با اقتصاددانان
منزوی اما تاثیرگذار
اگر هرمان هاینریش گوسن (۱۸۵۸-۱۸۱۰) وجود نمیداشت، مارکسیسم ناگزیر او را به وجود میآورد: نظریهای اقتصادی که کاملا مبتنی بر فایدهگرایی است. اعتقاد کامل به اینکه نفع پرستی شخصی، منافع فرد و عموم را هماهنگ میسازد، دفاع از مالکیت خصوصی (به جز در مورد زمین) در اجرای دستورات الهی، رد کامل هر چیزی که نشان از کمونیستم و سوسیالیسم دارد، خلاصهای از پیامهای اجتماعی هرمان گوسن به شمار میآیند. تنها اشکال قضیه، تاریخ انتشار کتاب گوسن (سال ۱۸۵۴) است که دارای عنوان عجیب توسعه قوانین مناسبات انسانی و قواعد رفتار انسان که منبعث از آن است و در زمان انتشار آن مارکس به جز انتقادی که از پرودون کرده بود، هیچ مطلبی در مورد اقتصاد ننوشته بود. گوسن در سال ۱۸۱۰ در راینلند آلمان متولد شد و پدرش مامور جمعآوری مالیات بود. او در سال ۱۸۲۹ به دانشگاه بن وارد شد و در سال ۱۸۳۱ لیسانس حقوق گرفت. گوسن تحصیلات خود را در برلین و بن ادامه داد و در سال ۱۸۳۴ به خدمت دولت درآمد. به نظر میرسد که گوسن از شغل دولتی راضی نبود و چون در شغل دولتی هیچ پیشرفتی حاصل نکرد، در سال ۱۸۴۷ استعفا داد. از این زمان به بعد از زندگی خصوصی او اطلاع چندانی در دست نیست. او که از عدم استقبال مردم از کتابش به شدت دلسرد شده بود، همه نسخ فروش نرفته آن را جمعآوری کرد و از بین برد. گوسن معتقد بود کتاب توسعه مناسبات قوانین مناسبات انسانی و قواعد رفتار انسان که منبعث از آن است، به علم اقتصاد همان کمکی را میکند که کوپرنیک به نجوم کرده است. لذا، وقتی جونز، در سال ۱۸۷۸ فهمید که چنین کتابی وجود دارد، او و والراس تنها رد چند نسخه از آن توانستند بیابند. والراس با شگفتی متوجه شد که گوسن نه فقط اصل نزولی بودن مطلوبیت نهایی را تنظیم کرده و (با گذاشتن زمان روی محور افقی) آن را ترسیم کرده، بلکه به تمایز میان منحنی مطلوبیت نهایی با شیب منفی و منحنی تقاضا با شیب منفی آگاهی داشته است. مطلبی که دوپویی اساسا متوجه آن نشده بود. همچنین جونز با تعجب متوجه شده بود که گوسن نظریهای برای عدم مطلوبیت نهایی نیروی کار تنظیم کرده که شباهت زیادی به نظریه خود او در این مورد دارد و در عین حال شامل نمودار برابری عدم مطلوبیت نهایی کار و مطلوبیت نهایی محصول ایجاد شده است. هر دو این اقتصاددانان به خصوص از آنچه بعدا «قانون دوم گوسن» نامیده شد، حیرت زده شدند: «حداکثر رضایت فرد وقتی حاصل میشود که او درآمد خود را میان خواستهای مختلف چنان تقسیم نماید که آخرین واحد پولی که برای هر خواسته خود خرج میکند رضایت خاطری برابر برایش ایجاد کنند.»به سهولت نمیتوان فهمید که گوسن تحت تاثیر چه کسی بوده است. او ممکن است آثار آدام اسمیت و بنتام را خوانده باشد، ولی چون به هیچ ماخذی اشاره نمیکند، این تاثیر چندان روشن نیست. روشن است که او کتاب کارل هاینریش رائو تحت عنوان راهنمای اقتصاد سیاسی را خوانده که البته رائو خود دنبالهرو آدام اسمیت بوده است. اما اگر هم تحت تاثیر غیرمستقیم این منابع قرار داشته، ولی خود چنان اصالتی به خرج داده که در تاریخ اقتصاد کم نظیر است. با این حال، گوسن به خاطر همین اصالت، بهای زیادی پرداخت چرا که از اقتصاددانان زمان خود و از متون اقتصادی زمانه خود دور ماند. کتاب او به نحو بدی تنظیم شده بود. هیچگونه فصل بندی نداشت و از انشایی خشک و نامناسب برخوردار بود و در آن علاوه بر استفاده از ۲۴ نمودار، از جبر و مثالهای طولانی ریاضی استفاده زیادی شده بود و این همه در زمانی بود که ضدیت عمیقی با استفاده از ریاضیات در مسائل اجتماعی وجود داشت. لذا، اینکه کتاب گوسن مورد توجه قرار نگرفت چندان عجیب نیست. حتی اگر به نثر بهتری هم نوشته میشد و آسانتر در اختیار قرار میگرفت، چون در زمان نامناسبی انتشار یافته بود، شانس توفیق کمی داشت.
ارسال نظر