استفان والت، نظریهپرداز مشهور روابط بینالملل در «فارن پالیسی» تحلیل کرد
هدف نهایی آمریکا علیه ایران
خشنودی دیگران
به باور والت، امکان دارد که دولت آمریکا درحال گرفتن ژستی برای خوشحال نگهداشتن سعودیها، اسرائیلیها، کشورهای حاشیه خلیجفارس و جمهوریخواهان پولداری همچون «شلدون آدلسون» باشد که به او کمک اعطا کردهاند. شاید ترامپ و مایک پمپئو وزیرخارجه و جان بولتون مشاور امنیت ملی در دل باور دارند که نظام سیاسی ایران فرونمیپاشد و برای توافقی بهتر از برجام نیز مذاکره نمیکند. اما چون نحوه اداره امور ایران از سوی دولت سابق آمریکا مورد انتقاد قرار گرفته و دولت فعلی تحت فشار متحدان و لابیهای داخلی قرار دارد چارهای جز این نبوده که به سیاست فشار شدید علیه ایران روی آورد حتی با وجود اینکه این سیاست هرگز در گذشته به نتیجه نرسیده است. والت البته میگوید که خود باور چندانی به صحت این گزینه ندارد چراکه اگر این گزینه صحت داشت، به ریسک در خطر قرار دادن روابط با متحدان دیرینه برای نخریدن نفت ایران نمیارزید. این گزینه تنها زمانی مفید خواهد بود که شما احساس کنید برداشتن چنین گامی دارای منافع مضاعف نسبت به هزینههای دیپلماتیک آن است. بههمین دلیل معتقدم که این احتمال، داستان واقعی پشتپرده سیاست ترامپ در برابر ایران نخواهد بود.
توافق جدید
این گزینه به آن معناست که هدف فشار حداکثری برای ایران مجبور ساختن این کشور به بازگشت به میز مذاکره و متقاعد شدن تهران به پذیرفتن ۱۲ خواستهای است که یکسال قبل، مایک پمپئو مطرح کرد.به گزارش گروه اقتصاد بینالملل روزنامه «دنیای اقتصاد»، در این سناریو ایران فشار روزافزونی را بر دوش خود تحمل خواهد کرد، حمایت خود را از بشار اسد، حزبالله لبنان و حوثیهای یمن خاتمه خواهد داد. همچنین تهران تلاش برای کسب نفوذ در عرصه سیاسی عراق را متوقف میکند و محدودیتهای گستردهتری را در رابطه با برنامه هستهای خود قبول خواهد کرد. آیا زیبا نیست؟ اگر قرار به رویاپردازی باشد من نیز خود را در یک جت شخصی میبینم به همراه کوهی از پول نقد تا هزینههای آن را بپردازم. مشکلی که این رویای دوستداشتنی دارد آن است که کارساز نیست. تحریمهای سختتر علیه ایران احتمالا نمیتوانند این کشور را قانع کنند که همه خواستههای آمریکا را بپذیرد، بهخصوص زمانی که ایالاتمتحده دیگر آن پشتوانه چندملیتی دوران مذاکره درخصوص برجام را با خود همراه ندارد. حتی کشورهای ضعیفتر از ایران هم تمایلی به تسلیم در برابر باجخواهی ندارند چراکه منجر به خواستههای بیشتر از سوی واشنگتن میشود. این استاد دانشگاه هاروارد با طرح این ادعا که تحریمها با وجود آثار مخرب اما در کوتاهمدت و بلندمدت موجب استحکام رژیمهای تمامیتخواه میشود سپس اذعان میکند که بیش از یک دهه تحریمهای سخت تهران را قانع نکرد که از تمام ظرفیت غنیسازی خود چشم بپوشد و اکنون نیز بهنظر نمیرسد که چنین شود. مشکل دیگر این سناریو از دید استفان والت آن است که «چرا ایران باید با دولتی که برجام را پاره کرده، بارها در تعامل با شرکای تجاری زیر قولش زده و درخصوص آن فخر فروخته است، به توافق برسد؟ اگر گزینه دوم چیزی است که دولت آمریکا میخواهد به آن برسد، احتمالا ناامید خواهد شد.»
تغییر نظام سیاسی
براساس این گزینه، ترامپ، بولتون و پمپئو بهجای دستیابی به یک توافق جدید، به سرنگون ساختن نظام سیاسی ایران تمایل داشته و خود را قانع کردهاند که فشار بیشتر بر مردم ایران، آنها را بر آن خواهد داشت که حکومت را سرنگون کنند. به نوشته والت، بولتون و پمپئو این را در فرصتهای متعدد در اتحاد با گروههای مخالف ایران (منافقین) گفتهاند. در شرح گزینه سوم، والت با اعلام اینکه هرگز نمیتوان احتمال یک آشوب داخلی را نادیده گرفت، میگوید: اما تاریخ نشان میدهد که احتمالات در اینباره بسیار محدود هستند. آمریکا برای دهههای متوالی رژیم کوبا را مورد شدیدترین تحریمها قرار داده است اما با این حال پس از مرگ فیدل کاسترو در سال ۲۰۱۶، همچنان همان نظام مستقر است. همچنین در مورد لیبی نیز تحریمها درنهایت معمر قذافی را قانع ساختند که برنامه تسلیحات کشتارجمعی خود را متوقف سازد اما مردم لیبی پس از برداشته شدن تحریمها علیه نظام وی علیه او به پا خاستند و درنهایت تنها با اقدام نظامی او سرنگون شد. ممکن است بسیاری از ایرانیها از سیاستها و اقدامات دولت خود رضایت نداشته باشند اما بسیاری از ایرانیان دارای احساسات میهندوستانه هستند و ممکن است خشم بیشتری نسبت به ابرقدرتی پیدا کنند که سعی میکند اقتصاد آنها را فلج کند. این نظریهپرداز روابط بینالملل همچنین این نظر را مطرح کرده که خروج آمریکا از توافق هستهای به نفع گروههایی در ایران که او آنها را تندرو خوانده تمام شده، چراکه نظرات آنها درخصوص دشمنی آمریکا و غیرقابل اعتماد بودن کلام آمریکاییها را تقویت کرده است. والت همچنین تاکید کرده که تغییر رژیم گزینه غیرقابل اعتمادی برای رفع اختلافات تهران و واشنگتن خواهد بود.هیچ تضمینی وجود ندارد که حتی در صورت تغییر نظام سیاسی در ایران، نیروهای طرفدار آمریکا در این کشور به قدرت برسند. صداهای حامی آمریکا در ایران با افزایش فشارهای این کشور بر ایران درحال کاسته شدن هستند. اگر تاریخ یک موضوع را از تجربههای آمریکا در عراق، یمن، افغانستان، لیبی، سومالی، سودان و سوریه به اثبات رسانده باشد آن است که سرنگون ساختن یک «رژیم نامطلوب» در اغلب مواقع به استقرار حکومت به مراتب ناشایستتر ختم خواهد شد.
جنگ پیشگیرانه
به باور والت، یک احتمال دیگر این است که آمریکا بهدنبال آن باشد که با فشار حداکثری علیه ایران، این کشور را به سوی توسعه برنامه هستهای خود یا خروج از انپیتی سوق داده تا از این طریق، توجیه لازم را برای همراه ساختن اروپا، چین و روسیه در اقدام نظامی پیشگیرانه علیه تاسیسات هستهای ایران فراهم آورد. منطق این گزینه کاملا شفاف است؛ خروج از توافق هستهای موجب تضعیف میانهروهایی شد که معتقد بودند سازش با آمریکا میتواند ایران را از انزوا و فشارها بیرون کشیده و بهتدریج روابط عادی ایران با عرصه بینالمللی برقرار شود و از اینرو افزایش فشارها درنهایت میتواند منجر به تضعیف بیشتر میانهروها شود و زمانی که ایران تصمیم گرفت تا برنامهای هستهای خود را ازسربگیرد و از انپیتی خارج شود یا حتی گامهای تحریکآمیز بردارد، مسیر واشنگتن بهسوی یک حمله پیشدستانه خواهد بود که افرادی مانند جان بولتون همواره از آن حمایت کردهاند. او سپس در بخشی از ابراز نظر خود درخصوص این گزینه گفته است: بمباران تاسیسات هستهای ایران بهمعنای از بین رفتن دانش ساخت آنها در این کشور نیست و همچنین درسی عینی به ایران و دیگر کشورها درخصوص غیرهستهای بودن خواهد داد.قذافی پس از آن سرنگون و کشته شد که همه سلاحهای کشتار جمعی خود را کنار گذاشت و ایران ممکن است بهخاطر اینکه هنوز فاقد سلاح اتمی است بمباران شود اما دیکتاتور قاتلی چون «کیمجونگاون» موفق به دیدارهای دوجانبه با ترامپ میشود که ادعا میکند این دو به یکدیگر علاقه پیدا کردهاند! اگر شما یک استراتژیست ارشد ایرانی بودید، از چنین الگوی رفتاری به چه نتیجهای میرسیدید؟
استفان والت سپس مینویسد: فراموش نکنید، اگر ایران واقعا آنگونه که دولت ترامپ و کسانی که درخصوص ایران هشدار میدهند دارای شبکهای گسترده از نواب گوش به فرمان در منطقه است، چرا باید فرض کنیم آنها در صورت اینکه ببینند تهران هدف حمله قرار میگیرد، بیکار مینشینند؟ بولتون تصور میکند یک جنگ تمامعیار و پرهزینه دیگر چیزی است که خاورمیانه به آن نیاز دارد. نمیشود از نوابغی که تصور میکردند سرنگون ساختن صدام حسین میتواند تمامی مشکلات خاورمیانه را برطرف سازد، توقع بیشتری داشت.
مهار مضاعف
استفان والت در تشریح آخرین گزینه گمانهزنیهای خود درخصوص سیاست آمریکا در قبال ایران، نوشته است: کارزار فشار حداکثری ممکن است با هدف تضعیف ایران و کاهش نفوذ آن در منطقه دنبال شود. به باور والت، این گزینه، محتملترین گزینه در بین پنج سناریوی مطرحشده است. در این سناریو، تمامی لفاظیها برای تغییر رژیم ایران نوعی فریبکاری است و میتوان پذیرفت که اعمال فشار، سیاستهای کلان ایران را تغییر نمیدهد، منجر به تغییر نظام سیاسی نمیشود، توافقی بهتر از پی نخواهد داشت و حتی تهران را به خارج از انپیتی سوق نخواهد داد، تا دربها برای جنگ پیشگیرانه بازشوند. همه این فشارها از آنرو به تهران وارد میشوند که حمایت خود را از برخی شرکایش در منطقه بکاهد و نفوذش کاسته شود. وی نوشته است: این بهترین توجیهی است که من میتوانم درخصوص آنچه دولت آمریکا انجام میدهد به آن فکر کنم و البته احتمال کمی دارد که واقعا در ذهن این دولت باشد! این گزینه البته دو مشکل دارد: نخست آنکه، احتمال جنگ را بالا میبرد و سپس، هیچگونه راهحل بلندمدتی برای مقابله با بیثباتی منطقه ارائه نمیکند. این سناریو بر این پایه استوار است که ایران و آمریکا دشمنان همیشگی بدون هیچگونه منافع مشترک هستند. سیاست مزبور آمریکا را در پیوند محکم با برخی متحدین منطقهای خود مانند عربستان سعودی و مصر که به کمک آمریکا و گوش ندادن به حرف این کشور عادت کردهاند، حفظ میکند و از سوی دیگر کشوری مانند ایران با جمعیت بسیار و تحصیلکرده را بیشتر به چین و روسیه نزدیک میکند و از اینرو اشتباه است. این سیاست تضمین میکند که ایران با جمعیت بالا و سطح بالای افراد تحصیلکرده به روسیه و چین گرایش پیدا کند.
به گفته وی برخلاف ادعاهای واشنگتن، شرایط کنونی در خاورمیانه آثار ناچیزی بر امنیت شهروندان آمریکایی خواهد داشت. نمیتوان درک کرد که چگونه تداوم به مقابله با ایران در تمامی زمینهها منافعی برای امنیت شهروندان آمریکا خواهد داشت. درک میکنم که چرا سعودیها، اسرائیلیها و چند دولت دیگر نسبت به ایران نگرانند. البته معتقدم در نگرانیهای آنها اغراق شده است. مشخص نیست که چرا پیشروی در مقابله با این مشکل، در منافع آمریکا تعریف میشود. برخی استدلال میکنند؛ اگر آمریکا نقشی پیشرو در مبارزه با ایران نداشته باشد، برخی قدرتهای منطقهای مجبور به اقدام علیه تهران خواهند شد و سپس خاورمیانه غرق در رقابت، هرجومرج و خشونت میشود. وی در انتها تاکید میکند که اگر آمریکا میخواست به صلح در خاورمیانه دست یابد، باید برجام را مبنا قرار میداد و خود را در موقعیت یک میانجی منصف در تمام منطقه نشان میداد.
ارسال نظر