همنظری نیچه و فیلسوف چینی
علاوه بر این پیرنگی را در کتاب میبینیم که در پایان تحت عنوان مذهب فلسفی معرفی میشود. ایدهای که چندان با تعریف همهگیر مذهب مخصوصا در غرب همخوانی ندارد و بیشتر مذهبی است که رویکرد اینجهانی دارد و نام کتاب یعنی «آزادی همچون آریگفتن» هم اشارهای به همین مضمون است، مبنی بر اینکه با آری گفتن به این جهان و آری گفتن به هرآنچه هست به نوعی زندگی را معنادار کنیم. گلینگ شانگ نویسنده، این آری گفتن را بهعنوان مذهب فلسفی در آخر کتاب معرفی میکند و بسط و گسترشش میدهد. محور اصلی کتاب این است که در مورد مذهب فلسفی در این دو متفکر به نتیجه برسیم و نیاز است پیش از آن خود این دو فیلسوف را بشناسیم. نویسنده در فصول ابتدایی با ابزار هرمنوتیک و... آنها را معرفی میکند و سپس این دو را با هم میسنجد. مثلا رویکرد آنها را نسبت به زبان مورد بحث میگذارد. نویسنده معتقد است این دو متفکر رویکرد خاصی نسبت به زبان دارند؛ به این معنا که واژگان و دستور زبان را به مثابه کاربرد عادی آن در نظر نمیگیرند و پیوسته این زبان و واژگان را با معناهای جدید میانبارند. دو امپراتور باستانی چین اخلاق و ادیان کلاسیک چین را ابداع میکنند تا به واسطه آن بر مردم حکومت کنند و رمگان و بردگان را برای خود بسازند و جوانگ زه در برابر این اخلاق شورش میکند. دقیقا همانکاری که نیچه دربرابر مسیحیت میکند و میتوان گفت که در این زمینه هم اندیشههای این دو فیلسوف با یکدیگر تطابق دارد.
ارسال نظر