به گزارش پایگاه خبری «الف»، پیشنهاد رئیس‌جمهور آمریکا در مورد آمادگی‌اش برای مذاکره غیر‌مشروط با ایران، سوالات متعددی را در مورد زمان‌بندی این پیشنهاد و هدف از آن، به‌ویژه در سایه تحولات منطقه، مطرح می‌کند. با توجه به طبیعت پیچیده سیاست‌گذاری‌ها در آمریکا، طرح این پیشنهاد در زمان حاضر، منعکس‌کننده تغییری در نحوه برخورد دولت آمریکا با ایران پس از خروج ترامپ از برجام است. این دولت به خوبی می‌داند که هزینه سیاسی، امنیتی و انسانی عملیات نظامی، علیه تهران بسیار زیاد است و می‌تواند تمام منطقه را شعله ور کند. العربی الجدید در ادامه می‌نویسد: «مبالغه نکرده‌ایم اگر بگوییم این پیشنهاد به نوعی نشان‌دهنده اقرار و اعتراف آمریکا به اهمیت تهران در معادلات نفوذ و قدرت در منطقه و نیز موفقیت نظام ایران و تشکیلات مختلف آن در مهار فشارهای اقتصادی و سیاسی است که از سوی ایالات‌متحده بر آن وارد می‌شود. در واقع ایران تحت تاثیر این فشارها حاشیه‌ای را برای مانور خود فراهم کرده است که از آن برای مقابله با دشمنانش در منطقه استفاده می‌کند.»

 در اینجا سوالی به ذهن متبادر می‌شود مبنی بر اینکه چه چیزی باعث شده است تهران از تمام متغیرهایی که در طول سه دهه گذشته در منطقه شاهد آن بوده است، بدون خسارت‌های بزرگی خارج شود؟ چطور نظام ایران قادر به سازگاری خود با این متغیرها بوده و حتی توانسته است از پیامدهای فشارهایی که از ناحیه‌های مختلف بر آن وارد شده، برای خدمت به استراتژی خود بهره گیرد؟ واقعا چگونه ایران توانسته است تبعات تحریم‌های اقتصادی تحمیل شده بر خود را مهار کند؟

می‌توان گفت به همان اندازه که میراث سیاسی انقلاب اسلامی، دیپلماسی ایران را مشروط می‌کند، در پشت‌پرده‌  سیاست بین‌المللی، این کشور به‌دنبال استفاده از فرصت‌هایی برای تحقق دستاوردهای خود و کاهش فشارهاست. در امتداد چهار دهه گذشته، این مساله، یکی از ویژگی‌های اساسی در دیپلماسی ایران بوده است. علاوه بر اینکه تهران تلاش کرده با متغیرهای عمیقی که در سطح نظام بین‌المللی و منطقه‌ای شناخته است، سازگار و هماهنگ شود و از تاثیرات آن بکاهد. ایران هیچ‌گاه از آرمان‌های انقلابی خود چشمپوشی نکرده، اما همزمان، در را به روی تخفیف فشارها و کاهش تنش‌ها در برخورد با دشمنان خود نیز نبسته است. ایران می‌داند که آمریکا در برخورد با آن کورکورانه عمل می‌کند و این مساله مربوط به امروز و اکنون نیست، بلکه به زمانی باز می‌گردد که صدام حسین در عراق حکومت می‌کرد و دولت آمریکا در آن زمان توان پیچیدن نسخه استراتژیکی برای کاهش نفوذ ایران در منطقه را نداشت. با وجود اینکه امضای توافق هسته‌ای در سال ۲۰۱۵ در یکی از جوانب خود، تاکتیک آمریکا برای محدود کردن نفوذ ایران در منطقه بود، اما خروج ترامپ از این توافق و تحریم‌های جدید نشان‌دهنده اوج حالت سردرگمی آمریکایی‌ها در تعامل با پرونده ایران بود؛ بی‌آنکه این اقدامات در چارچوب استراتژی واضحی قرار گیرد.امروز، این سردرگمی با اعلام پیشنهاد ترامپ برای مذاکره با ایران، شکل غیرمنتظره‌ای به خود گرفته است. این مساله حکایت از ناتوانی و ضعف در پتانسیل منطقه‌ای برای همراهی با سیاست‌های ترامپ در مورد مهار نفوذ ایران دارد. حمایت سعودی‌ها از ترامپ برای مقابله با ایران، به نظر کافی نمی‌آید؛ چراکه سعودی‌ها خود در مورد حل بحران یمن و مبارزه با انصارالله ناکام بوده‌اند؛ همان‌طور که سیاست عربستان در عراق نیز موفق به ایجاد نوعی توازن مذهبی و طایفه‌ای با هدف محدود کردن نفوذ ایران در آن، نشده است. در حقیقت با اینکه ایران در معرض تحریم‌ها قرار دارد، اما توانسته است بازی دشمنان خود، به‌ویژه آمریکا، اسرائیل و عربستان را بر هم زده و مانع از آن شود که این دولت‌ها در مورد نحوه برخورد با سیاست‌های منطقه‌ای ایران به تصور مشترک و منسجمی برسند. این علاوه بر موفقیت ایران در سیطره بر شرایط داخلی است، که همواره دشمنان آن امیدوارند اوضاع داخلی در این کشور به ایجاد تغییری در آن منجر شود تا مقدمه تغییر سیاست‌های آن در منطقه باشد!

اغلب سران سیاسی ایران، صحبت‌های ترامپ را برای مذاکره منعکس‌کننده قدرت تهران برای مانور دادن طبق میل خود می‌دانند و این‌قدرتی است که اکثریت قوای منطقه‌ای و بین‌المللی که به‌دنبال ضربه زدن به ایران هستند را آشفته کرده است. شاید پیشنهاد آمریکا در شرایط کنونی چیزی را در واقعیت عوض نکند، اما حداقل می‌تواند حاشیه ابتکار عمل را در نزد ایران گسترش داده و راه‌هایی برای اداره مرحله آینده با کمترین خسارت‌ها را به روی آن بگشاید؛ به‌خصوص در شرایطی که تهران امیدوار است در مورد پرونده سوریه نقشی اثرگذار را ایفا کند، البته بدون اینکه برگ برنده خود، در مورد بستن تنگه هرمز در برابر دریانوردی بین‌المللی را فراموش کند.