عدماطمینانها در مورد توافق ایران و عربستان
محرکها و تصورات و فرضهای کلیدیای وجود داشت که منجر به این تغییر نگاه استراتژیک در تهران و ریاض شد: اول، عدماطمینان فزاینده در مورد نقش ایالات متحده در منطقه با توجه به خروج از افغانستان و چرخش استراتژیک به سمت آسیا که این تصور قوی را شکل داده است که نقش ایالات متحده در منطقه رو به افول است. دوم، جنگ روسیه در اوکراین و این تصور که صرف نظر از نتایج جنگ، به چالش کشیدن نظم بینالمللی توسط روسیه میتواند منجر به تغییرات استراتژیک بزرگی شود. سوم، آینده برنامه هستهای ایران بدون چشماندازی برای توافق در کوتاهمدت که عمدتا ناشی از حمایت تهران از جنگ روسیه در اوکراین و نحوه برخورد با معترضان بود؛ آخرین مورد هم، تحولات در ایران است. ترکیب این عوامل باعث شده است که عربستان سعودی و ایران استراتژیهای خود را برای تعامل با یکدیگر و همچنین در قبال سایر بازیگران (ایالات متحده، روسیه و چین) بازنگری و تنظیم کنند.
گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مورد غنیسازی اورانیوم ایران در آستانه ۸۴درصد به معنای نزدیک شدن ایران به خط قرمز آمریکاست که بر پیچیدگی شرایط میافزاید. با توجه به گزینههای بسیار کم باقیمانده برای راهحل دیپلماتیک، منطقه در مسیری خطرناک قرار دارد، زیرا پتانسیل تشدید تنش نظامی افزایش مییابد. عدماطمینان در منطقه خطر درگیری را افزایش میدهد، بنابراین هم عربستان سعودی و هم ایران منافعی در کاهش تنشها دارند. باید در تفسیر موفقیت این توافق محتاط باشیم، زیرا عربستان سعودی، ایران و سایرین به شرطبندی خود بین شرق و غرب در فضای سیال فعلی ادامه خواهند داد. نتیجه همسویی ایران و عربستان در درازمدت در وهله اول به نتایج فاکتورهایی که منجر به توافق شد، بستگی دارد؛ یعنی برنامه هستهای ایران و ناآرامیهای سیاسی، آینده جنگ روسیه در اوکراین، روابط آمریکا و چین و... اینکه آیا اینها منجر به نظم جهانی جدید میشود یا نه.