کافه‌نشینی در شهر کوچک

  کافه ما دوتا

ابهــر

کانسپت کافه تو شهرهای بزرگ بسیار متفاوته با شهرهای کوچیک و این‌بار می‌خوام بپردازم به کافه‌ای در شهر کوچک. هدفم از کافه رفتن شیرموز خوردن و گپ زدن بدون ایجاد حاشیه است اینجور شهرها چون خیلی کوچیک هستن و همه همدیگه رو می‌شناسن. ما ابهر که می‌ریم واقعا پاتوقی نداریم، وقت غذا خوردن دوتا باغ رستوران هست میریم اونجا، اما تو بحث‌های کافه جدا ضعیفه که البته حق میدم، هنوز جا نیفتاده و دختر پسرا هم عموما ترجیح میدن خارج از شهر برن جایی که دیده نشن. بالاخره ابهر شهرستان خیلی کوچیکی محسوب میشه، لذا ما چندباری که خواستیم بریم کافه بهترین جا همین جا بوده، که کمی دورتر از مرکز شهره و محیطش بهتر از بقیه جاهاست.  رفتیم طبقه بالا نشستیم و اومدن سفارش گرفتن و خیلی زود هم آوردن.  انتخاب ظرف که واقعا بد بود، یعنی کسی که این ظرف‌ها رو برای کافه می‌خریده احتمالا تخصص‌اش مکانیکی چیزی بوده که انقدر دور و بی‌ربط انتخاب کرده.  کیک‌ها خانگی و خوش‌طعم بودن اما خوش‌ظاهر نبودن.  تو کل منو هم چیز خاص درست کردنی وجود نداشت. به همین خاطر برادرزاده‌ام ژله خامه بستنی سفارش داد و ما هم شیرکاکائو. کل مبلغ سفارش‌مون هم شد ۲۵ تومن.  انتقاد نمی‌کنم به صاحبان کافه و بیشتر خودمون رو تشویق می‌کنم که با حمایت و توسعه فرهنگی باعث بشیم که تو این زمینه اشتغال ایجاد شه توشهرهای کوچیک و برای داشتن کوچک ترین تفریحات نخوایم بریم یک شهر بزرگ‌تر و یا حتی مهاجرت کنیم. امیدوارم خیلی زود جوان‌ها به فکر بیفتن که کافه‌ها و فست فودهای خوب تو شهرهای کوچک بزنن و ما هم حتما حمایت کنیم. یکی از درس‌های خوب تو این زمینه رو دامادمون به من دادن که اگر وقت داشتی و چیزی میل داشتی حتما بین راه از تاسیسات رفاهی استفاده و حمایت کن، چون یک عده برای رفاه و پیشرفت امکانات هزینه‌های سنگینی می کنن اما عدم حمایت باعث شکست و سرخوردگی شون میشه.