به گزارش خبرآنلاین فوربز در ادامه نوشت: بزرگ‌ترین بازنده در مانور عربستان، اسرائیل بود. چرا سعودی‌ها با در آغوش کشیدن دولت یهودی در وهله اول، به متحد تازه یافته خود، اسرائیل، خیانت می‌کنند؟  زمان تصمیم عربستان سعودی برای ایران را در نظر بگیرید: اندکی پس از آنکه نتانیاهو ائتلافی با احزاب تندروی اسرائیلی ایجاد کرد و الحاق کرانه باختری را اعلام کرد. عربستان سعودی در همان زمان یعنی ۱۱ مارس آشتی با ایران را اعلام کرد و گفت عادی‌سازی کامل با دولت یهودی منوط به رفتار تل‌آویو با فلسطینی‌ها به علاوه تضمین‌‌‌های امنیتی آمریکا خواهد بود. واقعیت این است که خاندان سلطنتی عربستان از زمانی که انگلیسی‌ها این سرزمین را در سال ۱۹۲۷ به آنها واگذار کردند، همواره نگران مشروعیت، ثبات و تسلط خود بر این کشور بوده‌اند. اختلافات داخلی، قبیله‌ای و مذهبی همواره سلطنت را تهدید کرده است. بنابراین، آنها یک معامله تاریخی با اسرائیل انجام دادند که در زمان ترامپ شکل گرفت، اما تنها به قیمت این بود که هر وقت روابط فلسطین و اسرائیل وخیم شد، خود را در معرض انتقاد شدید قرار دهند، همان‌طور که اخیرا در زمان نتانیاهو این کار را انجام داده است. ایران نیز خود را حامی حقوق فلسطینیان می‌داند و همواره دشمن اسرائیل بوده است. بنابراین قیام مجدد فلسطین به نفع مواضع ایران است و نقش عربستان را به عنوان حامی واقعی مسلمانان تهدید می‌کند. محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی طرح عادی‌سازی روابط با اسرائیل را آغاز کرد اما به دلیل خشم اعراب احتمال آن ضعیف شده است.

می‌توان تصور کرد که پسرعموهای توطئه‌گر، بنیادگرایان افراطی و رقبای قبیله‌ای چاقوهای خود را برای کودتا تیز می‌کنند، زیرا بن‌سلمان به طور فزاینده‌ای در بین مسلمانان نامحبوب می‌شود. در درازمدت، ایالات متحده به دنبال افزایش تولید نفت و در نتیجه حفاظت از متحدان نفتی در مناطق آشفته است. به همین دلیل است که عربستان خواهان تعهد هسته‌ای چند دهه‌ای از جانب آمریکاست. اما واشنگتن در بلندمدت یا حتی میان‌مدت چندان علاقه‌ای به ارائه تضمین‌های امنیتی یا استراتژیک برای کشورهایی که از سوخت فسیلی استفاده می‌کنند، ندارد. بنابراین سعودی‌ها به اطراف نگاه می‌کنند و می‌بینند که به طور متناقض، رقبای آنها مانند ایران و روسیه از علاقه مندان به نفت هستند. همان‌طور که چین است. از این نظر، مهم‌تر از همه، آنها در یک طرف هستند. دولت اردوغان در ترکیه پس از ویرانی‌‌‌های زلزله، ضعیف به نظر می‌رسد. او اکنون عمیقا منفور است. در یک دموکراسی آزاد و باز، حزب  او در انتخابات ۱۴ مه ‌شکست خواهد خورد. حمایت او در کنار اسرائیل از آذربایجان نیز ضعیف خواهد شد. هم ترکیه و هم اسرائیل از آذربایجان به عنوان رقیب منطقه‌ای ایران از شمال حمایت می‌کردند. برای مدتی به نظر می‌رسید که این حرکت جناحی ژئواستراتژیک ممکن است حواس ایران را از تسلط بر مناطق عربی به جنوب منحرف کند. چه اردوغان در قدرت بماند یا نماند؛ بدون ترکیه در تعادل، به نظر می‌رسد ایران آماده برتری است.