علت پارادوکس ظاهری درآمد و خوشی
نخست فرضیه درآمد نسبی را داریم که فرد درآمد خود را نسبت به حداکثر درآمد دورههای گذشته میسنجد که اگر درآمد جاری وی کمتر از درآمد گذشته باشد احساس نارضایتی میکند. در نتیجه با توجه به کاهش رشد اقتصادی و رکود اقتصادی سالهای اخیر میتوان حدس زد در استانهای برخوردارتر که آسیب بیشتری از شرایط فعلی دیدهاند فعالان اقتصادی احساس نگرانی بیشتر و خوشی کمتری بکنند. این مساله میتواند بخشی از تناقض به ظاهر ایجاد شده را توضیح دهد. مساله انتظارات هم مطرح است که مثلا مردم استانهایی که انتظار درآمد بیشتر و زندگی بهتری در آینده داشتهاند وقتی به اندازه مورد انتظار موفق نمیشوند، قطعا احساس نارضایتی در آنها بیشتر پدیدار میشود. نرسیدن فرد به سطح رفاه مدنظر یا فاصله زیاد داشتن با آن باعث میشود حتی داشتههای فعلی را کمرنگ ببیند، چراکه او امکانات بهتر از سطح فعلی را پیش از این تجربه کرده بود و خیلی برایش جذابیت ندارد. فرضیه دیگر مساله تشدید بیعدالتی و افزایش فساد است. یعنی هنگامی که در زمان رشد اقتصادی، درآمد عدهای بیش از عده دیگر افزایش یابد، احتمالا با وجود بهبود درآمد همگانی، نارضایتی در فردی که درآمدش کمتر افزایش یافته، بیشتر میشود. در شرایط بهبود وضعیت اقتصادی، عدهای بیشتر برخوردار میشوند و عدهای کمتر. هر چه شکاف یا احساس وجود شکاف درآمدی در یک نقطه جغرافیایی بیشتر باشد، احساس اعتماد عمومی نیز کمتر میشود؛ چراکه افراد با بدبینی به کسبوکار یکدیگر نگاه خواهند کرد. یا اگر طبق آمارهای وزارت اقتصاد مشاهده میشود که در برخی نقاط جغرافیایی کمتر برخوردار، میزان رضایت، اعتماد و سرمایه اجتماعی در سطح بالاتری است، این هم میتواند به انتظارات آنها از زیرساختها و امکانات بازگردد. در واقع بهدلیل اینکه در یک نقطه کمتر توسعه یافته، امکانات چندانی تاکنون وجود نداشته، با بهبود جزئی در شرایط و امکانات، فرد نیز احساس رضایت بیشتری خواهد کرد.
ارسال نظر