بخش اول
نظام بینالملل و ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه
دکتر محمود سریعالقلم
استاد دانشگاه شهید بهشتی
این مقاله در دو سطح تحلیل، سازماندهی شده است. نخست، ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی در نظام بینالملل جدید را بررسی میکند و دوم، پیامدهای این ساختار جدید را بر تحولات ژئوپلیتیک خاورمیانه مورد مطالعه قرار میدهد. مقاله بر این فرض مبتنی است که ظهور اقتصادی چین، دوران هشت ساله اوباما و ظهور سیاسی ـ امنیتی روسیه، نظام بینالملل را بهسوی ساختار سه ضلعی برای ایجاد قواعد نظمدهنده بالقوه هدایت کرده است. فرضیه مقاله این است که «خروجیهای ژئوپلیتیک خاورمیانه عمدتا تحت تاثیر اختلافات، رقابتها و تفاوتهای کشورهای قدرتمند خاورمیانه است.
دکتر محمود سریعالقلم
استاد دانشگاه شهید بهشتی
این مقاله در دو سطح تحلیل، سازماندهی شده است. نخست، ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی در نظام بینالملل جدید را بررسی میکند و دوم، پیامدهای این ساختار جدید را بر تحولات ژئوپلیتیک خاورمیانه مورد مطالعه قرار میدهد. مقاله بر این فرض مبتنی است که ظهور اقتصادی چین، دوران هشت ساله اوباما و ظهور سیاسی ـ امنیتی روسیه، نظام بینالملل را بهسوی ساختار سه ضلعی برای ایجاد قواعد نظمدهنده بالقوه هدایت کرده است. فرضیه مقاله این است که «خروجیهای ژئوپلیتیک خاورمیانه عمدتا تحت تاثیر اختلافات، رقابتها و تفاوتهای کشورهای قدرتمند خاورمیانه است. با توجه به اینکه چین، منافع راهبردی و امنیتیای برای خود در خاورمیانه تعریف نکرده است، رقابت و اختلافات دوجانبه روسیه و آمریکا در قالب ژئوپلیتیک خاورمیانه ۱- قطبهای موجود قدرت را تقویت میکند، ۲- بیشتر، مدیریت اختلاف میکند تا حل آن، ۳- از ساختار دوقطبی برای فروش اسلحه و تعامل اقتصادی بهرهبرداری میکند و ۴- بهعنوان اهرم در تشدید یا کاهش اختلافات موجود دوجانبه در برابر شرق اروپا، منطقه بالتیک، مسائل نظامی و ناتو و تحریمهای اقتصادی غرب علیه روسیه بهکار میرود.
۱- چارچوب نظری
نظم جهانی که پس از ۱۹۴۵ توسط آمریکا و همپیمانانش شکل گرفت، هم اکنون با ظهور قدرتمند اقتصادی چین و روسیه تهاجمی و ناراضی، دچار شکافهای عمیقی شده است. اقتصاد آمریکا به اندازهای که از طریق صنعت و فناوری و بازار صادراتی مورد بهرهبرداری کشورهای درحال ظهور قرار گرفته، درعین حال، به دلایل فناورانه و داخلی، در معرض آفتهای فراوانی بوده است؛ تا حدی که سیاستهای حمایتی از صنایع و شرکتهای ملی و تنظیم مقررات جدید گمرکی در دولت جدید آمریکا مطرح شده است. آمریکا، روسیه و چین، هریک در پی ائتلافهای خاص امنیتی و اقتصادی خود هستند و نظم گذشته به چشم نمیآید. در یک افکارسنجی که در سال ۲۰۱۴ انجام شد، ۸۷ درصد افراد در کشورهای درحال توسعه، تجارت را برای رشد اقتصادی مفید دانستهاند؛ درحالیکه نیمی از پاسخگویان در فرانسه، آمریکا و ایتالیا بر این نظر بودند که تجارت، اشتغال را از بین میبرد و دستمزدها را کاهش میدهد.
جذابیت فرآیندهای جهانی شدن برای کشورهای درحال توسعه به مراتب بیشتر از کشورهای صنعتی غرب است؛ بهگونهایکه در بخشهایی از اروپا و در آمریکا، حدود ۲۵ سال است که سطح دستمزدها، رشد قابلتوجهی نداشته است.
در آخرین اجلاس داوس در ژانویه ۲۰۱۷، رئیسجمهوری چین بود که از نظم لیبرالی اقتصاد جهانی دفاع کرد. در بسیاری از کشورهای خارج از مدار غربی مانند آفریقای جنوبی، نیجریه، ترکیه، فیلیپین، تایلند و روسیه، تاکید بر قدرت متمرکز ملی یا الیگارشی، جایگزین نظامهای مردم سالار شده است. روسیه بهعنوان کشوری معترض در نظام بینالملل کنونی در کنفرانسی در اکتبر ۲۰۱۶، آمریکا را متهم کرد که جهانی شدن و امنیت را برای خود و کشورهای اندکی میخواهد با توجه به روندهای اقتصادی و سیاسی فعلی، نظام بینالملل برای مدتها میان کشورهای معتقد به لیبرالیسم و تجارت آزاد و کشورهای معتقد به قدرت متمرکز ملی باقی خواهد ماند. درعین حال، تقریبا برای هیچ کشوری، انزواگرایی، انتخاب مطلوبی نیست. حتی طی چند ماه، افکار انزواگرایانه به تدریج بهسوی واقعیتهای افکار جهانگرا در دولت جدید آمریکا سوق پیدا کرده است. این مقاله، چارچوب نظری رابرت کی گن را بهکار گرفته است. او بر این نظر است که در کنار قدرت اقتصادی، هم اکنون کشورهای بزرگ جهانی و مهم منطقهای در پی کسب جایگاه و نفوذ هستند. دوره تفاهم، جای خود را به دوره تزاحم داده است. رقابت میان لیبرالیسم و الیگارشی بهطور جدی درحال ظهور است. بار دیگر، تقابل میان سنت و مدرنیسم سر برآورده است. رقابت، درگیریهای کنترلشده و ائتلافهای جدید امنیتی ـ اقتصادی جای خود را به تقسیمبندیهای شرق و غرب، ایدئولوژیها و دموکراسیها خواهند داد. کی گن بر این نظر است که نظام بینالملل از «یک قدرت جهانی و بسیاری قدرتهای دیگر» تشکیل شده است. چین و روسیه در جلوگیری از هژمونی آمریکا فعال هستند و چین تنها کشوری است که استراتژی درازمدت تبدیل شدن به یک قدرت نظامی را دارد.
قدرتهای دیگر برای محدود کردن آمریکا محتاج ائتلاف هستند و یکی از اهداف سازمان همکاری شانگهای، ایجاد چنین ائتلافی است. چین به روسیه نزدیکتر شده است و هند به آمریکا. هرچند قدرت اقتصادی و نظامی آمریکا همچنان در تنظیم قواعد بینالمللی و منطقهای نقش آفرین است، اما اکنون، تنظیم قواعد جهانی و نحوه حل و فصل اختلافات در مثلث چین ـ روسیه ـ آمریکا انجام میشود و بروکسل به تدریج، بهویژه در مسائل سیاسی و امنیتی بینالمللی، نظارهگر خواهد بود.
ارسال نظر