فوتبال دردسر‌ساز در نصف جهان

فارغ از چیستی ماجرا، آنچه مهم‌تر به‌نظر می‌رسد ظرفیت چنین اتفاقاتی است که در بستر روابط ایران و عربستان نقش‌آفرین است و به سان متغیرهای مداخله‌گری می‌ماند که می‌تواند اصل رابطه را تحت الشعاع قرار دهد. موضوعاتی که بنا به ماهیت رقابتی و چالشی روابط تهران و ریاض، می‌تواند در ماه‌های آینده در دیگر رخدادها از جمله عادی‌سازی احتمالی روابط عربستان با اسرائیل، افزایش سطح تنش‌ها میان ایران و آمریکا و همچنین بحران یمن جلوه‌گر شود و مجددا روابط را دستخوش چالش کند. مسائلی که این استعداد را دارند که به سرعت از جایگاه خود فراتر روند و بر سایر متغیرها اثرگذار شوند و تصمیم‌گیران را برای مدیریت چالش‌ها با محدودیت مواجه کنند.واقعیت این است که همچنان دو طرف در سطوح تصمیم‌گیری برای مدیریت این تنش‌ها با یکدیگر فاصله دارند.

توفان توییتری

از زاویه لغو بازی الاتحاد و سپاهان در قالب لیگ قهرمانان آسیا در روز دوشنبه ۱۰ مهر ماه بود که بار دیگر خوانش توافق ایران و عربستان به میانجی‌گری چین به کانون مباحث و مناقشات رسانه‌ای تبدیل شد و تحلیلگران و صاحب‌نظران به بازخوانی مجدد هزینه‌ها و دستاوردها پس از گذشت ۶ ماه از امضای آن پرداختند. عباراتی چون این یک توافق تاکتیکی است تا یک توافق استراتژیک...، عربستان به دنبال مهار نرم ایران بوده و از این زاویه به توافق نگاه می‌کند...، توافق ایران و عربستان به نفع ریاض و پکن بوده و آورده‌ای برای تهران نداشته... برخی از کلیدی‌ترین گزاره‌هایی است که در فضای مجازی، به ویژه توییتر یا این روزها ایکس بازتاب داشته است. در مقابل نیز عده‌ای دیگر معتقدند که عربستان از قدرت هژمونیک ایران در سطح منطقه‌ای احساس ضعف می‌کند و درصدد جبران با این گونه رفتارهاست. دسته‌ای دیگر هرگونه کوتاه آمدن در مقابل این گونه رفتارهای سعودی را نشانه ضعف دانسته و معتقدند که نباید تهران این بار کوتاه بیاید.

دسته سوم نیز راه میانه‌ای را برگزیده و این استدلال را مطرح کردند که چرا پس از وقوع هر اتفاق ریز و درشت که طبیعت نوپای روابط پرچالش ایران و عربستان در دوره جدید است، بلافاصله اصل رابطه و اصل توافق هدف قرار می‌گیرد؟ آیا تهران و ریاض باید سر هر موضوع سیاسی با تاثیرات اجتماعی، چارچوب رابطه را مخدوش کرده و به نقطه صفر برگردند. راهی که نزدیک به دو سال بر سر آن مذاکره شد و عالی‌ترین نهادهای تصمیم‌گیر دو کشور در آن نقش‌آفرینی کردند. آیا این نهادهای تصمیم‌گیر درکی از منافع دولت متبوع خود نداشتند و صرفا با چشم بسته توافق را امضا کردند؟

بازخوانی مخدوش یک توافق

آنچه از برآیند این دیدگاه‌ها نمایان می‌شود این واقعیت است که توافق ایران و عربستان که در اساس توافق سیاسی-امنیتی بود و دو طرف انگیزه‌های جدی برای مهار طرف مقابل داشتند، به سرعت و بخصوص در ایران به توافق اقتصادی ترجمه شد و انتظارات غیرواقع بینانه‌ای نسبت به آن شکل گرفت. همان انتظاراتی که یک دهه پیش در خصوص برجام شکل گرفت و آن را به حلال همه مشکلات از آب تا سیاست خارجی تبدیل کرد و از قضا چون این توافقِ بُت‌نما شدهِ خیالی قادر به معجزه نبود، اقبال عمومی و اجتماعی از آن رویگردان شد.

این مشکل نیز در تفسیر توافق تهران و ریاض پس از سال‌ها قطع رابطه صورت گرفت و چون در طول این بازه زمانی عربستان به سرعت به یک بازیگر اقتصادی با رونمایی از پروژه کلان اصلاحات و سند چشم‌انداز ۲۰۳۰ تبدیل شد، این ذهنیت از همان روزهای نخست شکل گرفت که با احیای روابط دیپلماتیک میان این دو رقیب منطقه‌ای، سرمایه‌های عربستان به سرعت راهی ایران خواهد شد و بسیاری از حوزه‌ها از جمله نفت و گاز، معدن، گردشگری و... را لبریز خواهد کرد. در صورتی که واقعیت این بود که سعودی‌ها سرعت بسیار کمی را برای توافق خود با ایران در نظر گرفته و با حوصله و با پرهیز از ورود به حوزه‌های اجتماعی که شائبه چالش دارد و مهم‌تر از آن نوعی امتیاز به ایران محسوب می‌شود، نسبت به این رابطه در دوره جدید برخورد کرده و می‌کنند.

از همان آغازین روزهای توافق، چند خط خبری در رسانه‌های عربستان دنبال می‌شد و تحلیلگران سعودی نسبت به آن ابراز نظر می‌کردند. اینکه زمان مشخص خواهد کرد که ایران نسبت به توافق پایبند خواهد بود یا آن را نقض خواهد کرد... یمن آزمون توافق ایران و عربستان است... توافق با میانجی‌گری چین انجام شده است... از این منظر می‌توان به خوبی مشاهده کرد که ادراک مقامات سعودی نسبت به توافق چیست و چه انتظاراتی از آن در مرحله‌بندی‌ای که برای خود تعریف کرده‌اند، وجود دارد. بر اساس توافق ۱۰ مارس ۲۰۲۳ در پکن قرار بود ظرف دو ماه سفارتخانه‌های دو کشور بازگشایی و سفرا مستقر شوند، اما این روند نزدیک به ۶ ماه به طول انجامید.

در طول این چند ماه غیر از اعزام حجاج ایرانی به عربستان، تحول دیگری در بحث رفت و آمدهای تجاری، لغو روادید، تبادلات دیپلماتیک، رسانه‌ای و دانشگاهی میان دو کشور آنگونه که افکار عمومی انتظار داشتند، صورت نگرفته است. وضعیتی که البته از دید طرف سعودی کاملا طبیعی و بر اساس همان فرمول‌بندی است که برای پیشرفت تدریجی و گام به گام بر اساس اقدامات متوازن ایران تنظیم کرده‌اند.

البته این مساله به معنای عدم‌جدیت عربستان در روابط با ایران نیست، بلکه به منزله انتظارات غیرواقع بینانه‌ای است که از سرعت طرف سعودی و افتادن در تله «زود و زیاد» در ایران به وجود آمده است. از قضا ریاض برخلاف سال‌های گذشته به دنبال تنش‌زدایی گسترده در سطح منطقه‌ای و متنوع‌سازی روابط خود و استفاده حداکثری از فضاهای شکاف میان بازیگران و قدرت‌های بزرگ است و موفقیت پروژه کلان اقتصادی خود را در ثبات سیاسی و امنیتی می‌داند که ایران بخشی از این معادله را تشکیل می‌دهد. حتی عادی‌سازی روابط با اسرائیل نیز در این چارچوب برای سعودی‌ها هدف‌گذاری شده است.

بنابراین وقوع چنین رخدادهایی از فوتبال گرفته تا اظهارات سیاسی سلبریتی‌ها تا حتی موضوعات کلانی چون جنگ یمن، اسرائیل، آمریکا به عنوان متغیرهای مداخله‌گر و وقوع رخدادهای غافلگیرکننده و شگفتی‌ساز در روابط ایران و عربستان، این ظرفیت را دارد که همچنان در متن این رابطه اختلال جدی ایجاد کند. آنچه تصمیم‌گیرندگان دو کشور باید نسبت به آن حساس باشند، حل و فصل این موضوعات برای تبدیل نشدن به یک مساله چالش‌برانگیز و همزمان واقع‌بینانه کردن انتظارات اجتماعی از حد و حدود این رابطه و توافق شکل گرفته بر اساس آن است. اغراق در ظرفیت‌های یک توافق نه تنها کمکی به بهبود فضای موجود نمی‌کند، بلکه شکل دهنده انتظارات تخیلی و رویاگرایانه مخرب خواهد بود.