تاریخ شفاهی- علینقیعالیخانی( ۱۸)
تندروی قابل ایراد پان ایرانیستها
خب در آن شرایط، یک عدهای تحتتاثیر حزب توده قرار گرفتند و رفتند تودهای شدند. درست هم نمیفهمیدند چه میخواهند بگویند. نمیخواهم بگویم ما خیلی خوب میفهمیدیم [با خنده] ولی خب آنها هم درست نمیفهمیدند اما چون حرفهای گندهتری میزنند و صحبت از کارل مارکس و فردریش انگلس میکردند، حرفهایشان دهان پُرکن بود یک عدهای هم برعکس، مثل من و رفقایم، میگفتیم «خب اینکه روشن است دنبالهاش روسها هستند» و بنابراین برایمان قابل قبول نبود. اعتقادمان این بود که باید به دنبال تفکری باشیم که روی ملیتمان بنا شده باشد و برای همین بیشتر موضع ملیگرایی داشتیم که به تدریج این تفکر تبدیل شد به چیزی به نام پانایرانیسم. بعدا وقتی این فعالیتها تبدیل شد به نهضت پان ایرانیست، مقداری تندروی قابل ایراد در آن وارد شد ولی اصل فکر توجه به ایران بود و عظمت تاریخ ایران و اینکه فطرتا این کشور هم لیاقتش را دارد و هم قدرتش را دارد که باز هم یک کشوری برای خودش بشود. آن فکر همیشه در من باقی مانده. این اعتقادات خیلی تند یک مقداری واکنش بر ضد اشغال ایران و بعد، تشکیلشدن حزب توده و نوکری علنی آن حزب از شوروی بود.