پای خانه کودک ناصرخسرو در میان است
خیز «بلدیه» برای «خانههای شهر»
خانه کودک ناصرخسرو یک مرکز حمایتی، آموزشی است که جزو نخستین تجربههای عملی کار با کودک کار بوده که از سال ۸۰ با کمک انجمن حمایت از حقوق کودکان در منطقه پامنار، بازار و ناصرخسرو تاسیس شد. به گفته خانم طاهره پژوهش، مدیرعامل انجمن حمایت از کودکان، هدف اصلی، پاسخگویی به نیاز کودکان کار در منطقه و تغییر نگرش مردم و مسوولان نسبت به کودکان با توجه به پیماننامه حقوق کودک بوده است. خانه کودک در سال ۸۰ کار خود را با یک مهدکودک شروع میکند و تعداد کودکان به ۴۰۰ کودک میرسد. خانم پژوهش در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» میگوید: «تلاش میشد عصرها کلاسهایی در مجموعه دایر شود که بچهها پیش از این تجربه آن را نداشتهاند. مانند کلاسهای کنکور، خلاقیت، داستانخوانی و فوتبال. خیلی از این بچهها؛ جزو کودکان کار بودند. بعضی صبح به مدرسه میرفتند و عصر در محله کار میکردند.»
شهرداری در آن سال یکی از اتاقهای «خانه نشریات» را به آنها میدهد. اما بعدتر کل ساختمان به خانه کودک تحویل میشود. بچههای کار از ساعت ۵/ ۷ تا ۹ صبح آنجا درس میخواندند و بعد سراغ کار میرفتند. مجموعه تا آنجا پیش میرود که برای کودکان در شرایط دشوار منطقه پرونده مددکاری تشکیل میدهند و هر سال پایش و ارزیابی بچهها انجام میشد. به گفته خانم پژوهش مشکلات خانه و شهرداری از سال ۹۴ شروع شد. اینکه برای تخلیه قرارداد بنویسند و چک بدهند و... هر بار هم موضوع با گپ و گفت در دفاتر مسوولان حل میشد. اسفند ۱۴۰۰ یکباره این ملک صاحب پیدا کرد و اعلام شد بخشی از آن باید واگذار شود. با یک دیوار، دستشویی، اتاق سرایداری و آشپزخانه از ساختمان جدا شد، آن هم بدون حکم قضایی. کار که به شکایت کشید، معلوم شد شهرداری بخشی از ملک را با مدعی تازه آن، تهاتر کرده است. اما با حکم دادگاه ساختمان به خانه کودک رسید. این پایان داستان نیست.
شهرداری این ملک را میخواهد، انگار خانهاش است. خانم پژوهش: «اینبار شهرداری به این دلیل که منطقه امنیت ندارد، درخواست تخلیه کرده، در حالی که سالهاست شهرداری هیچ رسیدگی به امور ساختمانی نکرده است.» ماجرای تهاتر و فرسودگی خانه، مدیران آن را نگران کرده و حتی یاد سال ۸۶ و خانه کودک شوش افتادند که ابتدا اعلام شد آنجا قنات پیدا شده و ممکن است بچهای داخل آن بیفتد، بعد خانه و یک مرکز نگهداری کودکان وابسته به بهزیستی که کنار آن بود را تعطیل کردند و بعدتر ستاد جهیزیه از آن سر درآورد. به نظر میرسد که این حکمهای تخلیه برای NGOها تلاشی است برای محدودیت بیشتر آنها، به گونهای خودشان بار و بنه را جمع کنند و بروند. خانم پژوهش: «با توجه به سابقه خانه کودک ناصرخسرو، درخواست کردیم جای مناسبی به ما واگذار کنند و بعد از بهسازی، این ملک به خانه کودک ناصر خسرو واگذار شود. اما به صورت شفاهی اعلام شده که با ما قراردادی نخواهند داشت.»
در بیش از ۲۰ سال، بچههای کار و محله طعم مشق و درس و بازی را جور دیگری تجربه کردهاند، بعضی دکتر شدهاند و بعضی مهندس و چندتایی حتی بورس گرفتهاند، خیلیهایشان هم کارگر هستند، اما حداقل این شانس را داشتهاند میان هزار تا سیاهی محله و زندگی، ساعاتی رنگی هم داشته باشند. وقتی از بچههای کار حرف میزنیم، از آنها که تا کمر در سطلهای زباله خم شدهاند یا سر چهارراه شیشه دستمال میکشند، سریع باندهای مخوف را جلوی چشم نیاورید. هر چه شرایط اقتصادی سختتر شود، تورم بالاتر برود، کارخانهها تعطیل شود، بچههای بیشتری باید قید مدرسه و بازی را بزنند و نانآور خانه شوند. یا صبح مدرسه بروند و ظهر زبالهگردی کنند که جزو بدترین اشکال کار است. چیزی نزدیک به ۸۰ درصد این کودکان، خانه و خانواده دارند.
البته جمهوری اسلامی در سال ۸۴ متعهد شده که در این رابطه اقدامی انجام دهد و آییننامه آن نیز نوشته شد، اما هیچ کاری در این زمینه انجام نشد. در محلههایی مانند پامنار، بازار، ناصر خسرو که کوچهها از بچهها قل میزند، وجود یک خانه کودک کم است، اما همان هم سالهاست که با چنگ و دندان خود را نگه داشته، در این فضا مسوولان شهری به جای حمایت، نباید حقوق بچهها و کودکان کار را زیرپا بگذارند.