نقش دولتها در توسعه آسیا
در نیم قرن دگرگونی اقتصادی آسیا، دولتها نقشی کلیدی بازی کردند، از نقش رهبر بهعنوان کاتالیزور تا حامی. موفقیت در توسعه آسیا حول مدیریت رابطه همافزای بین دولتها و بازارها بوده است، با پیدا کردن یک تعادل حقیقی در نقشهای نسبی آنها که در طول زمان تغییر کرد. دولتهای توسعهای در کره جنوبی، تایوان و سنگاپور با استفاده از سیاست هویج و چماق برای حلوفصل مسائلشان، سیاستها را در میان بخشها و در طول زمان هماهنگ کردند. چین از این دولتهای توسعهای تقلید کرد، منتها با کامیابی بیشتر. ویتنام هم مسیر مشابهی را در طول دو دهه اخیر دنبال کرد. هر دو کشور، دولتهای کمونیستی تکحزبی مقتدری داشتند که میتوانستند سیاستها را هماهنگ و اجرا کنند. ممکن نیست که این دولتها را درجای دیگری در آسیا تکرار کرد. اما دیگر کشورها، همچون هند، اندونزی، مالزی، تایلند، بنگلادش و ترکیه، به مدیریت برخی ترتیبات نهادی پرداختند؛ که حتی اگر هم کماثر بوده، در توسعه و صنعتی شدن مفید بوده است. در برخی از این کشورها، بازرسی و تعادل دموکراسیهای سیاسی، در جهتیابی دولتها به سوی توسعه و مردم دوستی، ضروری بود.
برخاستن آسیا، آغاز یک جابهجایی در تعادل قدرت اقتصادی در جهان و تحلیل نفوذ سیاسی غرب را نشان میدهد. بخشی از آینده وابسته به اینکه چگونه آسیا از موفقیتها و فرصتها استفاده میکند و با چالشها مواجه میشود، شکل میگیرد و بخشی از اینکه چگونه اتصال سخت سیاست و اقتصاد در جهان گشوده خواهد شد، نشات میگیرد. محتمل است که تا حدود ۲۰۵۰، نیم قرن پس از پایان نقش استعمار آسیا بیش از نصف درآمد دنیا را داشته باشد و به محل سکونت بیش از نصف انسانها در روی زمین تبدیل شود. این مساله دارای اهمیت سیاسی و اقتصادی در جهان خواهد بود که تصورش ۵۰ سال پیش بسیار سخت بود، حتی اگر این مساله در ۱۸۲۰ واقعیت بود.
ارسال نظر