اقتصاددانی همچنان ناشناخته

جان رائه، (۱۸۷۲-۱۷۹۶) یک کتاب مهم نوشته که بیان برخی اصول جدید در موضوع اقتصاد سیاسی نام دارد و در سال ۱۸۳۴ منتشر شد و مورد توجه سینیور و جان استوارت میل قرار گرفت. میل، از این کتاب مکررا در کتاب خود اصول اقتصاد سیاسی نام برده با این وجود کتاب رائه بی‌خواننده باقی مانده است. به طوری که وقتی خلاصه تجدیدنظر شده آن با عنوان جدید نظریه جامعه شناختی سرمایه در سال ۱۹۰۲ منتشر شد، اقتصاددانان، مشهوری مثل بوم - باورک، ویکسل و فیشر آن را بسیار ستودند.

در واقع فیشر به قدری تحت تاثیر قرار گرفته بود که کتاب مهم خود نظریه بهره را که در سال ۱۹۳۰ نوشت به جان رائه و یوگن فون بوم - باورک که «پایه بنایی را گذاشتند که من سعی در ساختن آن داشتم» اهدا کرد. تقریبا همه از این که رائه توانسته بود دو ستونی که نظریه سرمایه مکتب اتریش بر آن استوار شده - یعنی این عقیده که سرمایه اضافی تنها تولید را با «طولانی‌تر کردن» فرآیند آن افزایش می‌دهد و نیز این عقیده که تولید به تاخیر افتاده همیشه به دلیل ترجیح زمانی کمتر از تولید جاری ارزش دارد - پیش‌بینی نماید، شگفت‌زده شده بودند.

به علاوه او تحلیل خود از این دو عامل را چنان با نیروهای فرهنگی و اجتماعی می‌آمیزد که «تمایل موثر برای انباشت سرمایه» به صورت مسابقه‌ای میان فرآیند فنی و ترجیح زمانی در می‌آید.

خلاصه این که توجیه کافی برای این که رائه کتاب خود را نظریه جامعه‌شناسانه سرمایه بنامد، وجود دارد. عدم توجه به کتاب رائه به‌رغم این که جان استوارت میل آن را ستوده، تا حدودی نیز به این علت است که این کتاب در کانادا نوشته شد، در آمریکا به چاپ رسید و عنوان فرعی آن اشتباهات نظام آزادی تجارت و برخی از آموزه‌های دیگر کتاب ثروت، این توهم را به وجود می‌آورد که کتاب در نفی اقتصاد کلاسیک نوشته شده است. جان رائه در اسکاتلند متولد شد و در دانشگاه ادینبورگ و آبردین تحصیل کرد، بدون این که مدرکی دریافت نماید. او در سال ۱۸۲۲ به کانادا مهاجرت نمود و در مقام مدیر مدرسه مشغول به کار شد. در سال ۱۸۴۸ ابتدا به کالیفرنیا و سپس به هاوایی رفت و به تدریس و مداوای بیماران پرداخت و برای روزنامه‌ها مقاله نوشت. او در سال ۱۸۷۱ به آمریکا بازگشت و پس از یک سال در نیویورک در گذشت. تجارب رائه از جوامع در حال توسعه باعث شد که نظر درستی در مورد مداخله دولت در امور اقتصادی پیدا کند. او در کتاب خود استدلال می‌کند که دولت‌ها قادرند «تمایل موثر برای انباشت» را به کمک مقررات مربوط به حق‌الامتیازها، مالیات ازکالاهای غیرضروری، محدودیت‌های بانکی، آموزش و پرورش رایگان و حمایت از صنایع تازه پا ممکن سازند. استدلالات او در این زمینه، شبیه استدلال‌های فریدریش لیست است که در همین ایام در موضوعات مشابهی قلم می‌زد و با مسائل توسعه در کشورهای در حال توسعه دست و پنجه نرم می‌کرد.