آسیب شناسی مشکلات جامعه
![آسیب شناسی مشکلات جامعه](https://cdn.donya-e-eqtesad.com/thumbnail/ry7Sl0s5gLWg/QHn8O9nsSzT8qCU7RegsN6Pbb5v74eEtbKeSOh05Raaeh7HBPlyuEUt7TZyzEhnm/0.jpg)
نکته دیگر اینکه نویسنده، شخصیت «الیاس» یا همان «شکارچی خونآشام» را براساس جنس، نوع و انعطاف من در پروسه نقشآفرینی نوشته است. پس از خواندن متن، رابطه احساسی عجیبی با الیاس برقرار کردم و از سوی دیگر برهه تاریخی کنونی که در آن به سر میبریم شاید بهترین زمان برای مکاشفه موضوع، طرح مباحث و مطالبه آن از مسوولان عالی مملکتی در قالب یک تولید هنری با زبان نمایش باشد. در این نمایش از موارد و مسائلی سخن به میان میآید که شاید برای نخستین بار در تئاتر کشور و با این صراحت لهجه طرح موضوع میشود ولی به هیچ وجه قصد ندارم عنوان کنم که نمایش عجیب، غریب و آنچنانی تولید کردهام اما اگر مهمترین متر و معیار در میزان موفقیت یک اثر را رضایت مخاطب در نظر بگیریم؛ کاملا از پس چالشهای آن برآمدهایم و مخاطب با رضایت کامل از سالن خارج میشود. مهمترین عامل رضایت تماشاگر، بیتردید این است که مخاطب روایت و برشی دراماتیک از مشکلات روزمره خود را روی صحنه میبیند و شاید همین موضوع تشریک مساعی و غمگساری، اندکی از درددل مخاطب کم کند. «خونآشامکشی» فریاد فروخورده مردم است. این غریو در سکوت، نه فریاد اعتراض است و نه آشوب بلکه واگویه سکوت نجیبانه مردمی است که جنگ، تحریم، تورم و بیکاری از آنها کوه ساخته است. مردمی که کشورشان را دوست دارند و در برابر هر مهاجمی راست قامتند. در چنین شرایطی دولت و حاکمیت باید صدچندان به فکر معیشت مردم باشند. البته در این بین سودجویان و رانتخواران یا همان خونآشامها بیکار نیستند و با لباس خودی و سوار بر اسب تروی در اداره کشور اخلال میکنند. این روزها حرف دل مردم دیگر استخوان لای زخم است و مردم آن را با سکوت، نجیبانه خود فریاد میزنند و نمایش نیز سعی دارد پژواک آن باشد. تئاتر باید بتواند در لوای اسلوب و قواعد تئاتر، مخاطب را به دنیایی ببرد تا دمی بیاساید، لذت ببرد، کشف کند، شاد و غمگین شود و پس از اتمام کار به آن عمیقا فکر کند. در صورتیکه ما بهترین الفاظ جهان را هم در اختیار داشته باشیم در صورتیکه با بیان و فرم کسلکنندهای ابراز شود، اقبال مردمی نخواهد داشت؛ بنابراین سرگرمی، کسب درآمد و هنر را میتوان سه رأس یک مثلث به جهت موفقیت یک اثر نمایشی عنوان کرد و این قاعدهای است که حتی در تئاتر برادوی که قله نمایش دنیا است نیز صدق میکند. موسیقی در این نمایش خارج از کار نیست و بخشی از قصه است. موسیقی ابزاری چون طراحی صحنه و نور و گریم و... نیست، بلکه بخشی از متن است و در روند شکلگیری درام نقش تاثیرگذاری دارد. قصه نمایش روایت بخشی از زندگی خواننده گروه موسیقی خیابانی است که در حین اجرای موسیقی در گوشه خیابان با الیاس که همان شکارچی خونآشام است روبهرو میشود. الیاس هر بار با پیشنهادی، فرهاد را وادار میکند تا آواز بخواند و.... بر این اساس موسیقی و اجرای زنده و گروه ارکستر حاضر در صحنه از عوامل شکلگیری درام و نقشآفرینان آن هستند نه وصله ناجور و انتخابی باسمهای . ما در پروسه انتخاب قطعات دقیقا میدانستیم که چه نوع موزیکی احتیاج داریم. به این نتیجه رسیدیم که قطعات آشنا و خاطرهانگیز، پراحساس که اجرای زنده آن مخاطب را کاملا تحت تاثیر قرار دهد و با حال و هوای متن سازگاری داشته باشد، در نمایش استفاده شود.
ارسال نظر