مرز باریک صراحت و وقاحت
به نظر من این جمله عصاره رفتار غیرحرفهای مصاحبهکنندهای نابلد با یک مصاحبهشونده آشنا با حوزه کاری خود، اما عجیب است. جامعه ما بیشتر دوقطبی سفید و سیاه است تا خاکستری؛ مصاحبههای رسانهها نیز از این قاعده مستثنی نیستند. بیشتر مصاحبههایی که میبینیم، میخوانیم و میشنویم یا تعریف و تمجید بیخود از افراد مختلف اعم از مسوولان یا چهرههای معروف هستند یا تبدیل به جدلهای شدید میشوند که نتیجهای ندارند. در مصاحبههای حرفهای و جدی چون «هاردتاک»ها با تاکید بر دو رسانه بیبیسی و سیانان، مجری یا همان مصاحبهکننده صریحترین پرسشها را از مصاحبهشونده میپرسد و حتی گهگاه وارد جر و بحث با او میشود؛ اما مطلقا ـ تاکید میکنم مطلقا ـ به او توهین نمیکند و شخصیت حقیقی او را استهزا نمیکند؛ چون نیک میداند چنین اجازهای ندارد و هیچ مصاحبهشوندهای در هیچ جای دنیا مجبور به پاسخگویی به هیچ مصاحبهکنندهای نیست که اگر اینگونه بود به آن مصاحبه اطلاق نمیشد و بیتردید «بازجویی» بود. در داستان مورد اشاره، عدهای در فضای مجازی به طرفداری از مجری برنامه پرداختند. محتوای مطالب آنان نشان میداد این افراد بیشتر از آنکه طرفدار مجری برنامه باشند، از اینکه فردی پیدا شده و چهار تا حرف درشت به منتقد خودبین و رُک سینما گفته است، خوشحال هستند.مصاحبهشونده و صحنه مصاحبه سفره یکبار مصرف نیست که روزنامهنگار یا مجری بخواهد تنها یک بار از آن استفاده کند. مصاحبهکننده میتواند صریحترین، بیپردهترین و بیتعارفترین پرسشها را از مصاحبهکننده بپرسد، اما حق توهین به او را ندارد. دوستان همکار؛ ما قرار نیست مصاحبهشونده را در مصاحبه یک؛ قانع کنیم. دو؛ ادب کنیم. سه؛ تحقیر کنیم و چهار؛ تمسخر کنیم. ما صحنههایی خلق میکنیم که مخاطب یا کاربر با مجموع دادهها، خود به قضاوت نشسته و دیدگاههای دو طرف را داوری کند.
ارسال نظر