یادداشت/بخش دوم
نظام بینالملل و ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه - ۸ شهریور ۹۶
دکتر محمود سریعالقلم
استاد دانشگاه شهید بهشتی
چینیها بهدنبال کسب قدرت، جایگاه و همچنین قدرت نظامی هستند. آینده آسیا مانند گذشته اروپا است. روسیه، طبق سنت، به قدرت و نفی دیگران روی آورده است. روسها همیشه هنگامی که در نزدیکیهای خود قدرت ببینند، احساس ناامنی میکنند و تقابل، جای همکاری را میگیرد. ضمن اینکه آمریکا یک قدرت جهانی است، ولی در آسیا با چین، در شرق اروپا با روسیه و در خاورمیانه با ایران رقابت میکند.
ناسیونالیسم اقتصادی و سیاسی بازگشته است و کشورهای مختلف بیش از گذشته در پی قدرت، نفوذ و جایگاه هستند.
دکتر محمود سریعالقلم
استاد دانشگاه شهید بهشتی
چینیها بهدنبال کسب قدرت، جایگاه و همچنین قدرت نظامی هستند. آینده آسیا مانند گذشته اروپا است. روسیه، طبق سنت، به قدرت و نفی دیگران روی آورده است. روسها همیشه هنگامی که در نزدیکیهای خود قدرت ببینند، احساس ناامنی میکنند و تقابل، جای همکاری را میگیرد. ضمن اینکه آمریکا یک قدرت جهانی است، ولی در آسیا با چین، در شرق اروپا با روسیه و در خاورمیانه با ایران رقابت میکند.
ناسیونالیسم اقتصادی و سیاسی بازگشته است و کشورهای مختلف بیش از گذشته در پی قدرت، نفوذ و جایگاه هستند. قدرتها معمولا برای حفظ سطح قدرت خود به دخالت نظامی در اختلافات گرایش مییابند. خروج امنیتی آمریکا از اروپا بهطور طبیعی زمینه را برای افزایش قدرت روسیه فراهم میآورد. همچنین عدم حضور آمریکا در پاسیفیک، زمینهساز تسلط چین بر ژاپن، کرهجنوبی و کشورهای کوچک آسیایی میشود. تسلط بر مناطق نفتی خاورمیانه، قدرت بینالمللی آمریکا را افزایش میدهد. آمریکا تا حد توان تلاش خواهد کرد، از قدرتمند شدن چین، روسیه و ایران در خاورمیانه جلوگیری کند. قراردادها و تعهدات نظامی تمام کشورهای عربی خلیجفارس، مصر، عراق، اردن و ترکیه حاکی از این سیاست است که حتی در دوره اوباما نه تنها کاهش پیدا نکرد، بلکه شاهد افزایش آن نیز بودیم. چین و روسیه بهجای دموکراسی به حاکمیت ملی اعتقاد دارند و بر این نظرند که در خاورمیانه نباید بهدنبال تغییر بود، بلکه باید با ساختارهای موجود همکاری کرد.
اصول مورد توافق قدرتهای بزرگ در حوزههای سیاسی ـ امنیتی بسیار محدودتر شده است و فضای رقابت و درگیری و ائتلافسازی را تسهیل میکند.
تخیلات سیاسی دهه ۱۹۹۰ این تلقی را ایجاد کرد که روسیه و چین در مسیر لیبرالیسم اجتماعی و سیاسی گام برمیدارند و دستیابی به یک نظم جهانی منشعب از غرب اروپا و شمال آمریکا، قابل تصور است. تحولات پایان این دهه مشخص کرد که این تلقیها، تنها یکسری تخیلات بودند. پیامدهای این اختلافهای جدی سیاسی و امنیتی میان سه قدرت جهانی، بهویژه در حوزه ژئوپلیتیک خاورمیانه، بهخوبی نمایان خواهد شد. هدف روسیه، بزرگتر کردن جغرافیای اختلافات روسیه با آمریکا و اروپا است تا بتواند در یک ماتریس بزرگتر، اهرمها و امتیازهای بیشتری داشته باشد؛ ازاین رو، سطح قدرت و جایگاه سوریه، عراق، عربستان، ایران، ترکیه و اسرائیل تحت تاثیر ماهیت رقابتی است که در سطح جهانی و بهصورت دوجانبه میان روسیه و آمریکا شکل بگیرد.
طولانی شدن درگیریها در خاورمیانه درعین حال از تقابل میان سنت و مدرنیسم از یکسو و رشد ناقص سیستم کشور ـ ملت از سوی دیگر تاثیر میپذیرد. مسائل سوریه، عراق، ایران ـ عربستان و فلسطین ـ اسرائیل تنها این روندهای حل اختلافهای فلسفی، هویتی، سرزمینی، سیاسی و امنیتی را به تاخیر خواهد انداخت و بهجای حل اختلافها، مدیریت اختلافها حاکم خواهد شد؛ از اینرو، بیثباتی سیاسی، رشد اقتصادی ضعیف، رقابت تسلیحاتی و حضور بازیگران بینالمللی در ژئوپلیتیک خلیجفارس و شامات ادامه پیدا خواهد کرد. کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس و اسرائیل سعی خواهند کرد با همکاری و ائتلاف، جزایری جدا از میدانهای درگیری خاورمیانه، برای رشد اقتصادی و ارتباطات گسترده بینالمللی برای جذب فناوری و سرمایه ایجاد کنند.
۲- میراث سیاست خارجی اوباما و نظام بینالملل
بیشتر، در ادبیات سیاست خارجی این گونه مطرح میشود که در کشورهای دموکراتیک، نقش نظام سیاسی و اولویتهای ملی، جهتگیری سیاست خارجی را مشخص میکند و در مقابل، در کشورهای غیردموکراتیک، ویژگیهای شخصیتی و اولویتهای شخصی رهبران است که رفتار سیاست خارجی را هدایت میکند. اما بهنظر میرسد در تاریخ سیاست خارجی معاصر آمریکا، کمتر رئیسجمهوری همانند اوباما در این حد توانسته باشد جهتگیریهای کلان آمریکا در مسائل و بحرانهای موجود جهانی را با جهانبینی و ارزیابیهای شخصی خود، منطبق و نزدیک کند.
اوباما مبانی فکر خود را در مصاحبهای با جفری گلوبرگ از مجله آتلانتیک در سال آخر ریاستجمهوریاش تبیین کرد. او بیان کرد که هر قدرتی در هر سطحی با محدودیت روبه رو است و نباید در جایی که موفق شدن مبهم است، متعهد شود. اعتبار یک کشور، به ضرورت، با قدرت نظامی بهدست نمیآید. آمریکا باید مراقب کمیت و کیفیت تعهدات سیاسی و نظامی خود در سطح بینالمللی باشد و احتیاط بیشتری در درگیری نظامی در کشورهای مسلمان از خود نشان دهد.
اوباما گفت در واشنگتن، دفترچهای ذهنی وجود دارد که همه روسای جمهور باید از آن پیروی کنند و آن، استفاده از راهحل نظامی برای حل مشکلات بینالمللی است. راهحل نظامی، زمانی که آمریکا تهدید میشود، ممکن است راهحل مفید و بلکه تنها راهحل باشد، ولی در بقیه شرایط ممکن است تلهای باشد که به تصمیمگیریهای نامطلوبی منجر شود. اوباما روزی که تصمیم گرفت حمله به سوریه را متوقف کند، روز آزادی خود از دفترچه ذهنی واشنگتن خطاب کرد. او هر موضوعی را تهدید امنیت ملی آمریکا نمیدانست؛ به گونهای که داعش را در این چارچوب طبقهبندی نکرد. اوباما اعتقاد داشت بدون رهبری آمریکا، بسیاری از مسائل بینالمللی حلوفصل نمیشود، ضمن اینکه هر مسالهای هم در دوره یک رئیسجمهور به راحتی حل نمیشود. آمریکا باید در جایی وارد شود که میتواند مسالهای را حل کند، ولی مسوولیت حل همه مشکلات جهانی را به عهده ندارد.
اوباما تقریبا نخستین رئیسجمهوری است که در دوران پس از جنگ دوم، اجتنابناپذیری آمریکا را نمیپذیرد و ابراز میکند که کشورها باید سهم خود را ایفا کنند. در پاسخ به پرسشی درباره دلایل علاقه او به چندجانبهگرایی، اوباما میگوید، یکی از ویژگیهای مثبت چندجانبهگرایی و کار مشترک با کشورهای دیگر، تعدیل خودبزرگبینی و بیش از اندازه از خودراضی بودن ماست.
ارسال نظر