حالا اما فدراسیون فوتبال ایران می‌‌‌گوید به دنبال لغو این بازی از طریق فیفا به دنبال دریافت خسارت ۱۰‌میلیون دلاری است.  بازی دوستانه تیم ملی فوتبال ایران با کانادا که قرار بود در تاریخ ۵ ژوئن (۱۵ خرداد) در شهر ونکوور کانادا برگزار شود، پنج‌شنبه‌‌‌شب ۵ خرداد در پی فشارهای سیاستمداران کانادایی به‌‌‌طور یکجانبه از سوی فدراسیون فوتبال این کشور لغو شد. پیش از اعلام رسمی لغو یک طرفه بازی دوستانه کانادا و ایران از سوی فدراسیون فوتبال کانادا، بازیکنان تیم ملی کانادا امتناع خود را از حضور در این دیدار دوستانه به فدراسیون فوتبال کشورشان اعلام کرده بودند.  در بخشی از بیانیه‌‌‌ای که فدراسیون فوتبال کانادا پس از اعلام رسمی لغو این بازی دوستانه منتشر کرد، این ادعا مطرح شده است: «در یک هفته اخیر شرایط ژئوپلیتیک غیرقابل دفاع مربوط به میزبانی از تیم ملی ایران به‌‌‌طرز چشمگیری تفرقه‌‌‌انداز شده بود و در واکنش به آن، این بازی لغو شد.» جدای از دلایل مختلفی که می‌توان برای این مساله مطرح کرد، بازیکنان تیم ملی کانادا نگران این موضوع بودند که چنین تصمیماتی چه تاثیری روی آنها به عنوان مردم عادی یا برندها دارد. این بازیکنان خودشان حالا برندهایی قابل‌توجه هستند، روابطی با کسب و کارها و حامیان مالی دارند که باید آنها را در نظر بگیرند.

در واکنش به این اقدام، سخنگوی دولت ایران روز شنبه ۷ خرداد طی یادداشتی با عنوان «اولویت سیاست بر ورزش و حقوق بشر!» نوشت: «لغو یکجانبه بازی تیم ملی فوتبال ایران با کانادا، نمونه دیگری از تاثیر سیاست بر ورزش در عین ادعای آزادی و نفی سیاست در ورزش است.»

باوجود تلاش‌ها و اظهاراتی که فوتبال و سیاست را دو مقوله جدا تعریف می‌کند، اما جدایی سیاست از ورزش، امروزه بی‌معنی است و این پدیده توانسته با شاخص‌های متعددی، خود را بیش از پیش به سیاست متصل کند. در جهان معاصر، ورزش، دولت و سیاست به نحو درهم تنیده‌ای با یکدیگر مرتبط هستند و می‌توان از ورزش به عنوان یک عامل مهم اجتماعی نام برد. امروزه فوتبال چنان به زیست فضای همه مردم جهان گره خورده که در میان آنها وفاداری و ایمان پدید آورده است. در واقع در‌گذار پارادایمی از تعریف کلاسیک سیاست به معنی انحصار مشروع زور در یک قلمرو مشخص به «زیست سیاست» شاهد طرح و تعریف مفاهیمی مانند دیپلماسی ورزشی هستیم که ورزش توامان به عنوان ابزارهای صلح و آشتی یا اجبار و فشار مطرح می‌شود.  صرف نظر از ابعاد زیستی، بهداشتی، اقتصادی، اجتماعی، سرگرمی و تفریحی ورزش و مسابقات ورزشی، این پدیده دارای نتایج سیاسی است که روابط دولت‌ها، گروه‌های اجتماعی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و با مفاهیمی چون قدرت ملی، رقابت، همگرایی و صلح، واگرایی، ستیز و منازعه، ناسیونالیسم و ملی‌‌‌گرایی، اتحاد و وحدت ملی و نظایر آن پیوند می‌‌‌خورد و بر نگرش و رفتار دولت‌ها و ملت‌ها نسبت به یکدیگر تاثیر می‌‌‌گذارد. با این حال فوتبال تنها مورد استفاده دولت‌‌‌های ملی نبوده بلکه گروه‌‌‌های فرو ملی نیز می‌‌‌کوشند تا از پتانسیل بالای این ورزش در جهت نشان دادن مخالفت خود با دولت‌‌‌ها یا تقویت همگرایی خود بهره بگیرند.

در سال‌های اخیر همواره سازمان‌ها و انجمن‌‌‌های ورزشی خواستار عدم‌دخالت سیاست در ورزش و رویدادهای ورزشی بوده‌‌‌اند و حتی برای حصول این امر؛ بارها افراد، سازمان‌ها و کشورهایی را مورد جریمه یا تحریم از رویدادهای ورزشی قرار داده‌اند. اما تاکنون جدایی ورزش از سیاست به سختی از حدود شعاری‌‌‌اش فراتر رفته است. در این میان رویداد المپیک همواره به عنوان بزرگ‌ترین رخداد ورزشی، محلی مناسب برای اعلام مواضع سیاسی کشورهای شرکت‌کننده بوده است. با وجود تاکید شدید کمیته بین‌المللی المپیک بر جدایی سیاست و ورزش از یکدیگر، سایه سیاست همیشه بر سر ورزش بوده و هرگاه لازم بوده دول سیاسی از آن بهره‌‌‌برداری کرده‌‌‌اند.

نمونه متاخر آن تحریم المپیک زمستانی چین از سوی آمریکا و کشورهای همسو با آن بوده است.  همچنین اختلافاتی که ایران و عربستان بعد از قطع روابط دیپلماتیک در سال ۲۰۱۶ مبنی بر بازی در زمین بی‌طرف داشتند که منجر به نقض آن از سوی ریاض و اجبار تیم‌های باشگاهی ایران برای حضور و برگزاری دیدار در زمین عربستان شد، بعد دیگری از تاثیرات سیاست بر فوتبال را به خوبی نشان می‌دهد. با این حال همین مقوله اجبار و تحریم، روی دیگری نیز دارد که ژانوس زیست سیاست را تشکیل می‌دهد و آن نقش ورزش در مقوله صلح‌سازی است که خود را در برقراری روابط دیپلماتیک به خوبی منعکس ساخته است. دیپلماسی پینگ پونگ آمریکا و چین در اوایل دهه ۷۰ میلادی که منجر به برقراری روابط واشنگتن و پکن پس از سال‌ها قطع ارتباط شد، مثال بارزی از نقش ورزش در برقراری روابط سیاسی است. حال تاثیر سیاست بر ورزش در صلح‌سازی باشد یا تنبیه و تحریم، یک چیز در جهان ما قابل اثبات است؛اینکه سیاست امروز به زیست سیاست تبدیل شده است و ورزش نیز وجهی از همین زیست سیاست را تشکیل می‌دهد.