دیگر تنها طرف ایران در مذاکره هستهای آمریکا نیست
معمای «۱+۲» مذاکرات برجامی
دو رویداد منطقهای در سیاست خارجی ایران ظرف ۱۰ روز گذشته باعث شده تا در بنبست مذاکرات احیای برجام و بروز تنشها در روابط تهران و پایتختهای اروپایی، زمزمههای فعال شدن میانجیگران منطقهای در روابط ایران و ایالاتمتحده مجددا مطرح شود. سفر ۲۷ آبان وزیر امور خارجه عمان به تهران و سفر ۸ آذر علی باقری به دوحه قطر به گمانهزنیها در این خصوص دامن زده است.
این مساله به ویژه با توجه به سابقه چند دههای سلطاننشین عمان در میانجیگری میان جمهوری اسلامی و غرب و همچنین نقش جدید امیرنشین قطر در تسهیلگری میان دو طرف، گمانهزنیها را محتملتر کرده است.
روابط بسیار خوب و در حال گسترش مسقط و دوحه با ایران و آمریکا باعث شده تا این دو دولت عرب خلیج فارس از شانس و احیانا موفقیت در این مسیر برخوردار باشند.
با این حال محدودیتهای این دو بازیگر برای میانجیگری به ویژه در شرایط تصاعد بحران که بهنظر میرسد ایران و غرب در حال ورود به این مسیر هستند، تا حد زیادی کاهش پیدا خواهد کرد. در این میان اما پای یک متغیر مهمتر در میان است که میتواند شانس موفقیتهای عمان و قطر را بیش از حد انتظار پایین بیاورد.
این متغیر بروز تنش در روابط ایران و اروپا است که در طول یک دهه گذشته، اتحادیه اروپا و بهویژه تروئیکای اروپایی نقش تسهیلگری در روابط تهران و واشنگتن برای شکلدهی به توافق هستهای و احیای مذاکرات برجام پس از خروج دونالد ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک را ایفا کردند. نقشی که منجر به انتقادات گسترده طرف اروپایی از سیاستهای برجامی دولت جمهوریخواه و فعال کردن سازوکاری تحت عنوان اینستکس برای دور زدن تحریمهای اعمالی ترامپ شد و زمینههای شکاف دو سوی آتلانتیک را به وجود آورد.
اما آنچه این فضا را در روابط ایران و اروپا تغییر داد، متغیر جنگ اوکراین و حمله روسیه به این کشور اروپای شرقی بود که زمینههای تغییر نگرش اروپاییها را نسبت به همکاریهای نظامی در حال توسعه تهران و مسکو به وجود آورد.
در واقع حساسیتهای اروپا نسبت به اوکراین به عنوان آخرین سنگر و دیوار اتحادیه اروپا در مقابل روسیه به میزانی است که ملاحظات و دغدغههای امنیتی قاره سبز را نسبت به آنچه حضور پهپادی ایران در اوکراین خوانده میشود، فعال کرده است.
این مساله باعث شد تا از اواسط خرداد ماه زمینه برای تغییر نگرش اروپا فراهم شود. آنچه این مسیر را تشدید کرد، ناامیدی اروپا از رویکرد برجامی ایران بود.
در واقع روابط ایران و اتحادیه اروپا از زمان پاسخ منفی تهران به بسته پیشنهادی جوزپ بورل مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا برای احیای برجام و به ویژه پس از بروز اعتراضات و ناآرامیها دچار تغییر شده و تنش به جای مصالحه در ادبیات تصمیمگیرندگان دو طرف جای گرفته است.
حمایت اروپا از اعتراضات در ایران با فعال کردن قطعنامه حقوقی در شورای حقوق بشر با محوریت آلمان و صدور قطعنامه سیاسی در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی با محوریت آمریکا و تروئیکای اروپایی یعنی فرانسه، آلمان و بریتانیا و کشاندن پرونده پهپادها به تحقیق و تفحص به عنوان مقدمهای برای ارسال پرونده به شورای امنیت بخشی از تغییر الگوی رفتاری اروپا در طول چند ماه گذشته است، که زمینه تغییر ادبیات و رویکرد اروپا را فراهم کرده است.
آیا تاریخ تکرار میشود؟
ورود ایران و اروپا به فاز تنش با کاهش مطلوبیتهای توافق احیای برجام باعث شده تا ایران به سمت فعال کردن میانجیهای منطقهای متمایل شود.
البته فعال شدن میانجیهای منطقهای خود دارای انگیزههایی جدا از درخواست ایران است و دولتهای عرب خلیج فارس نزدیک به ایران هر زمان که زمینه برای به وجود آمدن تنشها بین ایران و آمریکا فراهم شده، برای در امان ماندن از شرارههای بحران به سمت میانجیگری و مدیریت تنش متمایل شدهاند.
اما با فرض تمایل ایران برای سپردن نقش میانجیگری به مسقط و به ویژه دوحه در شرایط کنونی، پرسش مهمی که طرح میشود این است که آیا تاریخ مانند بازه زمانی ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ که عمان زمینههای مذاکرات منتج به توافق هستهای ۲۰۱۵ را تسهیل کرد، مجددا تکرار خواهد شد؟
از منظر علم تاریخ، حوادث تاریخی فقط یکبار اتفاق میافتد؛ هم شرایط امکانی یک حادثه یا رویداد و هم شرایط زمانی آن به هیچوجه شبیه رویداد دیگر نخواهد بود.
تغییر زمان و مکان این واقعیت را بازگو میکند که یک تحول در فوریه یعنی جنگ اوکراین رخ داده و بسیاری از موضوعات را به شکل ایجابی یا سلبی تغییر داده و ایران را هم درگیر خود کرده است.
کارل مارکس فیلسوف سرشناس آلمانی این گزاره را به زبان دیگری مطرح میکند با این مضمون که «تاریخ خودش را تکرار میکند؛ ابتدا در قالب تراژدی و سپس در قالب یک کمدی.» امروزه دیگر اثبات حقانیت این گفته مارکس که تاریخ به صورت جدی یکبار تکرار میشود، شاید چندان کار دشواری نباشد، چنانکه خود این عبارت مدتهاست که از فرط تکرار به یک نقلقول کلیشهای بدل شده است. برای اثبات جمله مارکس مصداق در طول تاریخ فراوان است. از این زاویه است که انتظار برای نقشآفرینی دولتهای عرب خلیج فارس در تنش میان ایران و غرب بر اساس نقشآفرینی سالهای ۹۱ تا ۹۲ هم انتظار چندان معقولی به نظر نمیرسد. به این معنی که شرایط زمانی و مکانی ۱۴۰۱ اساسا متفاوت از شرایط یک دهه گذشته است که در آن نظام بینالملل و زیرسیستمهای منطقهای آن با مسائل و چالشهای کمتری مواجه بود و طبیعتا سرعت حل و فصل موضوعات هم سریعتر بود.
بر این پایه شبیهسازی این ذهنیت که میتوان همچون مقطع قبل نقش میانجیگری و تسهیلگری را به جنوب خلیج فارس سپرد، نه علمی و نه واقعبینانه است. اگرچه این نافی استفاده از ظرفیت همسایگان به ویژه با توجه به اولویت سیاست همسایگی در دولت سیزدهم نیست، اما مساله بر سر عدم استفاده از مسیرهای قابل تحققتر است که در شرایط کنونی نه تنها در حال کمرنگ شدن است، بلکه خود در حال تبدیل شدن به یک چالش مضاعف است.
اروپا خود طرف دعواست
در واقع در شرایط کنونی اتحادیه اروپا تبدیل به یک طرف دیگر دعوا در کنار آمریکا شده است. به ویژه با توجه به اولویتهای امنیتی اوکراین برای اتحادیه اروپا، امکان نادیدهانگاری این متغیر در آینده روابط تهران و پایتختهای اروپایی و به ویژه در شرایط کنونی مذاکرات متوقفشده برجام وجود ندارد و حل مساله اوکراین جایگاه تعیینکنندهای در تغییر نگرش اروپا نسبت به ایران ایفا میکند.
در واقع به فرض میانجیگری عمان یا قطر در روابط ایران و آمریکا و احتمال مذاکرات مستقیم دو کشور برای حل گرههای مذاکرات احیای برجام، حل مسائل ایران با اروپا خود تبدیل به یک متغیر مداخلهگر در روند احیای برجام خواهد شد و این مساله طبیعتا کارشکنیهای اتحادیه اروپا به ویژه تروئیکای اروپایی را به دنبال خواهد داشت. در واقع واسطهها خود در شرایط کنونی تبدیل به یک مانع شدهاند.
از این منظر انتظار برای نقشآفرینی اعراب با توجه به تغییر و تحولاتی که در نظام بینالملل به وجود آمده چندان واقعبینانه نیست و معادله برجامی کنونی جدا از ایالات متحده، اکنون با دو طرف دیگر یعنی اتحادیه اروپا و تروئیکای اروپایی مواجه است که هر کدام ملاحظات خاص خود را بر مذاکرات متوقفشده اعمال خواهد کرد.