مدیریت نگرانیها میان ایران و شورای همکاری
ترس از مرگ - برای مثال - حالتی طبیعی و گریزناپذیر برای انسان است، اما هنگامی که این ترس بر او مسلط شود، به وضعیتی بیمارگونه تبدیل میشود که انسان را از درک رسالت و نقش خود در زندگی ناتوان میکند. از اینرو، اهمیت تقدم دادن به زندگی بر مرگ آشکار میشود؛ چرا که هر دو حقیقتهایی قطعیاند و انسان در برابر آنها هیچ گریزی یا انتخابی ندارد. اگر این نظریه را بر واقعیت سیاسی امروز خود، بهویژه در ارتباط با روابط کشورهای خلیج فارس با ایران پس از انقلاب ۱۹۷۹، تطبیق دهیم، درمییابیم که نگرانیهای فراوانی بر رابطه دو طرف حاکم است و بسیاری از مواضع سیاسی بر پایه همین نگرانیها شکل میگیرد؛ مواضعی که اغلب مانع درک متقابل یا تفاهم میشوند. فارغ از نقش غرب در بزرگنمایی این نگرانیها در ذهن کشورهای خلیج فارس، و نیز فارغ از نقش اصلی آن در شکلگیری منظومه شورای همکاری خلیج فارس در مه ۱۹۸۱، که از دل بحران پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ و با هدف ایجاد یک بلوک سیاسی همسو با غرب برای مقابله با ایران پدید آمد، بررسی تطبیقی دو منظومه GCC و ایران نشان میدهد که اختلافات فراوانی میان آنها وجود دارد؛ اختلافاتی که بهتدریج به تعارضهایی تند و گاه تا مرز تقابل کشیده شدهاند. این اختلافات در عمق خود بیانگر نبود درک و تفاهم متقابل و تعدد نگرانیهایی هستند که از خلال آنها حامی غربی توانسته است شکاف و فاصله میان دو طرف را عمیقتر کند.
کوچکی اندازه کشورهای خلیج فارس، نوپایی شکلگیری آنها و کمبود تجربه انباشتهشان در پیچیدگیهای سیاست، سبب شد که از وقوع انقلابی با ماهیت دینی - مذهبی در ساحل مقابل خود احساس ترس کنند. این ترس با تبلیغات و گزارشهای غربی تشدید و عمیقتر شد؛ درحالیکه «ایرانِ شاه» دولتی سکولار بود که در مدار غرب میچرخید و در نظام حکمرانی و ائتلافها، ویژگیهای مشترکی با کشورهای خلیج فارس داشت.
این در حالی است که ایرانِ شاه، با وجود لغزشها و خطاهایش، با اتحاد آشکار با موجودیت دشمن (اسرائیل)، تهدیدی جدی برای امنیت ملی جهان عرب به شمار میرفت و بهعنوان ضلع دوم در راهبرد موسوم به «دکترین گوام» یا «دکترین نیکسون» (۱۹۶۹) برای حفاظت از منافع آمریکا در منطقه ایفای نقش میکرد؛ آن هم پس از آنکه آمریکا از جنگ ویتنام با نشانههای ناتوانی قدرت بازگشته بود. امروز لازم است ایران بهجای تکیه صرف بر دیدارها و دیپلماسی در سطح سران کشورها، مستقیما با نخبگان فرهنگی و سیاسی کشورهای خلیج فارس سخن بگوید؛ آن هم با گفتمانی عقلانی، منطقی و قابل اعتماد. هدف از این کار، ایجاد روزنهای در دیوار اختلافاتی است که اساسا بر اثر انباشته شدن ترسها و سوءبرداشتها و بدفهمیهای متقابل میان دو طرف به وجود آمده است.
کشورهای خلیج فارس از نظر مساحت و جمعیت، در مقایسه با ایران، واحدهایی کوچک هستند و هرگونه شبهه «گسترشطلبی» ایران یا بهرهگیری از مازاد قدرت، بهعنوان تهدیدی جدی علیه توازن ساختاری قدرت در منطقه تعبیر خواهد شد. از این رو، نگرانیهای دولتهای عربی مشروع است، اما شیوه مدیریت و برخورد با آنها نادرست بوده است. انتظار میرود کشورهای خلیج فارس به مدل ایرانی بهعنوان الگویی سیاسی - ملی بنگرند که در نهادسازی، مقاومت، پایداری و انتخابهای حاکمیتی جذاب است؛ نه اینکه آن را محرک و مشوق برخی نخبگان در این کشورها، و عاملی زیانبار برای دولتهای شورای همکاری، ائتلافها و گزینههای سیاسی آنها تلقی کنند. برای مثال، ایران نباید تنگه هرمز را بهطور کامل ببندد؛ زیرا این تنگه یک گذرگاه بینالمللی دریانوردی است که مسوولیت آن میان ایران و سلطنت عمان مشترک است و میان آنها یک مسیر بینالمللی وجود دارد. با این حال، ایران میتواند در صورتی که امنیت ملیاش با خطری جدی مواجه شود و ناگزیر از چنین اقدامی گردد، ناوبری در این تنگه را تهدید کند.
همچنین، کشورهای خلیج فارس از بهکارگیری احساسات مذهبی توسط ایران در میان مؤلفه شیعی داخل کشورهای خود بیم دارند. این نگرانی ریشهای امنیتی - اجتماعی دارد، نه مذهبی؛ زیرا اگر هدف انقلاب، صدور تشیع بود، اولویت باید گسترش آن در میان طیف گسترده اهل سنت در داخل خود ایران میبود. کشورهای خلیج فارس باید به این باور برسند که تداوم «ایرانِ انقلابی» و عقیده سیاسی و نظامی آن، در نهایت به سود آنهاست و از آنها در برابر طمعورزیهای آشکار و پنهان دشمنان علنی و پنهان محافظت میکند؛ چرا که هر خطری که متوجه کشورهای خلیج فارس شود، بهدلیل همجواری جغرافیایی نزدیک، امنیت ایران را نیز مستقیما تهدید خواهد کرد.
افزون بر این، تغییر نظام در ایران و روی کار آمدن حکومتی همسو با غرب - بهعنوان مثال - باعث خواهد شد کشورهای خلیج فارس در حاشیه اولویتهای غرب قرار گیرند؛ همانگونه که در دوران شاه چنین بود. در آن صورت، بار دیگر ایران بهعنوان «پلیس منطقه» منصوب خواهد شد و به شریک موجودیت صهیونیستی تبدیل میشود، نه به متحد و شریک کشورهای خلیج فارس در مخاطرات و ثبات منطقه؛ چنانکه امروز چنین است.
* تحلیلگر عمانی
منبع: روزنامه الرویه عمان