلقی را در ذهن شهروندان رسوخ می‌دهد. اکنون با جمعی از شهروندان در سراسر کشور می‌توان مواجه شد که ادعا می‌کنند برای مشارکت در انتخابات به نامزدهای شناخته شده و مورد اعتماد نرسیدند. در روزگاری که شهروندان از اعتماد به فهرست‌های انتخاباتی دلزده شده‌اند و خوش دارند با علم و اشراف شخصی، ‌‌‌ نامزدهای دلخواه خود را برگزینند، برخی سختگیری‌ها در رسیدگی به صلاحیت‌ها، فضای رقابت را دچار نارسایی می‌کند و به این دلیل، درواقع دعوت به عدم‌مشارکت شکل می‌گیرد.‌ ای کاش نهادهای نظارتی، با ‌‌‌نهیب‌های مکرر رهبری در موضوع بررسی‌ها با التفات و اعتنای مضاعفی برخورد می‌کردند.

بی‌برنامگی نامزدها و جریان‌های سیاسی

شاخص‌ترین ویژگی این دور از انتخابات، ‌‌‌ غیبت برنامه‌ها و جولان نام‌ها و شعارها بود. برای شهروندانی که خوش داشتند از انتخاب‌های فهرستی پرهیز کنند، مطالعه برنامه‌ها و اهداف نامزدها اصلی‌ترین عامل برای حضور است. در این دور از تبلیغات، نامزدها اساسا به چیزی تحت عنوان «برنامه اقدام» توجه نداشتند و از غالب آنها چیز چندانی در این مسیر مشاهده نمی‌شد. این، بدترین وضعیتی است که می‌تواند کنشگران آگاه امروز را از یک انتخاب دقیق و هوشمندانه محروم کند. این آفت بزرگ، ‌‌‌حتی در کلان‌شهرها و پایتخت نیز به چشم می‌آمد. به نظر می‌رسد ضروری است نهادهای مرتبط با مقوله انتخابات، ‌‌‌ تدبیری طراحی کنند تا این نقیصه به یک سیره مستمر تبدیل نشود و عرضه «طرح و برنامه» آرام آرام از مناسک انتخابات حذف نشود.

سیاست‌های قدیمی رسانه‌ای

رسانه‌ها خصوصا صداوسیما در این دور از انتخابات با تدارکی ویژه – به لحاظ کمی – وارد صحنه شدند. حجم قابل‌توجهی از برنامه‌ها برای انتخابات ساخته شد و در روز برگزاری، ‌‌‌ تقریبا تمام شبکه‌های ملی و استانی، ‌‌‌ ساعات طلایی آنتن را به پوشش زنده انتخابات اختصاص دادند. اما باید این سوال را مطرح کرد که چرا این حجم از برنامه‌سازی نتوانست «مارپیچ سکوت» را شکل دهد و شهروندان را متناسب با این حجم هنگفت تبلیغات راهی صندوق‌ها کند؟ آیا به خط کردن تمامی شبکه‌های رادیو و تلویزیون در موضوع انتخابات، ‌‌‌ و استفاده از همه ظرفیت‌های هنری و ورزشی و دینی و... برای نفوذ در ذهن مخاطب، راهکاری اثربخش در این زمینه است؟ آیا بازاندیشی در سیاست‌های اقناعی و تبلیغی «جام جم» ضرورت ندارد؟ به نظر می‌رسد نهادهای پژوهشی در این رسانه باید در این سیاست‌ها بازاندیشی کنند و به این نکته توجه داشته باشند که در روزگار جولان شبکه‌های تعاملی، ‌‌‌ زبان دعوت و لهجه فراخوان دادن برای انتخابات از اساس تغییر کرده است.

آداب نوین مردم‌داری

بی‌هیچ پرده‌پوشی و انکاری باید پذیرفت که فضای ذهنی مردم در مقیاس کلان و بنیادین تغییراتی کرده است. ابعاد زندگی مردم طول و عمق و عرض متفاوتی یافته و به تعبیر جامعه‌شناسان،«زیست جهان» متحولی برای مردم ظاهر شده است. اینکه این سبک زندگی نوین از کجا آمد و چگونه به درون خانه و ذهن ایرانیان خزید موضوعی فرعی است. نفس دگرگونی در زیست جهان ایرانی غیرقابل انکار است. شهروندانی که در چنین حال و هوای جدیدی تنفس می‌کنند، ‌‌‌ اولویت‌ها و ضرورت‌های زندگی‌شان عوض شده است؛‌‌‌ فهرست نیازها و مطالبات آنها تغییر کرده؛ سبک زندگی و شیوه معیشت‌شان متحول شده است؛‌‌‌ و در یک کلام، ‌‌‌ ساختار ذهنی و نظام باورها و دستور زبان‌شان دستخوش تغییر شده است. مواجهه با چنین شهروندانی، ‌‌‌ محتاج مردم‌داری از نوع دیگر است. چنانچه مردم تصور و احساس کنند که میان آنها و حاکمیت، ‌‌‌ اشتراکات قابل اتکایی نیست طبعا به بازی‌های برد-برد یا به پذیرش متقابل یکدیگر روی خوش نشان نمی‌دهند. شاید در ریشه‌یابی میزان مشارکت مردم در انتخابات اخیر، ‌‌‌ توجه به این عامل هم بتواند بخشی از ماجرا را روشن کند.

اکنون به نظر می‌رسد در فردای انتخابات، ‌‌‌ وظیفه همگانی نهادهای حاکمیت، ‌‌‌ این است که به احیای وجه جمهوریت در ساختار سیاسی اجتماعی همت بیشتری کنند. با چنین راهکاری، ‌‌‌احتمالا سرمایه اجتماعی نظام ترمیم خواهد شد؛‌‌‌ پدیده انتخاب معنادارتر خواهد بود؛‌‌‌ اثربخشی صندوق ملموس‌تر می‌شود؛ و نهایتا تعهد و دلبستگی تمام جریانات جوشیده از درون ایران اسلامی تقویت می‌شود.

 

منبع : نورنیوز