ایران نوآنس در تحلیلی از این رویداد نوشت:  بر اساس گزارش‌های قبلی برگزارکنندگان اجلاس ژوهانسبورگ،  در این نشست معیارهای عضویت در بریکس تعیین می‌شود. شواهد نشان می‌دهند درباره معیارها و افزایش اعضای گروه میان بنیان‌گذاران بریکس اختلافاتی وجود دارد. ظاهرا چین و روسیه خواستار افزایش شمار اعضای گروه هستند اما هند و برزیل مخالف هستند. موضوع مهم دیگر اجلاس سران بریکس،  بررسی راهکارهای بیشتر برای معامله با ارزهای ملی و ایجاد ارز ذخیره جدید است. از نگاه ناظران،  مکانیزم سبد ارزی می‌تواند یکی از ابزارهای کشورهای بریکس برای مقابله با هژمونی دلار و همچنین تهدیدهای نوظهور باشد.

در اوایل قرن بیست و یک،  زمانی که گروه بریکس هنوز بریک (BRIC)   بود،  همه ناظران بیشتر توجه‌شان به جنبه‌ها و پتانسیل‌های اقتصادی این گروه بود. حتی سال ۲۰۱۱،  که با پیوستن آفریقای جنوبی به این گروه،  بریک به بریکس  تبدیل شد،  هنوز به نظر می‌‌‌رسید که این گروه ترجیح می‌‌‌دهد در چارچوب قوانین تثبیت‌یافته در نظم جهانی آمریکامحور،  با نهادها و موسساتی که موجود هستند کار کند. اگرچه همان زمان زمزمه‌های روسیه بر لزوم  وجود نظم بین‌‌‌‌المللی چندجانبه به صدایی بلندتر تبدیل شده بود و در ادبیات بین‌المللی هم در حال تکرار بود. اکنون که جهان در حال قطبی‌تر شدن است،  این پرسش به وجود آمده است که آیا بریکس می‌تواند یک پلتفرم برای انتقال نظم قدیم به نظم جدید جهانی باشد؟ اساسا برخی از تحلیلگران استدلال می‌کنند که بریکس با یک دیدگاه مشترک درباره نظم جدید جهانی به وجود آمد. نظمی که در آن هیچ دولت واحد یا هیچ اتحاد یا گروهی از دولت‌ها موقعیت مسلط بر امور بین‌المللی را نداشته و جهان جایی دموکراتیک‌تر باشد. با این حال به عقیده برخی دیگر از تحلیلگران،  آغاز به کار بریکس در میانه یک بحران اقتصادی و مالی غربی رخ داد تا مانع جهانی شدن بحران شود. به همین دلیل این گروه در شنیده شدن و پیشبرد ایده اقتصادی غیرغربی موفق شد،  اما درباره ایده‌های سیاسی آن باید تردید داشت. هسته اولیه ایده شکل‌گیری بریکس اقتصادی بود اما حالا هاله‌های سیاسی آن در حال درخشیدن هستند. شاید به مانند بسیاری از روندهای اخیر جهانی،  جنگ در اوکراین را بتوان بر تغییر نگاه‌ها به بریکس موثر دانست. جنگ اوکراین باعث قطبی شدن مواضع کشورها در جهان شد،  اتفاقی که آخرین بار در طول جنگ سرد رخ داده بود.