مهندس اقتصاددان
ژول دوپویی (۱۸۶۶-۱۸۰۴) اقتصاددانی با پیشینه مهندسی است که کمک زیادی به پیشبرد اقتصاد در قرن نوزدهم کرده است. دیگر همردیفهای او عبارتند از: دیونیسوس لاردنر (۱۸۵۹-۱۷۹۳)، شارل آله، (۶۲-۱۸۱۰) و ویلهلم لانهارت (۱۹۱۸-۱۸۳۲). ابتدا تصور میشد که مطالعات او کاملا انفرادی و متعلق به خود او است، ولی اکنون مشخص شده است که او بخشی از جریان مطالعاتی در «مدرسه عالی پل و معدن» در پاریس بوده است که تجزیه و تحلیلهای اقتصادی را برای قیمتگذاری فعالیتهای عمومی مورد استفاده قرار میداد. دوپویی در سال ۱۸۰۴ در شمال ایتالیا متولد شد، ولی در فرانسه تحصیل کرد. او، هم در مدرسه عالی فنی و هم در مدرسه عالی پل و معدن تحصیل کرد و در سپاه پل و معدن خدمت نمود و در سال ۱۸۵۵بازرس کل در این سازمان شد.
دوپویی در چند مقاله بسیار مهم از جمله درباره مالیات و عوارض حمل و نقل (۱۸۴۲)، اندازهگیری مطلوبیت فعالیتهای عمومی، (۱۸۴۴) و مطلوبیت اندازهگیری (۱۸۵۳) به طرح این نکته پرداخت که چگونه میتوان به توجیه ساخت راه، کانال و پل توسط دولت برحسب منافع اجتماعی آن پرداخت. به نظر او این منافع اجتماعی بیش از قیمتی است که واقعا بابت کالا پرداخت میشود و لذا بیشتر مردم حاضرند بابت خدماتی که دریافت میکنند پول بیشتری از آنچه که عملا میپردازند، پرداخت کنند. دوپویی با استفاده ضمنی از مفهوم تبعیض در قیمتگذاری و با این فرض که دولت برای هر واحد اضافی خدمت، حداکثر هزینه را دریافت میکند و با افزایش خدمات، عوارض را به نسبت کمتری پایین میآورد، منحنی مطلوبیت را با شیب نزولی برای خدمات عمومی به دست آورد. بدین ترتیب، کل دریافتی از خدمات مساوی است با سطح زیر منحنی مطلوبیت نهایی و به همین ترتیب، مطلوبیت کل حاصل از خدمت مزبور مساوی است با سطح کل زیرمنحنی مطلوبیت نهایی. با این حال، «مطلوبیت نسبی» یا آنچه که مارشال آن را «مازاد مصرفکننده» مینامید، برابر است با مابهالتفاوت مطلوبیت کل و مطلوبیت نهایی ضربدر تعداد واحد خدمت ارائه شده. اگر منحنی مطلوبیت نهایی را همان منحنی تقاضا بدانیم- فکر بکری که هیچگاه به ذهن دوپویی نرسید- مطلوبیت نسبی توسط سطح مثلثی شکل زیرمنحنی تقاضا و بالای مستطیل تقاضا و مقدار، اندازهگیری میشود. به همین ترتیب، کاهش عوارض یک خدمت عمومی، خالص مازاد مصرفکننده را به میزان کاهش قیمت منهای زیانی که به دریافتی دولت وارد شده بالا میبرد. دوپویی مازاد تولیدکننده را حاصل فروش خدمات مثلا پلها میدانست که از تفاوت کل دریافتی و مجموع هزینه نهایی به دست میآید. از نظر او سودی که از پل عاید جامعه میشود، برابر با جمع مازاد مصرفکننده و تولیدکننده است.
اگر مقالات دوپویی را با آنچه آلفرد مارشال در مورد همان مفاهیم نوشته مقایسه کنیم، نواقص استدلالات دوپویی به خوبی آشکار میشود. جدا از این که او مطلوبیت را با تقاضا یکی میداند و به طور ضمنی فرض میکند که مازاد مصرفکننده برای افراد مختلف قابل جمعاند، به نظر میرسد دوپویی به این که کارهای عمومی میتوانند برای افراد دیگر، به جز مصرفکنندگان این خدمات، نفع داشته باشند، اعتقادی ندارد با وجود این، دپوییمنفی بودن شیبمنحنی تقاضا را به طور مستقل از کورنو مطرح کرده و محققا نخستین کسی است که نظریه مطلوبیت را برای بسط برخی از فرضیههای مقدماتی در تجزیه و تحلیلهای هزینه، فایده در امور عمومی مورد استفاده قرارداده است.
استانلی جونز علیالظاهر در هنگام نوشتن کتاب نظریه اقتصاد سیاسی خود در سال ۱۸۷۱ از کارهای دوپویی مطلع نبوده است. حتی آلفرد مارشال نیز مدعی است که در دهه ۱۸۷۰ که عقاید اقتصادی خود را ابراز میکرد، از کارهای دوپویی اطلاعی نداشت.
به هر حال، هر دو این اقتصاددانان بعدا احترام فراوانی برای تلاشهای پیشگامانه دوپویی قائل شدند.
ارسال نظر