تجربههای شیرین گردش خانگی را بخوانید
تفریح در قرنطینه؛ چگونه؟
در این شرایط خیلیها از ماندن در خانه گله میکنند، بسیاری کلافهاند و میگویند نه نمیشود ادامه داد، از خانه بیرون میزنیم یا کرونا میگیریم یا نمیگیریم، چقدر مگر میشود بچه را در خانه نگه داشت؟ اما در همین حال که این را میگویند، چیزی در وجودشان نهیب میزند که اگر واقعا دچار کرونا شدی چه؟ همین یک تلنگر کوچک باعث میشود دستگیره در را رها کنند، باز در خانه بمانند تا بیخود و بیجهت خود و دیگران را با این ماجراجویی به خطر نیندازند. اما بیحوصلگی و کلافگی باز هم گریبانشان را میگیرد و در امتداد این بیحوصلگی و کلافگی سر در شبکههای اجتماعی فرو و مدام خبرهای بد کرونا را با دوستان و اقوام ردو بدل میکنند.
غصه خوردن از اینکه چرا آن دل خوشیهای کوچک قبل را نداشتیم جز آنکه تار مویی از ما را سفیدتر کرده و ایمنی بدنمان را پایینتر بیاورد چه فایدهای دارد؟ اما مگر کار دیگری هم میشود کرد؟
میگویند محدودیت خلاقیت میآورد، در چنین محدودیتی که همه دچارش شدهاند برخی خانوادهها خلاقیتشان گل کرده و تلاش کردهاند در این روزهای کرونا برای ساعاتی خودشان را از این چنبره بیرون بکشند و لحظههایی شاد را برای خودشان و خانوادهشان رقم بزنند. نمونهاش یک زوج در گوشهای دیگر از دنیا است که در خانهشان برای نیم روز رستوران ددی و مامی را راه انداختند. بچهها برای لحظهای پشت در ایستاده بودند و با وارد شدن به خانه گویی در یک فضای رستورانی قرار گرفتند. پدر و مادر لباس گارسون و آشپز را پوشیده و با منویی که درست کرده بودند از بچهها خواستند سفارششان را بدهند. بدیهی است که آنها میدانستند غذاهای مورد علاقه بچهها چیست و بچهها یک نیم روز شاد را با آنها سپری کردند، برای این تجربه قطعا این پدر و مادر چند روزی درگیر تهیه منو و غذا و تغییر دکوراسیون مطابق نقشهشان بودند.
در گوشهای دیگر خانواده دیگری تلاش کردند از رهگذر کرونا بچهها را با آثار نقاشان بزرگ جهان آشنا کنند، نقاشیهایی از ونگوک و... را به شکل سادهای کشیده و آنها را به دیوار زده بودند. آن گاه پدر خانواده در لباس یک راهنمای موزه ظاهر شده و فرزندش را اتاق به اتاق میگرداند و درباره نقاشی توضیحاتی را ارائه میکرد.
برخی خانوادهها هم در این ایام شروع به تجربه پخت مشترک انواع شیرینیها و نان و کیک با بچهها کردند، بهویژه که با آماده شدن آنها، بچهها یک تجربه واقعا شیرین داشتند؛ البته که در این تفریح نباید زیادهروی کرد چون در این روزگار کرونا مگر میشود دندان پزشک پیدا کرد؟
اما در این روزها گروههایی هم دست به کار شده و تلاش کردهاند این ساعتهای فراغت طولانی را بهگونهای با برنامههایشان در شبکههای اجتماعی و بهویژه اینستاگرام پر کنند. نمونهاش راهنمایان گردشگری هستند، آنهایی که تجربه سفر به کشورهای مختلف را داشته و حالا در این ایام که فرصت سفر مهیا نیست از تجربههایشان میگویند. مشتاقان سفر هم به این ترتیب در یک ساعت مشخص همانند یک همایش و نشست دور هم جمع میشوند، گوش میدهند، پرسشهایشان را مطرح میکنند و در میانه همین گفتوگوها با هم بیشتر آشنا شده و شاید همسفران بعد از کرونای هم باشند.
برخی گروهها که دغدغههای اجتماعی را دنبال میکنند نیز در این روزها برنامههای جذابی تهیه کردهاند. نمونهاش صفحه مادر پرتغالی که با موضوع فرزندخواندگی و مسائل و چالشهای آن پیش از کرونا فعالیت میکرد و حالا در این ایام قرنطینه هر شب یک نفر از کسانی که چنین تجربهای را دارند، درباره چالشها و فرآیندهایی مهمان آنها بهصورت زنده است. این مهمانان از ابتدای شکلگیری ایدهشان برای درخواست فرزندخواندگی تا زمانی که اولین ملاقاتشان را داشتند و بعد هم مادری و پدری را تجربه کردند، با دیگران به اشتراک میگذارند. در این صحبتهاست که معلوم میشود بسیاری از استرسها و ترسهایی که دیگران با آن مواجهند میتواند مانند یخی در آفتاب تابستان آب شود؛ وقتی که اولین تجربه دیدار را داشته باشند.
اگر هم همچنان درگیر گذشتهاید و نمیتوانید از فکر روزهای غیرکرونایی خلاص شوید، شروع کنید به دیدن عکسها و فیلمهای همین چند ماه و چند سال پیش. آنقدر در خلال آنها خاطرههای خوش در دلتان زنده میشود و میخندید که یادتان میرود در خانه و در قرنطینهاید. در خیال باز میگردید به آن خاطرهها، آن حرفها و آن تجربههای شیرین. میشود که آن عکسها را با دوستانتان در گروهها به اشتراک بگذارید و درباره آنها حرف بزنید و دمی از رد و بدل کردن اخبار بد دست بردارید.