ایران و افغانستان در سیاست خارجی آمریکا
در این چارچوب، خاورمیانه در بهترین شرایط بین ۵ تا ۱۰ درصد اولویتبندیها در سیاست خارجی آمریکا خواهد بود. چین و مدیریت چین، کانون سیاست خارجی آمریکاست.برخلاف شوروی در جنگ سرد که تقریبا هیچ ارتباط اقتصادی با بلوک غرب نداشت، چین در اعماقِ اقتصادهای غربی ریشه دوانده است. موسسات تامین اجتماعی آمریکایی حدود یک تریلیون دلار در شرکت های چینی برای پرداخت حقوق بازنشستگی کارکنان آمریکایی سرمایهگذاری کردهاند. چین یک منبع کلیدی تامینِ مالی برای دولت آمریکا محسوب می شود.
سیاستگذاری و مدیریت روابط با چین برای آمریکا به هیچ وجه قابل مقایسه با روابط شوروی یا روسیه نیست. موضوع تایوان، جدیترین بحران امنیتی در روابطِ چین با آمریکاست.چینیها مشغول برنامههای وسیع سایبری، برخورد با کشتیهای تایوانی، ورود در رسانه های اجتماعی مردم تایوان و شکستن دیوار صوتی حتی به صورت روزانه هستند. چینیها دهها جزیره مصنوعی در دریای چین جنوبی ساختهاند و آنها را حریم دریایی خود میدانند و با آمریکاییها در تفسیر قانون دریاها اختلافات روزانه دارند.اگر چینیها تایوان را اشغال کنند، با چه نوع عکسالعمل آمریکا مواجه خواهند شد؟
در شرقِ اروپا، اوکراین مهمترین موضوع امنیتی آمریکاییها با روسیه است. سرمایهگذاری عظیم روسیه در صنایع نظامی و تسلط روزافزون بر منابع و گذرگاههای قطب شمال، چالشهای نوینی را برای آمریکا در صحنه ژئوپلیتیک اروپا و اوراسیا ایجاد کرده است.در این شرایط شکننده با چین و روسیه، بزرگترین کابوس دولت بایدن، بالارفتن قیمت نفت است. بالارفتن قیمت نفت نه تنها به نرخ رشد اقتصادی متصور در آمریکا لطمه می زند بلکه شرایط سیاست داخلی را به نفع جمهوریخواهان بهبود می بخشد.در این چارچوب است که دولت بایدن میخواهد به ترتیب به اولویتهای زیر بپردازد:
۱-ایجاد بلوکهای متعدد در آسیا و اروپا برای کاهش نفوذ چین و کاهش نرخ رشد صندوق ارزی چین از طریق شدت گرفتن قطبهای جدید تولیدی و زنجیرههای عرضه کالا و خدمات.هند در آسیا و آلمان در اروپا دو شریک جدی و بالقوه دراین استراتژی هستند اما هردو آنقدر اهرمهای جدید مالی و تولیدی پیدا کردهاند که احتمالا با دیپلماسی پیچیدهای کوشش کنند هم با آمریکا و هم با چین همکاری کنند.اگر این بلوکبندی و چندجانبهگرایی آمریکا در هر پنج قاره شکل یابد در یک بازه زمانی ۱۰-۵ ساله جواب خواهد داد. معلوم نیست در سال ۲۰۲۴ دولت بایدن تداوم یابد یا اینکه دولت جمهوریخواهی، اولویتهای جدیدی را مطرح کند.یک مقام عالیرتبه آلمانی به این نویسنده اشاره میکرد که ما نمیدانیم نوامبر ۲۰۲۴ جهتگیریهای سیاست خارجی آمریکا چه خواهد بود. از این رو باید دو استراتژی موازی را دنبال کنیم: الف) با آسیاییها روابط گستردهای ایجاد کنیم و ب) تا میتوانیم بین صنعت و بانکداری آلمانی و آمریکایی وابستگی متقابل ایجاد کنیم تا خارج از فراز و نشیبهای سیاسی، منافع ما حفظ شود و هر دولتی به قدرت میرسد مجبور خواهد بود روابط استراتژیک آمریکا با آلمان را تداوم بخشد؛
۲-محدود کردن انتخابهای روسیه در شرق و مرکز اروپا از طریق حفظ تعهدات ناتو، همکاری با ترکیه و گسترش روابط انرژی و اقتصادی با کشورهای شرق و مرکز اروپا. محدود کردن روسیه، پروژهای به مراتب سهلتر از محدود کردن چین است، زیرا مسکو توان کار درازمدت اقتصادی و حضور درازمدت نظامی در خارج را ندارد.مانور سیاسی، دخالتهای سایبری و رفت و آمد آزاد در قطب شمال، کانون فعالیتهای روسیه خواهد بود.از سوی دیگر، شاید اتحادی میان مسکو و پکن متصور نباشد، زیرا در چنین حالتی روسیه قدرت دوم خواهد بود و غرور تاریخی، وسعت جغرافیایی و توان قدرتمند هسته ای/ نظامی آن، چنین جایگاهی را شایسته نمیداند.برخلاف چین که توان IT، هوش مصنوعی، ۵G و اینترنتی قابل توجهی دارد و خواهد داشت، روسیه در این نوع تکنولوژیها از چین و آمریکا فاصلهای جدی دارد و هر قدر تلاش کند خود را نمیتواند به Silicon Valley برساند. چالش بزرگ واشنگتن این است که اروپاییها را با خود در تقابل با روسیه هماهنگ کند و شاید شریکی قابل اتکا در ترکیه برای محدود کردن مسکو پیدا کند. به نظر میرسد در هر دو استراتژی چین و روسیه، دولت بایدن شرکای مطمئنی در مجلسین آمریکا دارد.
۳-در این چارچوب روابط وسیع با قدرتها و تمرکز بر بازسازی اقتصادی آمریکا، واشنگتن، خاورمیانهای آرام و بدون دردسر میخواهد که هم کم هزینه کند و هم خود را«آلوده بحرانهای تمام نشدنی و دولتهای ناکارآمد آن» نکند.از این رو به نظر میرسد دولت بایدن، افغانستان را به پاکستان برون سپاری کرد که با پول کشورهای عربی و احیانا چین، از هزینههای نظامی و سیاسی آن رهایی یابد.آمریکا در ۷۰ کشور پایگاه نظامی دارد و بعد از این میخواهد انتخاب کند کدام اهمیت دارد. راه برای نفوذ چین و روسیه در افغانستان هماکنون باز شده است.آمریکا عراق را نیز به دولتهای عربی خلیجفارس، اردن و مصر نزدیکتر کرده تا عراق منطقه درمانی و خود درمانی کند؛
۴- و اما ایران.در اواخر سال ۲۰۲۰، دولت ترامپ از «معاهدۀ آسمانهای باز» (Open Skies Treaty) خارج شد.این معاهده به ۳۴ عضو آن اجازه میداد که با هماهنگی قبلی و با شرایطی از قبل تنظیم شده، هواپیماهای کشورهای عضو از فراز آسمانهای یکدیگر پرواز و عکسبرداری کنند.یکی از دلایلی که دولت ترامپ در جلب حمایت کنگره مطرح کرد، افزایش تواناییهای قابل توجه تکنولوژیک آمریکا در فضا از طریق ماهوارهها بود که چنین پروازهایی که ۱۹۶ مورد آن توسط آمریکا از زمان عملیاتی شدن معاهده از سال ۲۰۰۲ اجرا کرده بود را بی اثر می کرد.در این راستا، یکی از دلایل خروج نیروهای نظامی آمریکا از خاورمیانه همین مورد فناوریهای جدید است: پهپادهایی که در کمتر از سه ساعت میتوانند هر نقطهای از منطقه را هدف قرار دهند یا ماهوارههایی که تحرکات کشورهاو نیروها را میتوانند ۲۴ ساعته و همه روزه ثبت کنند.سپس این اطلاعات در واشنگتن بررسی و تصمیمگیری شوند. نیروهای نظامی آمریکا ممکن است کاملا خاورمیانه را ترک کنند ولی تشکیلات نظامی و امنیتی گسترده آمریکا در جزیره العرب که خطری در شرایط عادی متوجه آنها در این کشورها نیست و منبع درآمدی نیز برای واشنگتن محسوب می شود، ادامه پیدا خواهند کرد.