رحمن قهرمانپور، پژوهشگر ارشد مسائل خاورمیانه تحلیل کرد
تاکتیک اعراب در مواجهه با ایران
وی معتقد است سیاست خارجی کشورهایی چون عربستان و امارات بیشتر تابع تحولات بیرونی است تا تحولات داخلی و آنها نسبت به ایران استقلال عمل کمتری دارند. به گفته قهرمانپور، یکی از دلایلی هم که باعث شد آنها در این مقطع به سمت ایران بیایند تحولات بینالمللی و ناامیدیشان در رابطه با حمایت ترامپ از آنها است؛ چراکه پایتختهای عربی اکنون به نوعی دریافتهاند که نمیتوانند به ترامپ اعتماد کنند و به همین خاطر به این نتیجه رسیدهاند که بهتر است با ایران وارد تنشزدایی شوند.
مسوولان دیپلماسی کشورهای عربی در کنفرانس منامه از لزوم اعمال دیپلماسی برای حلوفصل معضلات با ایران خبر دادهاند. با این حال این مقامات همچون همیشه از ایران به شدت انتقاد کردهاند. این مواضع مقامات عرب را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟ آیا این مواضع را میتوان چراغ سبزی به تهران برای مذاکره تلقی کرد؟
درحالحاضر هر دو مسیر از سوی تهران و پایتختهای عربی درحال پیگیری است. از یک طرف ایران و اعراب درحال فشار آوردن بر یکدیگر هستند تا بتوانند امتیاز بیشتری کسب کنند و از طرف دیگر برای حل مسائل از طریق دیپلماتیک اعلام آمادگی کردهاند. بنابراین به نظر میرسد که هم خط افزایش فشار طرفین بر یکدیگر درحال پیگیری است و هم خط مذاکره و رسیدن به یک راهحل. شرایط متغیر منطقهای و بینالمللی نیز این وضعیت را تشدید میکند. به این مفهوم که عربستان سعودی و اماراتمتحدهعربی اینگونه تصور میکنند که اگر قرار است توافقی صورت بگیرد چه بهتر که در این توافق بتوانند امتیاز بیشتری کسب کنند. بنابراین از لحاظ منطق دیپلماسی قابل درک است که پایتختهای عربی بخواهند همزمان هر دو خط را برای کسب امتیاز بیشتر ادامه دهند.
آیا در این برهه ایران و کشورهای عربی میتوانند مسیر دیپلماسی را پیش ببرند؟
تلاشهایی از سوی ایران و همچنین برخی کشورهای عربی در جریان است؛ اما به هر حال به نظر میرسد که کشورهای عربی در انتظار هستند ببینند که مساله ایران در برجام به کجا ختم میشود و آیا میانجیگریهای فرانسه نتیجهای خواهد داشت یا خیر. همچنین جهتگیریهای واشنگتن نیز برای کشورهای عربی بسیار اهمیت دارد و آنها میخواهند که سیاستهای خود را در قبال ایران با آمریکا تنظیم کنند. به نظر من اکنون برای بررسی موضعگیری اعراب زود است و شاید ۳،۴ ماه دیگر که فضا شفافتر شد، کشورهایی چون عربستان، امارات و حتی بحرین بتوانند درخصوص حلوفصل تنشها تصمیم بگیرند.
در این راستا برخی معتقد هستند که کاهش تنش با کشورهای عربی لازمه کاهش تنش با واشنگتن است یا بالعکس. شما کدام گزینه را درست میدانید؟ و ایران در صورت آغاز کاهش تنشها آن را از چه سطحی(منطقهای یا بینالمللی) آغاز خواهد کرد؟
هر دو مورد تقریبا صحیح است و بستگی به سطح تحلیل دارد. من در مورد کشورهای عربی سطح تحلیل را نظام بینالملل میبینم؛ اما در مورد ایران بهنظر میرسد که بهتر است کشور در سطح منطقهای کاهش سیاستهایش را پیش ببرد؛ چراکه در سطح بینالمللی، ایران با آمریکا یا اروپا دچار تنش است و برایش به صرفهتر است که از سطح منطقهای کاهش تنش را آغاز کند. اما کشورهایی مانند عربستان و امارات در سطح بینالمللی وضعیت بهتر و روابط گستردهتری با کشورهای غربی دارند و در تلاش هستند که اقداماتشان را در سطح بینالملل پیش ببرند.
به نظر شما طرح «پویش صلح هرمز» که اخیرا توسط رئیسجمهوری ایران به سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس ارسال شد تا چه حد نشاندهنده تمایل تهران به حل مشکلات منطقهای محسوب میشود؟
در واقع ایران بهدنبال آن است که یک ابتکار عمل منطقهای داشته باشد ضمن آنکه نیم نگاهی نیز به برجام دارد. اما نامه اخیر بیانگر آن است که ایران درحالحاضر مساله منطقهای را بیشتر در اولویت قرار داده است.
آیا تغییر مواضع اخیر کشورهای عربی نیز به این نامه و ابتکار عمل ایران میتواند مرتبط باشد؟
بهنظر من تقریبا ارتباطی بین اینها وجود ندارد؛ زیرا مساله ابتکار تنگه هرمز درحد نظریه و حرف است و هنوز ایران یک اقدام عملی در این راستا انجام نداده است. بنابراین این تغییر مواضع بیشتر تابع تحولات منطقهای و بینالمللی گذشته است تا تحولات فعلی همچون نامه رئیسجمهوری ایران.
سیاستهای دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در برابر کشورهای عربی و همچنین افزایش و کاهش تنش میان تهران و واشنگتن تا چه حد در روابط ایران و اعراب موثر است؟
ترامپ درحالحاضر بهگونهای عمل میکند که کشورهایی مانند عربستان، امارات و حتی قطر نمیتوانند خیلی به سیاستهای او اعتماد داشته باشند. یعنی رئیسجمهوری آمریکا وضعیت برزخمانندی ایجاد کرده است مبنی بر اینکه تا این کشورها پول ندهند انتظار حمایت از واشنگتن را نداشته باشند. بنابراین تصمیمات بیثبات ترامپ در متزلزل شدن مواضع ریاض و ابوظبی در قبال تهران حتما تاثیرگذار بوده است.
در شرایط فعلی تاچه حد امکان ایجاد یک سازوکار امنیت دستهجمعی در منطقه محتمل است؟
در این شرایط چنین سناریویی خیلی نامحتمل است؛ زیرا مشکلات منطقه وسیعتر و عمیقتر از آن هستند که بگوییم در کوتاهمدت حلوفصل خواهد شد. با توجه به اینکه این مشکلات بنیادین هستند در چشمانداز موجود و کوتاهمدت احتمال ایجاد یک سازوکار امنیت دستهجمعی خیلی اندک است.
به نظر شما اظهارات برخی مقامات سعودی و اماراتی در رابطه با عادیسازی و بهبود روابط با تهران آیا یک موضعگیری تاکتیکی است یا واقعا میخواهند روابطشان با ایران را بهبود بخشند؟
درخصوص نیات کشورها سخت است بگوییم که واقعا بهدنبال چه هستند؛ زیرا کشورها براساس منافع عمل میکنند و درحالحاضر منافع عربستان و امارات در این است که با ایران تنشزدایی کنند؛ اما اگر فردا روزی شرایط تغییر کرد و به تبع آن، سیاستهای اروپا و آمریکا نیز دچار تحول شد، ممکن است که این کشورها هم مواضعشان را تغییر دهند.
البته جمهوری اسلامی ایران نیز بر اساس منافع حرکت میکند و شاخص و معیار را تامین منافعش قرار داده است.
در عین حال باید توجه داشت که سیاست خارجی عربستان و امارات بهگونهای است که نمیتوانند کاملا مستقل از آمریکا و نظام بینالملل عمل و یک سیاست خارجی ۱۰ ساله برای خود تدوین کنند. درواقع این کشورها چون آسیبپذیر هستند و از نظر ژئوپلیتیک در موقعیت ضعیفتری قرار دارند، برای تدوین سیاستخارجی خود تا حدودی باید ارزیابی کنند که در منطقه، نظام بینالملل و آمریکا چه میگذرد. یعنی حتی اگر نیت آنها این باشد که روابطشان با ایران را بهبود ببخشند اگر تحولات بینالملل در این راستا نباشد این احتمال وجود دارد که کشورهای عربی نیز به سمتی بروند که برخلاف میل خود عمل کنند.
بنابراین سیاست خارجی کشورهایی چون عربستان و امارات بیشتر تابع تحولات بیرونی است تا تحولات داخلی و آنها نسبت به ایران استقلال عمل کمتری دارند. یکی از دلایلی هم که باعث شد آنها در این مقطع به سمت ایران بیایند تحولات بینالمللی و ناامیدیشان در رابطه با حمایت ترامپ از آنها بود. پایتختهای عربی اکنون به نوعی دریافتهاند که نمیتوانند به ترامپ اعتماد کنند و به همین خاطر به این نتیجه رسیدهاند که بهتر است با ایران وارد تنشزدایی شوند.