رفت و آمد مهندس روحانی غیرعادی بود
رضا نيازمند :
هنگامی که اسداله علم، نخستوزیر بود. چند ماه بود که نخستوزیری علی منصور روی زبانها افتاده بود. مهندس روحانی چندین مرتبه خانه ما آمد. من و روحانی کلاس ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ در مدرسه دارالفنون همکلاس بودیم، ولی پس از شروع به کار خیلی کم یکدیگر را میدیدیم و این زمان رفتوآمد اخیر او غیرعادی بود. جلسه اول و دوم درباره سیاست حرف میزد. جلسه سوم من را دعوت کرد با او نزد حسنعلی منصور بروم و میگفت این جوان آتیه دارد. جلسه بعد گفت منصور به زودی نخستوزیر میشود و مشغول تهیه لیست وزرا است. جلسه دیگر گفت منصور به دستور شاه یک لیست بزرگ درست کرده که نام وزرا و سفرا و استانداران و... در آن است. شاه گفته این لیست را به دادگستری و ساواک بفرستند. جلسه دیگر گفت آن لیست را ساواک و دادگستری تقلیل دادند و حالا ۵۰۰ نفر ماندهاند که شاه همه را قبول کرده و گفت تو در لیست هستی برای پست وزارت صنایع، حالا برویم نزد منصور و اسمت را در حزب او جزو طرفداران او بنویس و در جلسات شرکت کن. گفتم من از این جوان خوشم نمیآید. او از دوران دبیرستان بدنام بود. روحانی چند مرتبه دیگر هم آمد. یک مرتبه گفت هیات دولت منصور هفته دیگر معرفی میشود و من هم (یعنی خودش) وزیر آب و برق هستم. باز نزد منصور نرفتم. چند روز بعد منصور نخستوزیر شد.