دیالوگ با مسوولان روی صحنه تئاتر
این هنرجویان کسانی هستند که اگر یک اتفاق اجرایی برایشان نیفتد، متوجه نمیشوند که آیا میتوانند در عالم هنر و تئاتر بمانند یا خیر. من بیشتر سعی میکنم که افراد را با یک کار اجرایی به سمت کار گروهی و آموزش ببرم تا به اهمیت گروه در تئاتر پی ببرند. قطعات نمایش همان خاطرات تلخ و شیرین هنرجویان است که با تحقیق و همیاری جمعی کامل و دراماتیزه میشود، در پایان نامی هم برای این تئاتر، انتخاب میکنیم. میخواهم از مدیرانی که در رأس امور هستند دعوت کنم نمایشی را با حضور آنها روی صحنه ببرم؛ چرا که آنها با مردم صادقانه گفتوگو نمیکنند، پشت پردههای زیادی دارند و انگار از دردهای مردم آگاه نیستند. مثلا یک وزیر یا نماینده مجلس بیاید چند شب نقش خود را اجرا کند و تماشاگران سوالهایشان را مطرح کنند و او هم جواب دهد. حداقل اینگونه بتوانند یک ساعت با مردم بهصورت شفاف صحبت کنند و بفهمند چه بر آنها میگذرد. از وکیل و وزیر و رئیس گرفته تا...
در واقع، میخواهم یک نمایش تعاملی با آنها به روی صحنه ببرم و تماشاگران با مسوولان که بازیگران این تئاتر هستند، رو در رو صحبت کنند. شاید راهکارهای تماشاچیها بهتر از بازیگران سیاسی ما باشد. حداقل میتوانند یک بار کار فرهنگی واقعی کنند که خیلی بهتر از سیاسیکاریهایشان است. متاسفانه فاصله صاحبمنصبان و مردم زیاد شده است و اعتماد و احترام متقابل که لازمه پویایی جامعه است از بین رفته است. غیرمستقیم حرف زدن در تئاتر دیگر کارساز نیست. دیگر با طنز و گوشه کنایه زدن نباید حرفها را زد و با هزار کلک مردم را خنداند که مثلا امیدشان را از دست ندهند. خنداندن بیدلیل برای امیدواری یک نوع ناامیدی است. ما که روی صحنه تئاتر امتحان کردیم و جوابی نگرفتیم. خیلی از کارها به همین دلیل با شکست روبهرو شد؛ حتی با داشتن سلبریتیهای کمدی و لودهبازان بیدرد؛ باور کنید این حرفها سیاهنمایی نیست.
ارسال نظر