قصه تلخ آلزایمر
به نظرم باید روی این موضوع بیش از این کار شود چراکه بسیاری از پدران و مادران با بیتوجهی فرزندانشان مواجه هستند و در خانههای سالمندان زندگی خود را سپری میکنند. امروز خانه سالمندان یعنی مرگ تدریجی سالمند چراکه در آنجا اتفاق جدیدی رقم نمیخورد و به نوعی با تمام قانونمندی که دارد، زندگی در آن جریان ندارد. مجید پارسا و امیرمحمد عبدی نویسندگان این کار از دوستان قدیمی من بودند و زمانی که درباره این داستان باهم صحبت کردیم بسیار از آن خوشم آمد و جذب کار شدم و تصمیم به ساخت آن گرفتم. فیلمنامه این فیلم خیلی من را جذب کرد و ترغیب شدم آن را بسازم تا یک فرهنگسازی در این زمینه صورت بگیرد. فرهنگ ما به سمت مکانیزه شدن میرود و چنین فیلمهایی باید ساخته شوند تا آن فرهنگ قدیمی احترام به بزرگتر و والدین در جامعه زنده نگه داشته شود. این فیلم نیز برای مخاطب عام است و همه سنی را در بر میگیرد. موضوع فیلم من تجاری نیست که گیشهپسند باشد و بیشتر هنری است. ما قصد داشتیم قصه روایت شود و بیشتر درگیر این موضوع بودیم بنابراین برای انتخاب بازیگر پدر، اگر بازیگر سرشناسی را انتخاب میکردیم مخاطب به قصه توجه نمیکرد و به همین خاطر از بازیگر چهره استفاده نکردیم تا قصه روایت شود. در مورد فرم نیز از آنجا که اغلب افرادی که دچار بیماری آلزایمر میشوند سکوت شدیدی در کار و زندگیشان وجود دارد برای القای این حس تقریبا ریتم را هم بر همین مبنا استفاده کردیم. به هرحال اگر بخواهیم نسل نویی را وارد سینما کنیم و نیروی جوان به آن تزریق کنیم باید اجازه ورود چهرههای جدید را به کار بدهیم تا رقابت و بازدهی نیز بالا برود. ولی وقتی تنها چند بازیگر حضور دارند که برای یک سن خاص ایفای نقش میکنند علاوه بر اینکه قدرت انتخاب محدود میشود باورپذیری نقش برای مخاطب هم سخت میشود. یکی از دلایلی که مخاطب امروز کمتر رغبت به حضور در سینما دارد به این دلیل است که اغلب چهرهها تکراری هستند و چهره جدیدی در سینما دیده نمیشود. خوشبختانه در طول ساخت این فیلم نویسندگان بهخوبی با این موضوع آشنا بودند و تحقیقات گستردهای در این زمینه داشتند و به همین دلیل کار دور از واقعیت نیست. من نیز بهدلیل حضور یک بیمار آلزایمری در خانواده از این موضوع دور نبودم و با صحبتهایی که با پزشکان این حوزه داشتم به آنچه میخواستم نزدیک شدم. این فیلم اگر یک نفر را هم تحت تاثیر قرار دهد من بهعنوان کارگردان کار خودم را انجام دادهام. در نمایشهای خصوصی که داشتم در میان مخاطبان مینشستم و میدیدم که چطور با فیلم همذات پنداری میکنند و تحتتاثیر قرار میگیرند و این برای من نشانه موفقیت است. این فیلم شریف و ساده است و به همین دلیل همه تحتتاثیر قصه آن قرار میگیرند. داستان این فیلم درباره شخصیتی به نام کریم عبدی است که در آخرین روزهای خدمت سربازی درگیر پدر پیر خود میشود که بهشدت به بیماری آلزایمر دچار است و این تقابل برای نگهداشتن پدر در شهری که خود غریبه است و تلاش برای انسان بودن و پایبندی به اعتقادات تا آخرین نفس هسته اصلی قصه فیلم «اجباری» را تشکیل میدهد.
ارسال نظر